نامه های بلوغ ، گرچه پنج نامه و وصيت استاد به فرزندان خويش در هنگام بلوغ است و مخاطب، آن ها هستند، ولی با توجه به اين که دوران بلوغ دوران بحران روحی و دوره تعقل و سنجش و انتخاب در آدمی است و از آن جا که اين انتخاب نياز به بينش و آگاهی و معياری برای انتخاب دارد، تا بتواند در اين بازار مکاره و در اين دنيای متلاطم دچار بحران عمل و شتابزدگی در عمل نگردد و با توجه به بينات وکتاب و ميزان و تکيه بر خدای قدير و حکيم و رحيم در اين بيغوله، سالک باشد تا به رضا و رضوان حق دست يازد، لذا وصيت نامه ای است به همه آنها که می خواهند در اين دنيای پر پيچ و خم، گرفتار بحران و تردد و تحير و سردرگمی نگردند. اميد است که توشه راهشان و ذخيره ای برای آخرتشان باشد.
علی صفایی حائری معروف به (عین- صاد) فرزند مرحوم شیخ عباس صفایی حائری و نوهی مرحوم شیخ محمدعلی صفایی حائری در سال1330 در شهر قم دیده به جهان گشود. پس از سپری نمودن دوران کودکی و با گذراندن دورهی دبستان و اتمام کلاس ششم (نظام قدیم) در سن سیزده سالگی شروع به تحصیل علوم دینی در حوزه علمیه قم نمود.
دروس سطح حوزه را در کمتر از چهار سال به اتمام رساند و در این دوران از محضر اساتیدی چون رضا سلطانی (قرآن و صرف و نحو)، مهدی بیگدلی و شیخ حسن منتظریان و حجتالاسلام باکوئی، جلیلی و فشارکی (ادبیات فارسی و زبان عربی) استفاده کرد. کتاب "منظومه" (علم منطق) را نزد استاد نبیفضل و کتاب "معالم" (اصول فقه) را در کلاس سید حسن حسابهای آموخت. او پس از طی این مقدمات از حجتالاسلام اعتمادی کتاب "قوانین" و از حجتالاسلام فاضل هرندی، آیتالله موسوی تبریزی و شهید محراب آیتالله سید اسدالله مدنی، کتاب فقهی "شرح لمعه" را تلمذ کرد.
علی صفایی "رسائل" را نزد سیدمهدی روحانی و شیخ جعفر سبحانی تحصیل نمود و برای فرا گرفتن "مکاسب" که از کتب فقهی پایان دوره سطح است از آقایان بناروانی و فاضل قفقازی بهره جست و در نهایت با خواندن کتاب "کفایةالاصول" نزد آقایان فاضل، ستوده و میرزا حسین نوری دوره سطح را به اتمام رساند. در خارج فقه و اصول از آقایان شیخ مرتضی حائری و سید محقق داماد استفاده نمود و در طی این دورهی علمی به تصریح خود بیشتر از محضر علمی پدرش که جزء اساتید زبدهی حوزوی در سطوح عالی بود؛ استفاده کرد و بدین ترتیب خارج طهارت، طاعت، صوم، زکات، خمس، حج، ضمان، اجاره و مقداری از نکاح و بیع را به انجام مقبولی رساند تا در جوانی به اجتهاد نایل شود.
علی صفایی در جایی مینویسد: «هرچه دارم از پدرم است. تمامی سوز تشیع و ولایت و محبت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) را از ایشان دارم. در عظمت نگاه او حقارت دنیا را میدیدم. هم اوست که برایم درسی بوده تا در تنهایی به تولد و تولیدی برسم؛ و "نداریم" و "تکلیفی نیست" را به ندارم و باید بسازم و کاری کنیم راه بدهم. همین اعتقاد مرا بر آن داشته تا به تربیت و سازندگی فکر کنم و مسئولیت هر آنچه هست را به خود بگیرم و به انتقاد نپردازم؛ و همین است که کار اساسی خود را یکی دگرگون کردن تلقی تودهها از خود، و دیگر به دست آوردن مهرههای کارساز میدانم.»
اما این روند علی صفایی را بدین پایه صاحب نظر و اثر نکرد؛ او همزمان با شروع دروس حوزوی به مطالعهی سریع، دقیق و وسیع ادبیات معاصر و داستان نویسی ایرانی روی آورد: «شاید سیزده ساله بودم که داستانهای صادق هدایت را تمام کردم. داستانهایی که درد و رنج انس
تا نیمههای کتاب عشق کردم با قلمشون جملات ستودنی و قابل تامل نیمهی دوم کتاب قلم همچنان شیرین بود اما اطلاعاتش برام کمی سطحش پایین اومد ولی حتما حتما حتما به نوجوون ها پیشنهادش میکنم.
توصیه میکنم حتما بخوانید او میگفت انسان در دوستی هایش یا باید تربیت کند یا تربیت بشود. او میگفت که فرق است بین اینکه بگویی میسوزاند یا این که بگویی میسوزم او میگفت که کاش مادرت بیشتر برای خودش وقت میگذاشت اومیگفت که صابران در بلا هنوز پایین هستند و پله ای بالاتر ان است که شاکر باشی. وبهترین وسیله ای که میشناخت: لا وسیله لنا الیک الا انت
این اولین کتابی بود که از ایشون خوندم و باعث شد که بیشتر کتاب هاشون رو با اشتیاق زیاد بخونم .یک روحانی متفاوت، روشن فکر و به دور از تعصبات جامعه ی سنتی .نگاهشون رو به زندگی و دین خیلی دوست دارم
سه هدف را از خواندن این کتاب دنبال میکردم که فکر میکنم به هر سه هدف تا حد خوبی دست پیدا کردم. یکی آشنایی بیشتر با منظومهی فکری و ادبیات عین.صاد، دوم کنجکاوی در مورد کتابی که فکر میکردم باید سالها پیش میخواندم و البته برخی نکاتش الآن هم برایم جالب توجه بود، و سوم این قصد که کتاب را به نوجوانهایی هدیه بدهم و بتوانم با آنها در موردش صحبت کنم.
نامههای بلوغ را خواندم و به این میاندیشم که عین.صاد در حوالی سن تکلیف فرزندانش، حرفهایی را به آنها گفته است و قدمهای ابتدایی در مسیری را به آنها نشان داده است که خیلیها تا سالها پس از بلوغ هم درگیر آنها نمیشوند. عین.صاد اما زیست انسان را به گونهای بسیار متفاوت میبیند؛ گونهای از زیست که خودش آن را عمیقاً تجربه کرده و حاصل این زیست، نوشتن کتابی به نام "مسئولیت و سازندگی" در هجده سالگی است که در جایگاه خود، کمنظیر است. آری، از دل زیستنی اینگونه است که نویسنده به خود جرأت میدهد اساسیترین سؤالات فلسفهی زندگی را در این سنین پایین برای فرزندانش طرح کند و تلاش ارزندهای هم کرده مطالب را حدالامکان پیچیده نکند و صرفاً آغاز راه را به فرزندان نشان دهد و آنها اگر خواستند به این راه ادامه بدهند. ایت کتاب به طرح مسائل مهمی از زندگی پرداخته و خوانندهی احتمالاً نوجوان یا جوان را به تعمیق در مطالب و بحث و مطالعهی بیشتر فرا خوانده است.
با خوندن این کتاب توقعت از خودت بیشتر میشه ولی نمی دونی باید چیکار کنی. قسمتی از کتاب: آن جا که فقط تو یک احتمال را برنامه ریزی کنی و فقط برای پریدن و سلامت جهیدن حساب داشته باشی، ناچار در برابر احتمال های دیگر ذلیل و ضعیف می مانی انقدر شکسته و ناتوان می شوی که بجای برخاستن و جبران کردن به گریه و خود باختن و حتی لجاجت احمقانه دچار می شوی تا شکست خود را این گونه تسلیت بگویی و با این لجاجت و عصیان، جبران کنی.
يكي از بهترين و مفيدترين كتاب هايي بود كه خوندم و در بهترين موقعيت باهاش آشنا شدم و مطالعه اش كردم :) وقتي شروع به خوندنش كردم كه تو شرايط سختي بودم و واقعا كمتر چيزي مي تونست آرومم كنه اما نوشته هاي ايشون به قدري منطقي و زيبا بود كه حالم رو خوب كرد خيلي خوب ... مخصوصا نامه سوم كه اسمش رضا و رضوانه به شدت توصيه مي كنم بخونيدش و ازش لذت ببريد :)
بالاخره تموم شد. کتاب رو تو نمایشگاه سال ۹۸ خریدم و از همون موقع تا الان داشتم تلاش میکردم که بخونمش و موفق نمیشدم. شاید مشکل از من بوده، نمیدونم، ولی کتاب خیلی خیلی سنگین بود. ۲۰۰ صفحهش برای من طولانیتر و سختتر از ۶۰۰ صفحهی یه کتاب دیگه بود. نمیدونم درمورد کتاب چی میتونم بگم، ولی خیلی خوشم نیومد. نکات خوبی داشت قطعا، ولی اینقدر بین چیزهایی که به نظرم عجیب میاومدن و بین پرگویی قاطی شده بود که نتونستم اونطور که باید ازش بهره ببرم. به هر حال تمومش کردم، همین هم برام بهتر از هیچیه. ولی خوندنش رو به کس دیگهای پیشنهاد نخواهم داد.
کتاب پر است از نکات خوب و بینشهای خوب. همینطور خلاصه ایست از منظومه فکری جناب صفایی و به نوعی فهرستخوانی است از سایر کتابهایشان. و از این نظر مفید است. اما، بر اساس این کتاب، قلم ایشان گرفتار پرگویی است، به قدری که از پرحرفی و پرش موضوع و رفتوبرگشتهای مکرر کلافه میشدم. و از جا نیانداختن موضوع و اشاره کردن و گذشتن، که سوالات و ابهامات را بیتوضیح رها میکرد. بعضا مخالف استدلالها و حجتهای نویسنده بودم و قانع یا همراهش نشدم. به دو دلیل بالا، امتیاز پایینی میدهم.
داشتن و نداشتن هر دو رنج است! دخترم! بعدها كه تجربههاى گستردهتر و برخوردهاى بيشتر پيدا كردى، مىبينى كه تمامى زندگىها و تمام آدمها، از زن ومرد و محروم و بهرهمند،با رنجهايى همراه هستند. داشتن و نداشتن، هر دو رنج است. داشتن، غصّهى جدايى را دارد و نداشتن، تلخى محروميت و زخم تحقير و سرشارى و كامروايى هم، رنج پوچى را دارد و درد بىدردى؛ كه دل آدم، از دنيا بزرگتر است دل ما، از تمامى هستى، بزرگتر است..
It contains 5 letters that the writer has written for his 5 children, but they r not personal n contain lots of useful n valuable advices n experiences of his life. The writer was a very clever expert in islamic sciences and he had a really wonderful life, he used to write beautiful meaningful poems from the age of 8 or 9…
اگر تصور میکنید مطالب این کتاب ساده و قابل فهم هستند، سخت در اشتباه هستید!! عین صاد هنگام بلوغ هریک از فرزندانش، نامهای برای آنها نوشته و سعی کرده آنها را با روش خود هدایت کند. البته مطالب درون نامهها به هیچ عنوان ساده نیستند و من بعید بدانیم هیچ نوجوانی در سن بلوغ بتواند نوشتههای عین صاد را فهم کند. خود نویسنده هم متوجه این ایراد شده است و از نامۀ دوم به بعد سعی میکند مطالب را سادهتر بیان بکند. البته این نامهها قرار نیست بعد از یک بار خواندن کنار گذاشته شوند؛ بلکه هدف عین صاد این بوده این نامهها برای کل زندگی فرزندانش مفید باشند. درضمن این نامهها نقطۀ پایان نیستند. بلکه قرار است با راهنمایی دیگران، کمک خود نویسنده و مطالعات خود فرزندان به نتیجه برسند. برای همین است که شما با یک بار خواندن این کتاب، تقریباً هیچ نمیفهمید. البته این نفهمی دلیل دیگری هم دارد و آن این است که «کلمات» در نوشتههای عین صاد معنای خاصی دارند. این معنا با چیزی که ما قبلاً از آن کلمهها میفهمیدم متفاوت است. این موضوع سبب میشود که جملهها کمی گنگ بنظر برسند. البته این ایراد با خواندن دیگر کتابهای عین صاد و آشنایی بیشتر با ایشان حل میشود. بهترین راه برای خواندن این کتاب کمک گرفتن از افرادیست که با این مفاهیم و منظومۀ فکری استاد صفائی آشنا باشند. پس توصیه میشود این کتاب را در جلسات کتاب خوانی بخوانید و به یک بار خواندن هم اکتفا نکنید.
وقتی که داشتم میخوندم عمیقا حس پدرانه داشتم. انگار که کسی از ته دلش دوستم داره و میخواد راه رو بران آب و جارو کنه. چقدر از انتقادهای واقعی اشون و شناخت دقیقشون از بچه ها خوشم اومد. یا اونجا که به منیره حیودیم شد که باباش بهش گفت: نازنین مهربانم، جوانه زنده قلبم😭 ولی ادبیات کتاب گاهی سخت میشد و من درک نمیکردم منظورش رو و خیلی جاها رو بیحوصله رد کردم...
فاطمه الگوی کسانی است که بیشتر از خودشان هستند. و بیشتر از عدالت، رفاه و تکامل را میخواهند. تمام خواسته من این است، نور چشم اولیا و سرور قلب آنها باشید؛ نه سنگی در راه خدا و خاری بر دامان رسول و استخوانی بر گلوی علی و ضربه ای بر گونه فاطمه باشید.
آنگونه بمیر که مرگ، مزاحم زندگی تو نباشد! و آنگونه بمیر که زندگی ساز باشی...
هیچ کس و هیچ چیز را مانع موفقیت خود نبینی، در هر شرایط به دستهای خود سفارش کنی و به همت خود دل ببندی و به عنایت خدا امیدوار باشی...
شروع خوب کافی نیست، استمرار و ادامه خوب مهم است.
ریشه آدم، فهم، انتخاب، علاقه توست. عمل تو از این ریشه ها سربلند میکند.
آدم بودن خیلی سخت تر لز طبیعی بودن است.
سعی کن به گونهای حرکت کنی که خلق هدا را به رفتار و حرکاتت آلوده نسازی. حجاب؛ یعنی همین دقت در رفتار که آلوده نسازی و نشوی. انسان سازنده، هرکجا که باشد میتواند کارساز و اموزگار باشد.
باید سعی، سرعت و اعتدال داشته باشی. ادب برخورد و حرمت معاشرت توجه کنید. کلید لحظهها را در چاه غفلت میاندازد.
❤⚘
This entire review has been hidden because of spoilers.
این کتاب مجموعه نامه هایی که استاد صفایی به فرزندانشون هنگام بلوغشون نوشتن، درسته که نامه ها به فرزندانشون هست ولی دلیل نمیشه برای بقیه هم مناسب نباشه، بلگه خیلی راهگشاست، تو این نامه ها کلی توصیه هست که نه تنها برای نوجوونا بلگه برای عموم خوبه، برای تک تک جمله ها و نامه ها باید ساعت ها تفکر کرد، پس انتظار نداشته باشید سریع بخونین و تموم کنید باید جرعه جرعه نوشید و لذت برد. «نامه های بلوغ» را از طاقچه دریافت کنید https://taaghche.com/book/42895
نامههای بلوغ اثر ع.ص . آقای حائری این نامهها رو برای فرزندانشون نوشتند و به ظاهر مخاطب فقط فرزندانشون هستند اما این نامهها برای یک دوره زندگی از هر انسانی نوشته شده و برای هر فردی که در این دوره زندگی و یا بعدتر هستش مفیده. این کتاب رو به نظرم هر نوجوانی باید خواند، البته باید بعضی مباحث باید توضیح داده بشه.
بنظر من سبک ترین کتاب استاد صفایی حائری همین کتابه و میشه خیلی راحت فهمید.برای جوان ها پیشنهاد میشه حتما خونده بشه.شعر های آخر کتاب هم قشنگه. «نامههای بلوغ» را از طاقچه دریافت کنید https://taaghche.com/book/42895
با این کتاب که آشنا شدم اصلا طرح نویسنده برام جالب بود و همین طور اهمیت فوق العاده شون برای بچه هاشون و خب قلم و مطالب نویسنده هم که عالیه ، این کتاب هم خواندنیه «نامه های بلوغ» را از طاقچه دریافت کنید https://taaghche.com/book/42895
کتابی بود که زیادتر از اون مقداری که از یک کتاب انتظار میره، مطلب رو به خورد مخاطب میداد. برای همین خوندنش سخت بود. گاهی اوقات حتی مفاهیمی که سعی در انتقالشون داشت، بین پیچیدگیها و ابهامهای سخن، گم میشد. دیدی که به زندگی داشت، خب جدید نبود، اما متفکر بود و برای چند مدت در فکر فرو رفتن و به مفهوم و معنای اولیهی حیات فکر کردن، قطعا مناسبه. چیزی که من رو خیلی اذیت میکرد در طول کتاب لحن بالا به پایین و اطمینان بیش از حدش بود. جملات خبری نبودند، دستوری بودند، سفارشی بودند. تو یا باید در دستهی خوبهای متفکر قرار میگرفتی یا در دستهی بدهای شقی که چیزی از عاقبت براشون به دست نمیاد. زیبایی کتاب به نظر من، نتیجهگیریهایی بود که سعی میکرد به رشتهی کلمات دربیاره. گرچه شاید در زیادهگوییها و تلاشهای کمنتیجه برای انتقال مفهوم، گاهی اوقات علت از معلول فاصلهی زیادی میگرفت اما بالاخره یک سیر منطقی در کتاب وجود داشت که دور از انتظار نیست؛ منطقش خوابیده بر منطق اسلام و دینی بود. این نگاه دینی گاهی اوقات حتی بر منطق غالب میشد، گاهی اوقات به عنوان فکت چیزهایی مطرح میشد که میتونستن مورد سوال قرار بگیرند. سیر نامهها از خودشناسی تا عمل و ادامهدار بودن مطالب هم برام خیلی خیلی جالب بود و نگاه جامعی که ارائه داده بود به کل زندگی خیلی برام آموزنده بود. من لذت نبردم از خوندن این کتاب. هدفم هم لذت بردن نبود البته. ولی اگه بخوام بگم چیز جدیدی یاد گرفتم یا نه؟ آره تقریبا. با نوع جدیدی از سبک تفکر آشنا شدم که انگار در آثار عین صاد خیلی هم مشهوده. و با این که کتاب تمام سعیاش رو کرده بود که خیلی خیلی مشهود و واضح یک پاسخ جامع برای کل حیات ارائه بده، اما جوابش به درد من نخورد. برای من فقط باعث بیشتر نمایان شدن اضطرابهای وجودیام شد و به تفکر خیلی بیشتر وا داشت. و این جمله از کتاب خیلی در گوشم زنگ میزنه که: "ببین در برابر آنچه بهدست میآوری، چه از دست میدهی؟ در این محاسبه خودت را در نظر بگیر. تمام باخت ما از اینجاست که خودمان را به حساب نمیآوریم! فقط حساب میکنیم چه بهدست آوردهایم و نمیبینیم چه از دست دادهایم."