پرش به محتوا

خراسان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
قولابیر (بحث | مشارکت‌ها)
جز سازنده رصدخانه مراغه و از بزرگان نجوم
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۳۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
|image_skyline =Khorasan Neyshabur.jpg
|image_skyline =Khorasan Neyshabur.jpg
|subdivision_type = [[فهرست کشورهای مستقل|کشور]]
|subdivision_type = [[فهرست کشورهای مستقل|کشور]]
|subdivision_name = بخش‌هایی از [[ایران]]، [[ترکمنستان]] و [[افغانستان]]<ref>کتاب سفرنامه سیستان و خراسان ص 48</ref> (در منابع مختلف محدوده‌های متفاوتی شامل بخش‌هایی از [[فرارود]] هم ذکر شده که می‌تواند مناطقی از [[تاجیکستان]]، [[ازبکستان]]، [[قرقیزستان]] و [[قزاقستان]] را هم دربربگیرد).<ref>The new Central Asia: the creation of nationsVolume 15 of Library of international relations. Olivier Roy. I.B.Tauris, 2000. {{ISBN|1-86064-278-0|en}} pp.3</ref>
|subdivision_name = بخش‌هایی از [[ایران]]، [[ترکمنستان]] و [[افغانستان]]<ref>کتاب سفرنامه سیستان و خراسان ص 48</ref> (در منابع مختلف محدوده‌های متفاوتی شامل بخش‌هایی از [[فرارود]] هم ذکر شده که می‌تواند مناطقی از [[تاجیکستان]]، [[ازبکستان]]، [[قرقیزستان]] را هم دربربگیرد).<ref>The new Central Asia: the creation of nationsVolume 15 of Library of international relations. Olivier Roy. I.B.Tauris, 2000. {{ISBN|1-86064-278-0|en}} pp.3</ref>
|demographics_type1 =مردم
|demographics_type1 =مردم
|demographics1_title1 = قومیت‌ها
|demographics1_title1 = قومیت‌ها
|demographics1_info1 = [[مردمان ایرانی‌تبار]] و [[فارسی زبانان]] شامل [[مردمان هزاره]]، [[کرمانج|کردهای کرمانج]]، [[ترکی خراسانی|ترک]]، [[تاجیک‌ها]]، [[ترکمن‌ها]]، [[عرب‌ها]]، [[بلوچ‌ها]]، [[سیستانی‌ها]]، [[زرتشتیان]]، [[پشتون‌ها]]، [[ترکمن‌ها]]، [[ازبک‌ها]]
|demographics1_info1 = [[مردمان ایرانی‌تبار]] و [[فارسی زبانان]]، [[کرمانج|کردهای کرمانج]]، [[ترکی خراسانی|ترک‌ها]]، [[تاجیک‌ها]]، [[ترکمن‌ها]]، [[عرب‌ها]]، [[بلوچ‌ها]]، [[سیستانی‌ها]]،[[مردم هزاره|هزاره‌ها]] [[زرتشتیان]]، [[پشتون‌ها]]، [[ترکمن‌ها]]، [[ازبک‌ها]]
|demographics1_title2 = زبان‌ها
|demographics1_title2 = زبان‌ها
|demographics1_info2 = [[زبان فارسی]] با [[گویش خراسانی]]، [[زبان کردی کرمانجی]]، [[زبان تاتی]]، [[زبان عربی]]، [[زبان ترکمنی]]، [[زبان ترکی خراسانی]] و زبان‌های دیگر
|demographics1_info2 = [[زبان فارسی]] با [[گویش خراسانی]]، [[زبان کردی کرمانجی]]، [[زبان تاتی]]، [[زبان عربی]]، [[زبان ترکمنی]]، [[زبان ترکی خراسانی]]، [[هزارگی]] و زبان‌های دیگر
|image_caption=نقشه (تقریبی) خراسان و چهار ربع اصلی و تاریخی آن که عبارتند از :[[نیشابور]]، [[مرو (شهر باستانی)|مرو]]، [[هرات]] و [[بلخ]]<ref>{{یادکرد وب|عنوان=خراسان در گذر زمان|نشانی=http://sedayearyan.ir/خراسان-در-گذر-زمان/|وبگاه=صدای آریان|بازبینی=2022-04-21|کد زبان=fa-IR}}</ref><ref>{{یادکرد وب|عنوان=خراسان بزرگ|نشانی=https://fa.wikishia.net/view/خراسان_بزرگ|وبگاه=[[ویکی شیعه]]|بازبینی=2022-04-24|کد زبان=fa}}</ref>}}[[پرونده:Ancient Khorasan highlighted.jpg|بندانگشتی|300px|نام سرزمین‌های خلافت در سال ۷۵۰ میلادی]][[پرونده:Iran provinces in Abbasid Caliphate.jpg|بندانگشتی|300px|چپ|موقعیت خراسان در نقشه ایران در عصر خلفای عباسی برگرفته از کتاب [[جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی]]]]
|image_caption=نقشه (تقریبی) خراسان و چهار ربع اصلی و تاریخی آن که عبارتند از :[[نیشابور]]، [[مرو (شهر باستانی)|مرو]]، [[هرات]] و [[بلخ]]<ref>{{یادکرد وب|عنوان=خراسان در گذر زمان|نشانی=http://sedayearyan.ir/خراسان-در-گذر-زمان/|وبگاه=صدای آریان|بازبینی=2022-04-21|کد زبان=fa-IR}}</ref><ref>{{یادکرد وب|عنوان=خراسان بزرگ|نشانی=https://fa.wikishia.net/view/خراسان_بزرگ|وبگاه=[[ویکی شیعه]]|بازبینی=2022-04-24|کد زبان=fa}}</ref>}}[[پرونده:Ancient Khorasan highlighted.jpg|بندانگشتی|300px|نام سرزمین‌های خلافت در سال ۷۵۰ میلادی]][[پرونده:Iran provinces in Abbasid Caliphate.jpg|بندانگشتی|300px|چپ|موقعیت خراسان در نقشه ایران در عصر خلفای عباسی برگرفته از کتاب [[جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی]]]]
[[پرونده:Transoxiana 8th century - ar.svg|بندانگشتی|300x300پیکسل|نقشه خراسان، [[خوارزم]]، [[ماوراءالنهر]] و [[هندوکش]] و محیط پیرامون آنان در سده‌های هفتم و هشتم میلادی (به عربی)]]
[[پرونده:Transoxiana 8th century - ar.svg|بندانگشتی|300x300پیکسل|نقشه خراسان، [[خوارزم]]، [[ماوراءالنهر]] و [[هندوکش]] و محیط پیرامون آنان در سده‌های هفتم و هشتم میلادی (به عربی)]]
[[File:Lagekarte Dschibal.jpg|thumb|300px|نقشه‌ای از [[خاور نزدیک]] در سده دهم میلادی{{سخ}}خراسان در شرق [[ناحیه جبال|استان جبال]] نشان داده شده‌است.]]
[[File:Lagekarte Dschibal.jpg|thumb|300px|نقشه‌ای از [[خاور نزدیک]] در سده دهم میلادی{{سخ}}خراسان در شرق [[ناحیه جبال|استان جبال]] نشان داده شده است.]]
[[File:Map of Afghanistan during the Safavid and Moghul Empire.jpg|300px|thumb|نقشه‌ای از ایران از امانوئل بوئن که نام سرزمین‌های دوران سلسله صفوی و امپراتوری مغول هند را نشان می‌دهد. (در حدود ۱۵۰۰ تا ۱۷۴۷ میلادی)]]
[[File:Map of Afghanistan during the Safavid and Moghul Empire.jpg|300px|thumb|نقشه‌ای از ایران از امانوئل بوئن که نام سرزمین‌های دوران سلسله صفوی و امپراتوری مغول هند را نشان می‌دهد. (در حدود ۱۵۰۰ تا ۱۷۴۷ میلادی)]]


'''خُراسان''' یا '''خوَرآسان''' (به [[زبان فارسی میانه|پارسی میانه]]: [[پرونده:Khorasanpahlavi.png|55x55پیکسل]])<ref>{{Cite journal|date=2020-06-09|title=خوراسان|url=https://fa.wiktionary.org/w/index.php?title=خوراسان&oldid=817550|journal=ویکی‌واژه|language=fa}}</ref><ref>{{یادکرد وب|عنوان=معنی خوراسان {{!}} لغت‌نامه دهخدا|نشانی=https://vajehyab.com/dehkhoda/خوراسان|وبگاه=vajehyab.com|بازبینی=2022-08-18}}</ref><ref name=":0"/> که ''خراسان بزرگ''، ''خراسان باستانی'' یا ''خراسان تاریخی'' نیز خوانده می‌شود، [[منطقه]] و سرزمینی است ''گسترده‌تر'' از [[استان خراسان|استان‌های خراسان]] [[ایران|ایران معاصر]] که بر گستره شرقی [[ایران بزرگ]] از دوران [[شاهنشاهی ساسانی]] به این سوی گفته شده و مشتمل بر چهار ناحیه بزرگ یا ربع [[ربع نیشابور|نیشابور]]، [[ربع مرو|مرو]]، [[ربع هرات|هرات]] و [[ربع بلخ|بلخ]] است<ref>Farid ad-Din ʻAttār's Memorial of God's friends: lives and sayings of Sufis
'''خُراسان''' یا '''خوَرآسان''' (به [[زبان فارسی میانه|پارسی میانه]]: [[پرونده:Khorasanpahlavi.png|55x55پیکسل]])<ref>{{Cite journal|date=2020-06-09|title=خوراسان|url=https://fa.wiktionary.org/w/index.php?title=خوراسان&oldid=817550|journal=ویکی‌واژه|language=fa}}</ref><ref>{{یادکرد وب|عنوان=معنی خوراسان {{!}} لغت‌نامه دهخدا|نشانی=https://vajehyab.com/dehkhoda/خوراسان|وبگاه=vajehyab.com|بازبینی=2022-08-18}}</ref><ref name=":0"/> که ''خراسان بزرگ''، ''خراسان باستانی'' یا ''خراسان تاریخی'' نیز خوانده می‌شود، [[منطقه]] و سرزمینی است ''گسترده‌تر'' از [[استان خراسان|استان‌های خراسان]] [[ایران|ایران معاصر]] که بر گستره شرقی [[ایران بزرگ]] از دوران [[شاهنشاهی ساسانی]] به این سوی گفته شده و مشتمل بر چهار ناحیه بزرگ یا ربع [[ربع نیشابور|نیشابور]]، [[ربع مرو|مرو]]، [[ربع هرات|هرات]] و [[ربع بلخ|بلخ]] است<ref>Farid ad-Din ʻAttār's Memorial of God's friends: lives and sayings of Sufis
Classics of Western spirituality. Paul Losensky. Paulist Press, 2009. {{ISBN|0-8091-4573-1|en}} pp.13</ref> که در جغرافیای سیاسی امروز، در میان کشورهای کنونی [[ایران]]، [[افغانستان]] و [[ترکمنستان]] تقسیم گردیده؛ و در مفهومی گسترده‌تر، [[ازبکستان]] و [[تاجیکستان]] و بخش‌هایی از [[قرقیزستان]] و [[قزاقستان]] را که ایالاتی جدا مانند [[بدخشان]]، [[باختر (بلخ)|باختر]]، [[خوارزم]] و [[ماوراءالنهر|فرارود]] بوده‌اند، در شمار سرزمین‌های خراسان بزرگ، شناخته می‌شوند.<ref>The new Central Asia: the creation of nations
Classics of Western spirituality. Paul Losensky. Paulist Press, 2009. {{ISBN|0-8091-4573-1|en}} pp.13</ref> که در جغرافیای سیاسی امروز، در میان کشورهای کنونی [[ایران]]، [[افغانستان]] و [[ترکمنستان]] تقسیم گردیده؛ و در مفهومی گسترده‌تر، [[ازبکستان]] و [[تاجیکستان]] و بخش‌هایی از [[قرقیزستان]] که شامل [[اوش]]، [[بادکند]]، [[بدخشان]]، [[باختر (بلخ)|باختر]]، [[خوارزم]] و [[ماوراءالنهر|فرارود]] بوده‌اند، در شمار سرزمین‌های خراسان بزرگ، شناخته می‌شوند.<ref>The new Central Asia: the creation of nations
Volume 15 of Library of international relations. Olivier Roy. I.B.Tauris, 2000. {{ISBN|1-86064-278-0|en}} pp.3</ref> [[شاهنشاهی ساسانی|ساسانیان]] [[سرزمین ایران]] را چهار بخش کرده بودند که یکی از آن بخش‌ها خراسان به معنای «سرزمین طلوع [[خورشید]]» بود.<ref name="Britannica">{{cite web |url=http://www.britannica.com/EBchecked/topic/316850/Khorasan |title=Khorasan |quote=''Khorāsān was first named, however, by the Sāsānians (beginning in the 3rd century BC), who organized their empire into four quarters (named from the cardinal points), Khorāsān being literally the “Land of the Sun. ”''|publisher=Encyclopaedia Britannica Online |date=|accessdate=۲۰۱۱–۱۱–۲۱}}</ref><ref name="EI">{{Cite book |url=http://books.google.com/books?id=cJQ3AAAAIAAJ&printsec=frontcover#v=onepage&q&f=false |title="Khurasan", The Encyclopaedia of Islam, page 55. |quote=''In pre-Islamic and early Islamic times, the term “Khurassan” frequently had a much wider denotation, covering also parts of what are now Soviet Central Asia and Afghanistan; early Islamic usage often regarded everywhere east of western Persia, sc. Djibal or what was subsequently termed 'Irak 'Adjami, as being included in a vast and ill-defined region of Khurasan, which might even extend to the Indus Valley and Sind. ''|publisher=Brill}}</ref>
Volume 15 of Library of international relations. Olivier Roy. I.B.Tauris, 2000. {{ISBN|1-86064-278-0|en}} pp.3</ref> [[شاهنشاهی ساسانی|ساسانیان]] [[سرزمین ایران]] را چهار بخش کرده بودند که یکی از آن بخش‌ها خراسان به معنای «سرزمین طلوع [[خورشید]]» بود.<ref name="Britannica">{{cite web |url=http://www.britannica.com/EBchecked/topic/316850/Khorasan |title=Khorasan |quote=''Khorāsān was first named, however, by the Sāsānians (beginning in the 3rd century BC), who organized their empire into four quarters (named from the cardinal points), Khorāsān being literally the “Land of the Sun. ”''|publisher=Encyclopaedia Britannica Online |date=|accessdate=۲۰۱۱–۱۱–۲۱}}</ref><ref name="EI">{{Cite book |url=http://books.google.com/books?id=cJQ3AAAAIAAJ&printsec=frontcover#v=onepage&q&f=false |title="Khurasan", The Encyclopaedia of Islam, page 55. |quote=''In pre-Islamic and early Islamic times, the term “Khurassan” frequently had a much wider denotation, covering also parts of what are now Soviet Central Asia and Afghanistan; early Islamic usage often regarded everywhere east of western Persia, sc. Djibal or what was subsequently termed 'Irak 'Adjami, as being included in a vast and ill-defined region of Khurasan, which might even extend to the Indus Valley and Sind. ''|publisher=Brill}}</ref>


خراسان سرزمینی است که در غرب از [[داهان|دَهِستان]]، [[گرگان (سرزمین)|گرگان]]، [[طبرستان|مازندران]]، [[دامغان]] و [[بسطام]] ([[کومش|کومِش]])، [[دشت کویر]] و [[دشت لوت|کویر لوت]] آغاز می‌شود و در شرق تا [[چین]] و [[هند]] کشیده شده‌است. از جنوب تا شمال [[کرمان (استان ساسانی)|کرمان]]، [[سیستان]]، [[زابلستان|غزنی (زابلستان)]] و [[کابلستان]] و از شمال به [[آمودریا]] (جیحون) و در پس آن [[سغد|سُغد]] و [[خوارزم]] می‌رسد. خراسان شامل چهار بخش بوده‌است و هر بخش به نام فرمانروای آنجا مشهور بوده‌است. هر کدام از این چهار بخش را یک «''رب»'' یا «ربع» می‌نامیده‌اند. نواحی شامل این چهار ربع اصلی به شرخ ذیل بوده‌است:
خراسان سرزمینی است که در غرب از [[داهان|دَهِستان]]، [[گرگان (سرزمین)|گرگان]]، [[تبرستان]]، [[دامغان]] و [[بسطام]] ([[قومس|کومِش]])، [[دشت کویر]] و [[دشت لوت|کویر لوت]] آغاز می‌شود و در شرق تا [[چین]] و [[هند]] کشیده شده است. از جنوب تا شمال [[کرمان (استان ساسانی)|کرمان]]، [[سیستان]]، [[زابلستان|غزنی (زابلستان)]] و [[کابلستان]] و از شمال به [[آمودریا]] (جیحون) و در پس آن [[سغد|سُغد]] و [[خوارزم]] می‌رسد. خراسان شامل چهار بخش بوده است و هر بخش به نام فرمانروای آنجا مشهور بوده است. هر کدام از این چهار بخش را یک «''رب»'' یا «ربع» می‌نامیده‌اند. نواحی شامل این چهار ربع اصلی به شرخ ذیل بوده است:
# [[ربع نیشابور]] یا [[ابرشهر (نیشابور)|ابرشهر]]<ref>{{یادکرد |نویسنده=بهزاد نعمتی | عنوان = نام‌شناخت؛ ابرشهر، نیشابور |نشریه= خراسان‌پژوهی |تاریخ= سال اول، پاییز و زمستان ١٣٧٧ |شماره=شماره ٢ |صفحه= ص١٩٣}}</ref> با مرکزیت شهر [[نیشابور]] (دربرگیرندهٔ [[بیهق]]، [[ولایت جوین|جوین]]، [[ولایت اسفراین|اسفراین]]، [[ولایت خبوشان|خبوشان]]، [[ولایت ارغیان|ارغیان]]، [[ولایت پشت|پشت]]، [[ولایت رخ|رخ]]، [[ولایت زوزن|زوزن]]، [[ولایت خواف|خواف]]، [[ولایت اسفند|ازغند]]، [[ولایت جام|جام]]، [[ولایت باخرز|باخرز]] و [[ولایت جاجرم|جاجرم]] بود.<ref>{{یادکرد |کتاب= تاریخ نیشابور
# [[ربع نیشابور]] یا [[ابرشهر (نیشابور)|ابرشهر]]<ref>{{یادکرد |نویسنده=بهزاد نعمتی | عنوان = نام‌شناخت؛ ابرشهر، نیشابور |نشریه= خراسان‌پژوهی |تاریخ= سال اول، پاییز و زمستان ١٣٧٧ |شماره=شماره ٢ |صفحه= ص١٩٣}}</ref> با مرکزیت شهر [[نیشابور]] (دربرگیرندهٔ [[بیهق]]، [[جوین (ولایت)|جوین]]، [[اسفراین (ولایت)|اسفراین]]، [[خبوشان (ولایت)|خبوشان]]، [[ارغیان (ولایت)|ارغیان]]، [[پشت (ولایت)|پشت]]، [[رخ (ولایت)|رخ]]، [[زوزن (ولایت)|زوزن]]، [[خواف (ولایت)|خواف]]، [[اسفند (ولایت)|ازغند]]، [[جام (ولایت)|جام]]، [[باخرز (ولایت)|باخرز]] و [[جاجرم (ولایت)|جاجرم]] بود.<ref>{{یادکرد |کتاب= تاریخ نیشابور
|صفحه= ص ١٤، ٢١٥-٢١٧}}</ref> [[نسا]] و [[توس]] و [[ابیورد]] را نیز در شمار توابع این ربع آورده‌اند.<ref>{{یادکرد |کتاب= احسن‌التقاسیم فی معرفة الاقالیم |نویسنده= شمس‌الدین ابی عبدالله محمد مقدسی |ناشر= دارصادر |شهر=بیروت |سال=١٩٠٦م |صفحه= ص٣١٧-٣٢١}}</ref>
|صفحه= ص ١٤، ٢١٥-٢١٧}}</ref> [[نسا]] و [[توس]] و [[ابیورد]] را نیز در شمار توابع این ربع آورده‌اند.<ref>{{یادکرد |کتاب= احسن‌التقاسیم فی معرفة الاقالیم |نویسنده= شمس‌الدین ابی عبدالله محمد مقدسی |ناشر= دارصادر |شهر=بیروت |سال=١٩٠٦م |صفحه= ص٣١٧-٣٢١}}</ref>
# [[ربع مرو]] با مرکزیت شهر باستانی [[مرو (شهر باستانی)|مرو]] (دربرگیرندهٔ ''[[خرق]]''، ''هرمز فرّه''، ''باشا''، ''سنجان''، ''سوسقان''، ''صهبه''، ''کیرنک''، ''سنگ عبادی'' و [[نبرد دندانقان#%D8%AF%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%82%D8%A7%D9%86|دندانقان]])
# [[ربع مرو]] با مرکزیت شهر باستانی [[مرو (شهر باستانی)|مرو]] (دربرگیرندهٔ ''[[خرق]]''، ''هرمز فرّه''، ''باشا''، ''[[سنجان (خراسان)|سنجان]]''، ''سوسقان''، ''صهبه''، ''کیرنک''، ''سنگ عبادی'' و [[نبرد دندانقان#%D8%AF%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%82%D8%A7%D9%86|دندانقان]])
# [[ربع هرات]] با مرکزیت شهر [[هرات]] (دربرگیرندهٔ [[بادغیس]] و [[غور]] و [[فراه]])
# [[ربع هرات]] با مرکزیت شهر [[هرات]] (دربرگیرندهٔ [[بادغیس]] و [[غور]] و [[فراه]])
# [[ربع بلخ]] با مرکزیت شهر [[بلخ]] که شامل [[کهندژ]] ([[قندوز]])، [[سمنگان]]، [[بغلان]] ([[بغولانگو]])، [[تخارستان]] و بدخشان می‌شده‌است. [[ابر شهر بلخ]] (به‌شمول [[شبرغان|شبرغان (شاپورگان)]]، [[جوزجان]] و [[اندخوی]] و [[فاریاب]] و و [[بامیان]]).
# [[ربع بلخ]] با مرکزیت شهر [[بلخ]] که شامل [[کهندژ]] ([[قندوز]])، [[سمنگان]]، [[بغلان]] ([[بغولانگو]])، [[تخارستان]] و بدخشان می‌شده است. [[ابر شهر بلخ|ابرشهر بلخ]] (به‌شمول [[شبرغان|شبرغان (شاپورگان)]]، [[جوزجان]] و [[اندخوی]] و [[فاریاب]] و و [[بامیان]]).


== نام‌شناخت ==
== نام‌شناخت ==
[[پرونده:Herman Moll. Persia, Caspian Sea, part of Independent Tartary. 1736.A.jpg|بندانگشتی|نقشه‌ای قدیمی که از خراسان به عنوان خوراستان یاد شده‌است]]
[[پرونده:Herman Moll. Persia, Caspian Sea, part of Independent Tartary. 1736.A.jpg|بندانگشتی|نقشه‌ای قدیمی که از خراسان به عنوان خوراستان یاد شده است]]
[[لغت‌نامه دهخدا]]، ''خراسان'' را واژه‌ای [[زبان پهلوی|پهلوی]] دانسته‌است.<ref>لغت‌نامه دهخدا، ذیل ماده خراسان</ref> خوَراسان (xwarāsān) در [[زبان فارسی میانه|زبان پهلَوی]]؛ واژه‌ایست ترکیب‌یافته از دو واژه خوَر (xwar) به معنای ''خورشید'' و آسانا (ā-sānā) صفت فاعلی از āsan به معنای ''برخاستن'' و ''آمدن''؛ و چنان‌که از متون ایران باستان پیداست این سرزمین، از [[شاهنشاهی ساسانی|دوره ساسانی]] خراسان نامیده شد.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده= حسین صومعه| کد زبان=fa|تاریخ=۱۳ آذر ۱۴۰۰|وبگاه=نشریه فرهنگی اجتماعی خاتون شرق|نشانی=http://khatooneshargh.ir/کهن‌تر-از-خراسـان-پارت-و-ابرشهر/#|عنوان=کهن‌تر از خراسان: پارت و ابرشهر|تاریخ بازدید=19 فروردین 1402|پیوند بایگانی= |تاریخ بایگانی=}}</ref> خراسان در متون کهن [[زبان فارسی]] به معنی [[خاورزمین]]<ref>لسترنج، گ. جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت‌شرقی، ترجمه محمود عرفان، چاپ دوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴، ص۴۰۸.</ref> یا مشرق (خاور) در روبروی مغرب (باختر) به کار رفته‌است.<ref>لغت‌نامه دهخدا، ذیل ماده خراسان</ref> [[فخرالدین اسعد گرگانی]] در داستان [[ویس و رامین]] چنین می‌گوید:<ref>فخرالیدن اسعد گرگانی، ویس و رامین، مصحح مجتبی مینوی، کتابفروشی فخر رازی، بی‌تا، ص۱۷۱.</ref>
[[لغت‌نامه دهخدا]]، ''خراسان'' را واژه‌ای [[زبان پهلوی|پهلوی]] دانسته است.<ref>لغت‌نامه دهخدا، ذیل ماده خراسان</ref> خوَراسان (xwarāsān) در [[زبان فارسی میانه|زبان پهلَوی]]؛ واژه‌ایست ترکیب‌یافته از دو واژه خوَر (xwar) به معنای ''خورشید'' و آسانا (ā-sānā) صفت فاعلی از āsan به معنای ''برخاستن'' و ''آمدن''؛ و چنان‌که از متون ایران باستان پیداست این سرزمین، از [[شاهنشاهی ساسانی|دوره ساسانی]] خراسان نامیده شد.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده= حسین صومعه| کد زبان=fa|تاریخ=۱۳ آذر ۱۴۰۰|وبگاه=نشریه فرهنگی اجتماعی خاتون شرق|نشانی=http://khatooneshargh.ir/کهن‌تر-از-خراسـان-پارت-و-ابرشهر/#|عنوان=کهن‌تر از خراسان: پارت و ابرشهر|تاریخ بازدید=19 فروردین 1402|پیوند بایگانی= |تاریخ بایگانی=}}</ref> خراسان در متون کهن [[زبان فارسی]] به معنی [[خاورزمین]]<ref>لسترنج، گ. جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت‌شرقی، ترجمه محمود عرفان، چاپ دوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴، ص۴۰۸.</ref> یا مشرق (خاور) در روبروی مغرب (باختر) به کار رفته است.<ref>لغت‌نامه دهخدا، ذیل ماده خراسان</ref> [[فخرالدین اسعد گرگانی]] در داستان [[ویس و رامین]] چنین می‌گوید:<ref>فخرالیدن اسعد گرگانی، ویس و رامین، مصحح مجتبی مینوی، کتابفروشی فخر رازی، بی‌تا، ص۱۷۱.</ref>
{{شعر|نستعلیق}}
{{شعر|نستعلیق}}
{{ب|زبان پهلوی هر کو شناسد|خراسان یعنی آنجا کو «خور آسد»}}
{{ب|زبان پهلوی هر کو شناسد|خراسان یعنی آنجا کو «خور آسد»}}
{{ب|خراسان را بود معنی خور آیان|کجا از وی خور آید سوی ایران}}
{{ب|خراسان را بود معنی خور آیان|کجا از وی خور آید سوی ایران}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
[[یاقوت حموی]] جغرافیدان بزرگ عربی-یونانی چنین نوشته‌است:
[[یاقوت حموی]] جغرافیدان بزرگ عربی-یونانی چنین نوشته است:
{{نقل قول| خُر به [[فارسی دری]]، نام [[خورشید]] و آسان گویا اصل و جای شیء است}}
{{نقل قول| خُر به [[فارسی دری]]، نام [[خورشید]] و آسان گویا اصل و جای شیء است}}


خط ۴۱: خط ۴۱:
{{نقل قول|خراسان و هیطل دو پسر عالم بن سام بن [[نوح]]، هر یک در شهری که منسوب به آنها شد وارد شدند، هیطل در شهری معروف به هیاطله در بالای رود جیحون و خراسان در شهرهایی که در زیر رود [[جیحون]] بود فرود آمدند و هر قطعه‌ای به نام کسی که در آن فرود آمد نامگذاری شد…<ref>یاقوت حموی، معجم‌البلدان، انتشارات داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۹ ه‍. ق، ۱۹۷۹ م، ۳۵۰/۲.</ref>}}
{{نقل قول|خراسان و هیطل دو پسر عالم بن سام بن [[نوح]]، هر یک در شهری که منسوب به آنها شد وارد شدند، هیطل در شهری معروف به هیاطله در بالای رود جیحون و خراسان در شهرهایی که در زیر رود [[جیحون]] بود فرود آمدند و هر قطعه‌ای به نام کسی که در آن فرود آمد نامگذاری شد…<ref>یاقوت حموی، معجم‌البلدان، انتشارات داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۹ ه‍. ق، ۱۹۷۹ م، ۳۵۰/۲.</ref>}}


[[حافظ ابرو]] جغرافیدان سرآمد، تعبیر دیگری به کار برده و خوراسان را «آفتاب مانند» معنی نموده و گفته‌است که:
[[حافظ ابرو]] جغرافیدان سرآمد، تعبیر دیگری به کار برده و خوراسان را «آفتاب مانند» معنی نموده و گفته است که:
{{نقل قول|بعضی گفته‌اند خورآسان، یعنی به آسانی بخور{{مشکوک}}.<ref>حافظ ابرو، جغرافیای تاریخی خراسان، مصحح غلامرضا ورهرام، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۰، ص۱۰.</ref>}}
{{نقل قول|بعضی گفته‌اند خورآسان، یعنی به آسانی بخور{{مشکوک}}.<ref>حافظ ابرو، جغرافیای تاریخی خراسان، مصحح غلامرضا ورهرام، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۰، ص۱۰.</ref>}}


و برخی نیز خراسان را سرزمین نورانی یا طالع نوشته‌اند و آن را واژه‌ای آمیخته‌شده از لفظ «خور» به معنی خورشید و «آسان» به معنی شرق دانسته‌اند.<ref name=":0">مدیرشانه‌چی، کاظم، مقاله «حدود خراسان در طول تاریخ»، مجله دانشکده معقول و منقول (الهیات مشهد)، زمستان۱۳۴۷، ص۱۱۳.</ref>
و برخی نیز خراسان را سرزمین نورانی یا طالع نوشته‌اند و آن را واژه‌ای آمیخته‌شده از لفظ «خور» به معنی خورشید و «آسان» به معنی شرق دانسته‌اند.<ref name=":0">مدیرشانه‌چی، کاظم، مقاله «حدود خراسان در طول تاریخ»، مجله دانشکده معقول و منقول (الهیات مشهد)، زمستان۱۳۴۷، ص۱۱۳.</ref>


از بررسی دیدگاه‌های ارائه شده چنین برداشت می‌شود که صورت درست واژه «خراسان»، "خورستان (خور + ستان = سرزمین مطلع خورشید)" بوده‌است که بر اثر دگرگونیِ زمان و شاید از باب برابریِ نگارش به خراسان تبدیل شده‌است.<ref>بینش، تقی، «خراسان» نشریه فرهنگ خراسان، سال دوم، ص۳ و ۴، آذر۱۳۲۹.</ref><ref>http://www.cgie.org.ir/fa/article/141841</ref> خراسان بمعنای خور+ایستان است یعنی جایی که درآن خورشید ایستاده و بلند می‌شود یعنی شرق ایران زمین.
از بررسی دیدگاه‌های ارائه شده چنین برداشت می‌شود که صورت درست واژه «خراسان»، "خورستان (خور + ستان = سرزمین مطلع خورشید)" بوده است که بر اثر دگرگونیِ زمان و شاید از باب برابریِ نگارش به خراسان تبدیل شده است.<ref>بینش، تقی، «خراسان» نشریه فرهنگ خراسان، سال دوم، ص۳ و ۴، آذر۱۳۲۹.</ref><ref>http://www.cgie.org.ir/fa/article/141841</ref> خراسان بمعنای خور+ایستان است یعنی جایی که درآن خورشید ایستاده و بلند می‌شود یعنی شرق ایران زمین.


== خراسان یکی از چهار استان ایرانشهر ==
== خراسان یکی از چهار استان ایرانشهر ==
''شهرستان‌های [[ایرانشهر]]'' کتابی است که در سدهٔ هشتم میلادی به پارسیگ ([[زبان فارسی میانه|پارسیِ پهلوی]]) نگاشته شده‌است. این نوشته دانستی‌های مهمی دربارهٔ ایران و تقسیم‌بندی‌های آن به ما می‌دهد.
''شهرستان‌های [[ایرانشهر]]'' کتابی است که در سدهٔ هشتم میلادی به پارسیگ ([[زبان فارسی میانه|پارسیِ پهلوی]]) نگاشته شده است. این نوشته دانستی‌های مهمی دربارهٔ ایران و تقسیم‌بندی‌های آن به ما می‌دهد.


در بخشی از این نسخ آمده‌است که ایران در دوران [[خسرو انوشیروان|خسروی یکم]] ([[خسرو انوشیروان|انوشیروان]]) به چهار استان بخش شده‌است. در هر استان چند شهرپانی ([[ساتراپ|ساتراپی]]) وجود داشته‌است. Xwarāsān (یا به نوشتار امروزی اش، خراسان) نیز نام یکی از این استان‌ها بوده‌است که در شمال شرقی بوده‌است. دیگر استان‌ها Xwarwarān (جنوب غربی)، Nēmrōz (جنوب شرقی) و Ādurbādagān (شمال غربی) نام داشتند.<ref>{{Cite journal|date=2017-12-07|title=Šahrestānīhā ī Ērānšahr|url=https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Šahrestānīhā_ī_Ērānšahr&oldid=814194743|journal=Wikipedia|language=en}}</ref>
در بخشی از این نسخ آمده است که ایران در دوران [[خسرو انوشیروان|خسروی یکم]] ([[خسرو انوشیروان|انوشیروان]]) به چهار استان بخش شده است. در هر استان چند شهرپانی ([[ساتراپ|ساتراپی]]) وجود داشته است. Xwarāsān (یا به نوشتار امروزی اش، خراسان) نیز نام یکی از این استان‌ها بوده است که در شمال شرقی بوده است. دیگر استان‌ها Xwarwarān (جنوب غربی)، Nēmrōz (جنوب شرقی) و Ādurbādagān (شمال غربی) نام داشتند.<ref>{{Cite journal|date=2017-12-07|title=Šahrestānīhā ī Ērānšahr|url=https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Šahrestānīhā_ī_Ērānšahr&oldid=814194743|journal=Wikipedia|language=en}}</ref>


[[شاهنشاهی ساسانی]] ([[ایران‌شهر (مفهوم)|ایران‌شهر]]) در نتیجهٔ اصلاحات اداری [[قباد یکم]] و [[خسرو انوشیروان]] از ۴ [[کوست]] (بخش بزرگ) تشکیل شده بود: '''خوراسان''' (شرق یا شمال‌شرق: شامل خراسان، [[قومس]]، [[استان گلستان|گرگان]]، [[ماوراءالنهر]]، [[افغانستان]])، '''خوروران''' (غرب یا جنوب‌غرب: شامل [[استان کرمانشاه|کرمانشاه]]، [[استان کردستان|کردستان]]، [[استان لرستان|لرستان]]، [[استان ایلام|ایلام]]، [[بین‌النهرین]]، [[آسیای صغیر]])، '''[[ولایت نیمروز|نیمروز]] یا [[پارس]]''' (جنوب یا جنوب‌شرق: شامل [[سیستان]]، [[استان کرمان|کرمان]]، [[پارس]]، [[استان خوزستان|خوزستان]]، [[استان اصفهان|اصفهان]]، بنادر و جزایر [[خلیج فارس]] و [[دریای عمان]]، [[ایالت سند|سند]]، [[مکران]]) و '''[[آذربایجان (استان ساسانی)|آدوربادگان]]''' (شمال یا شمال‌غرب: شامل [[آذربایجان]]، [[ارمنستان]]، [[گرجستان]]، [[اران]]، [[دیلمستان|دیلم]]، [[رویان (طبرستان)|رویان]]، [[طبرستان|تپورستان]]، [[شهر ری|ری]]).<ref>The Four Generals of the Sasanian Empire: Some Sigillographic Evidence. Istituto Italiano per l'Africa e l'Oriente, Conferenze 14, Roma, 2001</ref><ref>Eranshahr nach der Geographie des Ps. Moses Xoranac'i, by Joseph Marquart/Markwart, Berlin, 1901</ref><ref>‏‫‭Jamasp Ji Minocheher ji Jamasp -Asana‬, The pahlavi texts: Contained in the Codex MK copied in 1322 A. C. by the scribe ‭mehr -Awan Kai-Khusru, Vol 2, Fort Printing Press, Bombay, 1913, pp. 14-18.</ref><ref>تورج دریایی، شهرستان‌های ایرانشهر: نوشته‌ای به زبان فارسی میانه دربارهٔ تاریخ، حماسه و جغرافیای باستانی ایران؛ ترجمه شهرام جلیلیان، تهران، توس: ۱۳۸۸، صص ۲۲، ۲۳، ۲۶، ۲۷.</ref><ref>علی جعفری، فرشید جعفری، [http://ensani.ir/file/download/article/1572851123-9866-97-29.pdf نگاهی گذرا به وضعیت ایلام در دوره ساسانی]، تهران: دانشگاه تهران، دوفصلنامه پژوهش در تاریخ، سال دوم، پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳ (پیاپی ۴)، ص ۱۳۱.</ref> کوست‌ها گاهی نام سرزمین عمدهٔ خود را می‌گرفتند؛ از همین‌روی کوست شمالی «آدوربادگان» نام گرفت و کوست نیمروز هم گاهی «پارس» خوانده می‌شد.<ref>تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۷۸، ص ۱۸۵.</ref>
[[شاهنشاهی ساسانی]] ([[ایران‌شهر (مفهوم)|ایران‌شهر]]) در نتیجهٔ اصلاحات اداری [[قباد یکم]] و [[خسرو انوشیروان]] از ۴ [[کوست]] (بخش بزرگ) تشکیل شده بود: '''خوراسان''' (شرق یا شمال‌شرق: شامل خراسان، [[قومس]]، [[استان گلستان|گرگان]]، [[ماوراءالنهر]]، [[افغانستان]])، '''خوروران''' (غرب یا جنوب‌غرب: شامل [[استان کرمانشاه|کرمانشاه]]، [[استان کردستان|کردستان]]، [[استان لرستان|لرستان]]، [[استان ایلام|ایلام]]، [[بین‌النهرین]]، [[آسیای صغیر]])، '''[[ولایت نیمروز|نیمروز]] یا [[پارس]]''' (جنوب یا جنوب‌شرق: شامل [[سیستان]]، [[استان کرمان|کرمان]]، [[پارس]]، [[استان خوزستان|خوزستان]]، [[استان اصفهان|اصفهان]]، بندرها و جزایر [[خلیج فارس]] و [[دریای عمان]]، [[ایالت سند|سند]]، [[مکران]]) و '''[[آذربایجان (استان ساسانی)|آدوربادگان]]''' (شمال یا شمال‌غرب: شامل [[آذربایجان]]، [[ارمنستان]]، [[گرجستان]]، [[اران]]، [[دیلمستان|دیلم]]، [[رویان (طبرستان)|رویان]]، [[طبرستان|تپورستان]]، [[شهر ری|ری]]).<ref>The Four Generals of the Sasanian Empire: Some Sigillographic Evidence. Istituto Italiano per l'Africa e l'Oriente, Conferenze 14, Roma, 2001</ref><ref>Eranshahr nach der Geographie des Ps. Moses Xoranac'i, by Joseph Marquart/Markwart, Berlin, 1901</ref><ref>‏‫‭Jamasp Ji Minocheher ji Jamasp -Asana‬, The pahlavi texts: Contained in the Codex MK copied in 1322 A. C. by the scribe ‭mehr -Awan Kai-Khusru, Vol 2, Fort Printing Press, Bombay, 1913, pp. 14-18.</ref><ref>تورج دریایی، شهرستان‌های ایرانشهر: نوشته‌ای به زبان فارسی میانه دربارهٔ تاریخ، حماسه و جغرافیای باستانی ایران؛ ترجمه شهرام جلیلیان، تهران، توس: ۱۳۸۸، صص ۲۲، ۲۳، ۲۶، ۲۷.</ref><ref>علی جعفری، فرشید جعفری، [http://ensani.ir/file/download/article/1572851123-9866-97-29.pdf نگاهی گذرا به وضعیت ایلام در دوره ساسانی]، تهران: دانشگاه تهران، دوفصلنامه پژوهش در تاریخ، سال دوم، پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳ (پیاپی ۴)، ص ۱۳۱.</ref> کوست‌ها گاهی نام سرزمین عمدهٔ خود را می‌گرفتند؛ از همین‌روی کوست شمالی «آدوربادگان» نام گرفت و کوست نیمروز هم گاهی «پارس» خوانده می‌شد.<ref>تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۷۸، ص ۱۸۵.</ref>


== پیرامون مرزهای خراسان ==
== پیرامون مرزهای خراسان ==
شواهد تاریخی بیانگر آن است که سرزمین خراسان در طول تاریخ، هیچ‌گاه دارای مرز ثابت جغرافیایی نبوده و تحت تأثیر عوامل مختلف، محدوده‌اش همواره کاهش یا گسترش یافته‌است.
شواهد تاریخی بیانگر آن است که سرزمین خراسان در طول تاریخ، هیچ‌گاه دارای مرز ثابت جغرافیایی نبوده و تحت تأثیر عوامل مختلف، محدوده‌اش همواره کاهش یا گسترش یافته است.
[[پرونده:Abbasid Caliphate 850AD.png|بندانگشتی|300x300پیکسل|نقشه‌ای مربوط به دوران اوج قدرت [[خلافت عباسی|خلافت عباسیان]] در حدود ۸۵۰ میلادی که در آن مرزهای (تقریبی) خراسان نیز مشخص است.]]
[[پرونده:Abbasid Caliphate 850AD.png|بندانگشتی|300x300پیکسل|نقشه‌ای مربوط به دوران اوج قدرت [[خلافت عباسی|خلافت عباسیان]] در حدود ۸۵۰ میلادی که در آن مرزهای (تقریبی) خراسان نیز مشخص است.]]
به‌طور سنتی سرزمین‌های شرق [[دشت کویر|کویر نمک]] را خراسان خوانده‌اند لیکن حدود شرقی آن در طول تاریخ دستخوش تغییر بوده‌است. معمولاً گفته می‌شود که خراسان از شرق به [[ترکستان]] و [[هندوستان]] محدود بوده‌است. خراسان را از شمال محدود به [[ماوراءالنهر]] می‌دانند لیکن گاه [[ماوراءالنهر]] هم بخشی از خراسان به‌شمار آمده‌است. خراسان در [[شاهنشاهی ساسانی|زمان ساسانیان]] یکی از چهار ناحیهٔ اصلی کشور بود و یک [[مرزبان]] داشت.
به‌طور سنتی سرزمین‌های شرق [[دشت کویر|کویر نمک]] را خراسان خوانده‌اند لیکن حدود شرقی آن در طول تاریخ دستخوش تغییر بوده است. معمولاً گفته می‌شود که خراسان از شرق به [[ترکستان]] و [[هندوستان]] محدود بوده است. خراسان را از شمال محدود به [[ماوراءالنهر]] می‌دانند لیکن گاه [[ماوراءالنهر]] هم بخشی از خراسان به‌شمار آمده است. خراسان در [[شاهنشاهی ساسانی|زمان ساسانیان]] یکی از چهار ناحیهٔ اصلی کشور بود و یک [[مرزبان]] داشت.


در مورد حدود و موقعیت خراسان در [[شاهنشاهی ساسانی|دورهٔ ساسانیان]]، کریستن‌سن بر پایه کاوشهای [[هرتسفلد]] چنین می‌نویسد:
در مورد حدود و موقعیت خراسان در [[شاهنشاهی ساسانی|دورهٔ ساسانیان]]، کریستن‌سن بر پایه کاوشهای [[هرتسفلد]] چنین می‌نویسد:
{{نقل قول|دروازه‌های کاسپین نزدیک [[ری]]، کوه‌های [[البرز]]، گوشه جنوب شرقی بحر خزر، دره [[اترک]]. خطی که از صحرای تجن گذشته و در زیر قرقی به [[جیحون]] می‌رسد موافق مسکوکات [[سکایی]] ساسانی که به دست آمده این خط سرحدی از قلل سلسله جبال حصار گذشته و به [[پامیر]] می‌رسد و از آنجا به سمت جنوب مایل گشته‌است و به امتداد قطعه‌ای از جیحون که [[بدخشان]] را در میان گرفته سیر کرده به قطعه [[هندوکش]] می‌رسیده‌است از آن نقطه سرحدی به سمت مغرب برگشته و در امتداد سلسله [[هندوکش]] و ملحقات آن به جنوب [[هرات]] رسیده و در ناحیه جنوب [[ترشیز]] و [[خواف|خاف]] و [[قهستان]] (کوهستان) را قطع کرده، باز به دروازه‌های [[دریای خزر|کاسپین]] می‌پیوسته‌است.||}}
{{نقل قول|دروازه‌های کاسپین نزدیک [[ری]]، کوه‌های [[البرز]]، گوشه جنوب شرقی بحر خزر، دره [[اترک]]. خطی که از صحرای تجن گذشته و در زیر قرقی به [[جیحون]] می‌رسد موافق مسکوکات [[سکایی]] ساسانی که به دست آمده این خط سرحدی از قلل سلسله جبال حصار گذشته و به [[پامیر]] می‌رسد و از آنجا به سمت جنوب مایل گشته است و به امتداد قطعه‌ای از جیحون که [[بدخشان]] را در میان گرفته سیر کرده به قطعه [[هندوکش]] می‌رسیده است از آن نقطه سرحدی به سمت مغرب برگشته و در امتداد سلسله [[هندوکش]] و ملحقات آن به جنوب [[هرات]] رسیده و در ناحیه جنوب [[ترشیز]] و [[خواف|خاف]] و [[قهستان]] (کوهستان) را قطع کرده، باز به دروازه‌های [[دریای خزر|کاسپین]] می‌پیوسته است.||}}


[[یاقوت حموی]] جغرافیدان بزرگ عرب زبان (یونانی‌تبار) در کتاب مراصدالاطلاع بر پایه برخی از پژوهش‌های خویش می‌نویسد:
[[یاقوت حموی]] جغرافیدان بزرگ عرب زبان (یونانی‌تبار) در کتاب مراصدالاطلاع بر پایه برخی از پژوهش‌های خویش می‌نویسد:
خط ۶۷: خط ۶۷:
{{نقل قول|خراسان سرزمین وسیع است که یک طرف آن از [[جوین]] و [[بیهق]] به [[عراق]] می‌رسد و طرف دیگرش از طغارستان ([[طخارستان]]) و [[غزنه]] و سجستان ([[سیستان]]) به [[هند]] منتهی می‌گردد. از شهرهای آن [[نیشابور]] و [[هرات]] و [[مرو]] که قسمتی از بلخ است و طالقان و [[نسا]] و [[ابیورد]] و [[سرخس]] می‌باشد. جیحون و خوارزم را هم بعضی تابع آن شمرده‌اند و گفته شده خراسان دارای چهار کرسی بوده:
{{نقل قول|خراسان سرزمین وسیع است که یک طرف آن از [[جوین]] و [[بیهق]] به [[عراق]] می‌رسد و طرف دیگرش از طغارستان ([[طخارستان]]) و [[غزنه]] و سجستان ([[سیستان]]) به [[هند]] منتهی می‌گردد. از شهرهای آن [[نیشابور]] و [[هرات]] و [[مرو]] که قسمتی از بلخ است و طالقان و [[نسا]] و [[ابیورد]] و [[سرخس]] می‌باشد. جیحون و خوارزم را هم بعضی تابع آن شمرده‌اند و گفته شده خراسان دارای چهار کرسی بوده:


کرسی اول: ایرانشهر که عبارت باشد از [[نیشابور]]، [[قهستان]] و طبین{طبسین؟} و حوادث و پوشنج (از نواحی [[هرات]]) و [[بادغیس]] (از توابع هرات که در قدیم شهری بزرگ و با صفا بوده‌است) و [[طوس]] که به طابران تصریح شده
کرسی اول: ایرانشهر که عبارت باشد از [[نیشابور]]، [[قهستان]] و طبین{طبسین؟} و حوادث و پوشنج (از نواحی [[هرات]]) و [[بادغیس]] (از توابع هرات که در قدیم شهری بزرگ و با صفا بوده است) و [[طوس]] که به طابران تصریح شده


کرسی دوم: [[مرو]] شاه جهان و [[سرخس]] و [[نسا|نساء]] و [[ابیورد]] و مرو رود و طالقان و [[خوارزم]]
کرسی دوم: [[مرو]] شاه جهان و [[سرخس]] و [[نسا|نساء]] و [[ابیورد]] و مرو رود و طالقان و [[خوارزم]]
خط ۷۷: خط ۷۷:
التون ال. دانیل در کتاب تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان می‌نویسد:
التون ال. دانیل در کتاب تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان می‌نویسد:
{{نقل قول|
{{نقل قول|
به‌طور کلی می‌توان خراسان خاص را سرزمینی طولانی دانست، گسترده از نزدیک کرانه‌های جنوب شرقی دریای خزر تا بلندیهای حصار مانند پامیر و هندوکش، که در نظریه‌ای دیگر و در مقطعی از تاریخ، مرزهای آن از حلوان یاری تا شرق (آنجا که خور برآید) گسترده بوده‌است.
به‌طور کلی می‌توان خراسان خاص را سرزمینی طولانی دانست، گسترده از نزدیک کرانه‌های جنوب شرقی دریای خزر تا بلندیهای حصار مانند پامیر و هندوکش، که در نظریه‌ای دیگر و در مقطعی از تاریخ، مرزهای آن از حلوان یاری تا شرق (آنجا که خور برآید) گسترده بوده است.


در واقع خراسان گاهی شامل سرزمین پرنعمت جنوب دریای [[دریاچه آرال|آرال]] ([[خوارزم]]) و نواحی آن سوی [[جیحون]] (ماوراءالنهر) و بسیاری از [[فلات ایران]] می‌شده‌است که حدود شرقی آن تا [[چین]] می‌رسید ولی عملاً این مرز از بلخ و بخش معروف به [[طخارستان]] (باختر باستانی) آن سو تر می‌رفت، و در مغرب به همین گونه حدود خراسان کمتر به مرزهای [[زاگرس]] می‌رسید اما گاهی شامل [[قومس]]، [[جرجان]]، [[ری]] و بخشهایی از [[طبرستان]] می‌گشت و با آن که ماوراءالنهر غالباً با خراسان یکی گرفته می‌شد ولی عملاً [[آمودریا]] همان مرز شمالی خراسان شناخته می‌شد و گاهی عملاً تا این حدود هم نمی‌رسید.<ref>التون. ل. نیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان، ترجمه مسعود رجب‌نیا، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص ۸ تا ۱۱</ref>}}
در واقع خراسان گاهی شامل سرزمین پرنعمت جنوب دریای [[دریاچه آرال|آرال]] ([[خوارزم]]) و نواحی آن سوی [[جیحون]] (ماوراءالنهر) و بسیاری از [[فلات ایران]] می‌شده است که حدود شرقی آن تا [[چین]] می‌رسید ولی عملاً این مرز از بلخ و بخش معروف به [[طخارستان]] (باختر باستانی) آن سو تر می‌رفت، و در مغرب به همین گونه حدود خراسان کمتر به مرزهای [[زاگرس]] می‌رسید اما گاهی شامل [[قومس]]، [[جرجان]]، [[ری]] و بخشهایی از [[طبرستان]] می‌گشت و با آن که ماوراءالنهر غالباً با خراسان یکی گرفته می‌شد ولی عملاً [[آمودریا]] همان مرز شمالی خراسان شناخته می‌شد و گاهی عملاً تا این حدود هم نمی‌رسید.<ref>التون. ل. نیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان، ترجمه مسعود رجب‌نیا، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص ۸ تا ۱۱</ref>}}


در دورهٔ اسلامی شهرهای [[بلخ]]، [[هرات]]، [[مرو (شهر باستانی)|مرو]] و [[نیشابور]] چهار شهر اصلی خراسان بودند. از شهرهای مهم دیگر خراسان می‌توان [[طوس]]، [[صددروازه]]([[دامغان]])، [[سرخس]]، [[تون]]، [[ترشیز]]([[کاشمر]])، [[بادغیس]] و [[بیهق]] ([[سبزوار]] امروزی) را نام برد.
در دورهٔ اسلامی شهرهای [[بلخ]]، [[هرات]]، [[مرو (شهر باستانی)|مرو]] و [[نیشابور]] چهار شهر اصلی خراسان بودند. از شهرهای مهم دیگر خراسان می‌توان [[طوس]]، [[صددروازه]]([[دامغان]])، [[سرخس]]، [[تون]]، [[ترشیز]]([[کاشمر]])، [[بادغیس]] و [[بیهق]] ([[سبزوار]] امروزی) را نام برد.
خط ۸۵: خط ۸۵:
=== خراسان تاریخی (خراسان بزرگ) ===
=== خراسان تاریخی (خراسان بزرگ) ===
[[پرونده:Borders of historical territories in current Afghanistan.png|بندانگشتی|حدود سرزمین‌های تاریخی در افغانستانِ کنونی{{سخ}}آبی: بخشی از خراسانِ تاریخی{{سخ}}سبز: بخشی از سیستان/[[زابلستان|زابلستانِ]] تاریخی{{سخ}}زرد: [[کابلستان]]]]
[[پرونده:Borders of historical territories in current Afghanistan.png|بندانگشتی|حدود سرزمین‌های تاریخی در افغانستانِ کنونی{{سخ}}آبی: بخشی از خراسانِ تاریخی{{سخ}}سبز: بخشی از سیستان/[[زابلستان|زابلستانِ]] تاریخی{{سخ}}زرد: [[کابلستان]]]]
از نگاه تاریخی و فرهنگی؛ منظور از ''خراسان''، عموماً ''خراسان بزرگ'' است که حوزه‌ای بسیار گسترده‌تر از خراسان ایران معاصر را در بر می‌گیرد. قلمرو تاریخی خراسان؛ شامل استان‌های خراسان [[ایران]] کنونی و بخش عمده‌ای از [[افغانستان]]، [[تاجیکستان]]، [[ازبکستان]]، [[ترکمنستان]] و بخش‌هایی از [[قرقیزستان]] امروزی بوده‌است.<ref>{{یادکرد |کتاب= ایران؛ از آغاز تا اسلام |نویسنده: رومن گریشمن | ترجمه= محمد معین |ناشر=انتشارات علمی و فرهنگی |شهر=تهران |سال=۱۳۷۲ |صفحه=ص۷}}</ref>
از نگاه تاریخی و فرهنگی؛ منظور از ''خراسان''، عموماً ''خراسان بزرگ'' است که حوزه‌ای بسیار گسترده‌تر از خراسان ایران معاصر را در بر می‌گیرد. قلمرو تاریخی خراسان؛ شامل استان‌های خراسان [[ایران]] کنونی و بخش عمده‌ای از [[افغانستان]]، [[تاجیکستان]]، [[ازبکستان]]، [[ترکمنستان]] و بخش‌هایی از [[قرقیزستان]] امروزی بوده است.<ref>{{یادکرد |کتاب= ایران؛ از آغاز تا اسلام |نویسنده: رومن گریشمن | ترجمه= محمد معین |ناشر=انتشارات علمی و فرهنگی |شهر=تهران |سال=۱۳۷۲ |صفحه=ص۷}}</ref>


=== استان خراسان (کنونی) ===
=== استان خراسان (کنونی) ===
خط ۹۹: خط ۹۹:


=== [[هخامنشیان]] ===
=== [[هخامنشیان]] ===
در دوران [[هخامنشیان]]، ایران به ساتراپی‌ها (ایالات یا استان‌ها) بخش می‌شده و هر ساتراپ نشین (ساتراپی) زیر فرماندهی حاکمی به نام خشترپاون (به زبان پارسی باستان) یا شترپوان (به [[زبان پهلوی]]) اداره می‌شده‌است و این نام به یونانی [[ساتراپ]] نیز یاد شده‌است که ساتراپی (شهربانی) پرثَوَه، با نام ایالت شانزدهم (شامل پارت‌ها، خوارزمی‌ها، سغدی‌ها و هرَوی‌ها (هراتی‌ها)) با شمال خراسان کهن برابر است و از طرف مغرب در دربند [[دریای خزر|دریای گرگان]] با ساتراپی ماد همسایه بوده‌است.
در دوران [[هخامنشیان]]، ایران به ساتراپی‌ها (ایالات یا استان‌ها) بخش می‌شده و هر ساتراپ نشین (ساتراپی) زیر فرماندهی حاکمی به نام خشترپاون (به زبان پارسی باستان) یا شترپوان (به [[زبان پهلوی]]) اداره می‌شده است و این نام به یونانی [[ساتراپ]] نیز یاد شده است که ساتراپی (شهربانی) پرثَوَه، با نام ایالت شانزدهم (شامل پارت‌ها، خوارزمی‌ها، سغدی‌ها و هرَوی‌ها (هراتی‌ها)) با شمال خراسان کهن برابر است و از طرف مغرب در دربند [[دریای خزر|دریای گرگان]] با ساتراپی ماد همسایه بوده است.


مرکز ساتراپی پرثَوَه، شهر [[توس]] بوده‌است که ویشتاسب، پدر [[داریوش]]؛ ساتراپ آنجا بوده و جایگاهش در این شهر بوده‌است.
مرکز ساتراپی پرثَوَه، شهر [[توس]] بوده است که ویشتاسب، پدر [[داریوش]]؛ ساتراپ آنجا بوده و جایگاهش در این شهر بوده است.


به گفته [[هرودوت]]:
به گفته [[هرودوت]]:
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
پس از سقوط دولت [[سلوکی]] و قدرت گرفتن [[اشکانیان]]، پارت‌ها در سرزمین کوهستانی کهن جنوب شرقی دریای خزر ساکن شدند. این منطقه محدود می‌شد از شمال به دشت [[استرآباد]] و صحرای [[ترکستان]] و از جنوب به کویر نمک و از جنوب از سلسله‌های [[البرز]] به طرف مشرق تا [[هرات]] ادامه داشت.
پس از سقوط دولت [[سلوکی]] و قدرت گرفتن [[اشکانیان]]، پارت‌ها در سرزمین کوهستانی کهن جنوب شرقی دریای خزر ساکن شدند. این منطقه محدود می‌شد از شمال به دشت [[استرآباد]] و صحرای [[ترکستان]] و از جنوب به کویر نمک و از جنوب از سلسله‌های [[البرز]] به طرف مشرق تا [[هرات]] ادامه داشت.


مرکز خراسان باستان یا ایالت پارت در آغاز شهر نیسایه ([[نسا]]) بوده‌است که یونانیان آن را نیسا می‌خواندند.
مرکز خراسان باستان یا ایالت پارت در آغاز شهر نیسایه ([[نسا]]) بوده است که یونانیان آن را نیسا می‌خواندند.


=== [[ساسانیان]] ===
=== [[ساسانیان]] ===
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
[[پرونده:Candlestick lion protomes Louvre MAO357.jpg|بندانگشتی|250px|چپ|شمعدانی، قرن ۱۱–۱۲ میلادی، یافت شده در خراسان، ایران]]
[[پرونده:Candlestick lion protomes Louvre MAO357.jpg|بندانگشتی|250px|چپ|شمعدانی، قرن ۱۱–۱۲ میلادی، یافت شده در خراسان، ایران]]


خراسان در دوران اسلامی به چهار بخشِ نیشابور، مرو، هرات و بلخ تقسیم شده بود. در سال ۳۱ هجری قمری، [[مردم عرب|اعراب]] روانه خراسان شدند و [[تخارستان]] را تصرف نمودند و در همین زمان ساکنین خراسان به دین اسلام گرویدند.
خراسان در دوران اسلامی به چهار بخشِ نیشابور، مرو، هرات و بلخ تقسیم شده بود. در سال ۳۱ هجری قمری، [[مردم عرب|اعراب]] روانه خراسان شدند و [[تخارستان]] را تصرف نمودند و در همین زمان ساکنان خراسان به دین اسلام گرویدند.


در دوره خلفا استان خراسان از مهمترینِ استانهای ایران به‌شمار می‌رفت و شامل همه شمال شرقی ایران تا مرز چین بود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ تمدن ایران ساسانی|نام خانوادگی=نفیسی|نام=سعید|صفحات=363}}</ref>
در دوره خلفا استان خراسان از مهمترینِ استانهای ایران به‌شمار می‌رفت و شامل همه شمال شرقی ایران تا مرز چین بود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ تمدن ایران ساسانی|نام خانوادگی=نفیسی|نام=سعید|صفحات=363}}</ref>


یزید بن مهلب از سال ۸۲ الی ۸۵ هجری از طرف [[حجاج بن یوسف]] والی خراسان بود. پس ازو [[قتیبه بن مسلم]] والی خراسان گردید.
یزید بن مهلب از سال ۸۲ الی ۸۵ هجری از طرف [[حجاج بن یوسف]] والی خراسان بود. پس ازو [[قتیبه بن مسلم]] والی خراسان گردید.


خراسان نزدیکِ به مدت ۲۰۰ سال زیر نظر حکومت‌های عرب [[بنی امیه]] و [[عباسیان]] اداره می‌شد تا اینکه در سال ۲۰۵ هجری قمری به دست سلسله [[طاهریان]] استقلال یافت.
خراسان نزدیکِ به مدت ۲۰۰ سال زیر نظر حکومت‌های عرب [[بنی امیه]] و [[عباسیان]] اداره می‌شد تا اینکه در سال ۲۰۵ هجری قمری به دست سلسله [[طاهریان]] استقلال یافت.
خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:
| [[منوچهری دامغانی]] || ۱۱ام ||۵||۳||۴|| || ||||
| [[منوچهری دامغانی]] || ۱۱ام ||۵||۳||۴|| || ||||
|-
|-
| [[فخرالدین اسعد گرگانی]] || ۱۱ام || 15||10|| 12 Parsa’i|| 2|| ۱|| ۲۸||۳
| [[فخرالدین اسعد گرگانی]] || ۱۱ام || ۱۵||۱۰|| 12 Parsa’i|| 2|| ۱|| ۲۸||۳
|-
|-
| [[ناصرخسرو]] || ۱۱ ام || ۱ || ۱|| ۱۹|| ||۲ ||۷۹||۲
| [[ناصرخسرو]] || ۱۱ ام || ۱ || ۱|| ۱۹|| ||۲ ||۷۹||۲
خط ۲۳۹: خط ۲۳۹:
[[پرونده:َAttar tomb.jpg|بندانگشتی|آرامگاه عطار نیشابوری]]
[[پرونده:َAttar tomb.jpg|بندانگشتی|آرامگاه عطار نیشابوری]]
* [[علی بن موسی الرضا]]
* [[علی بن موسی الرضا]]
* شیخ طوسی
* [[شیخ طوسی]]
* خواجه نصرالدین طوسی
* [[خواجه نصیرالدین طوسی]]
* [[خواجه نظام الملك|خواجه نظام الملک توسی]]
* [[شیخ احمد جامی]]
* [[شیخ احمد جامی]]
* [[خیام|عمر خیام]]
* [[خیام|عمر خیام]]
* [[نورالدین عبدالرحمن جامی]]
* [[نورالدین عبدالرحمن جامی]]
* [[ابوالوفا بوزجانی]]
* [[ابوالوفا بوزجانی]]
* [[ابن سینا|ابوعلی سینا بلخی]]
* [[ابن سینا|ابوعلی سینا]]
* [[جابر بن حیان]]
* [[جلال الدین محمد بلخی]]
* [[جلال الدین محمد بلخی]]
* [[خواجه عبدالله انصاری|خواجه عبدالله انصاری هروی]]
* [[خواجه عبدالله انصاری|خواجه عبدالله انصاری هروی]]
* [[ابوریحان بیرونی]]
* [[ابوریحان بیرونی]]
* [[سنایی غزنوی]]
* [[سنایی غزنوی]]
* [[ناصرخسرو|ناصر خسرو قبادیانی بلخی]]
* [[ناصرخسرو|ناصر خسرو قبادیانی]]
* [[عنصری بلخی]]
* [[عنصری بلخی]]
* [[کمال‌الملک|کمال الملک]]
* [[کمال‌الملک|کمال الملک]]
خط ۲۶۴: خط ۲۶۶:
* [[امام بخاری]]
* [[امام بخاری]]
* [[رودکی]]
* [[رودکی]]
* [[دقیقی]]
* [[ابومنصور محمد بن عبدالرزاق|ابومنصور عبدالرزاق]]
* [[فردوسی]]
* [[فردوسی]]
* [[ابوالفضل بیهقی]]
* [[عطار]]
* [[عطار]]
* [[رابعه بلخی]]
* [[رابعه بلخی]]
* شیخ طبرسی
* [[ملا عبدالله فاضل تونی]]
* [[ملا عبدالله فاضل تونی]]
* [[بدیع‌الزمان فروزانفر]]
* [[بدیع‌الزمان فروزانفر]]
خط ۲۸۶: خط ۲۹۲:


=== صوفیان و عارفانی که در دورهٔ کنونی کمتر شناخته شده‌اند ===
=== صوفیان و عارفانی که در دورهٔ کنونی کمتر شناخته شده‌اند ===
از آنجا که مرکز تصوف ایران در خراسان به ویژه نواحی شمال و [[نیشابور]] بوده‌است و نام بسیاری از پیشگامان این مکتب انسانیت بجز [[بایزید بسطامی]] و [[ابوالحسن خرقانی]] و [[ابوسعید ابوالخیر]] و [[عطار نیشابوری]] از یادها رفته، در مجموعه شش جلدی «''پیران خراسان''» تألیف [[جواد نوربخش]] شرح حال پیران پیشکسوتان طریقت صوفیه آورده شده‌است.<ref>پیران خراسان، دکتر [[جواد نوربخش]]، دفتر دوم، پیشگفتار</ref>
از آنجا که مرکز تصوف ایران در خراسان به ویژه نواحی شمال و [[نیشابور]] بوده است و نام بسیاری از پیشگامان این مکتب انسانیت بجز [[بایزید بسطامی]] و [[ابوالحسن خرقانی]] و [[ابوسعید ابوالخیر]] و [[عطار نیشابوری]] از یادها رفته، در مجموعه شش جلدی «''پیران خراسان''» تألیف [[جواد نوربخش]] شرح حال پیران پیشکسوتان طریقت صوفیه آورده شده است.<ref>پیران خراسان، دکتر [[جواد نوربخش]]، دفتر دوم، پیشگفتار</ref>
* '''[[ابوالحسین نوری|ابوالحسین نوری بغوی خراسانی]]'''<ref>پیران خراسان، دفتر اول، دکتر[[جواد نوربخش]]، تهران ۱۳۸۱</ref> ابوالحسین یا [[ابوالحسین نوری|ابوالحسن نوری احمد بن محمد بن احمد بن محمد نوری]]، از خانواده‌ای ایرانی و اصلش از بغشور (بین [[سرخس]] و [[هرات]]) بود. وی معاصر [[جنید]] بود. در کتاب [[تاریخ بغداد]] سال مرگ وی ۲۹۵ و مرآت الجنان یافعی ۲۸۶ هجری ذکر شده‌است. چون خبر مرگ او را به جنید دادند گفت: «نصف این علم از میان رفت.»،<ref>[[تاریخ بغداد]]، جلد ۵</ref>
* '''[[ابوالحسین نوری|ابوالحسین نوری بغوی خراسانی]]'''<ref>پیران خراسان، دفتر اول، دکتر[[جواد نوربخش]]، تهران ۱۳۸۱</ref> ابوالحسین یا [[ابوالحسین نوری|ابوالحسن نوری احمد بن محمد بن احمد بن محمد نوری]]، از خانواده‌ای ایرانی و اصلش از بغشور (بین [[سرخس]] و [[هرات]]) بود. وی معاصر [[جنید]] بود. در کتاب [[تاریخ بغداد]] سال مرگ وی ۲۹۵ و مرآت الجنان یافعی ۲۸۶ هجری ذکر شده است. چون خبر مرگ او را به جنید دادند گفت: «نصف این علم از میان رفت.»،<ref>[[تاریخ بغداد]]، جلد ۵</ref>


در بزرگداشت وی:
در بزرگداشت وی:
خط ۳۰۹: خط ۳۱۵:
برخی سخنان ابوعلی سندی:
برخی سخنان ابوعلی سندی:
«علم کامل نشود، جز به تهذیت حال و حال مهذب نگردد مگر به یاری پیر و پیروی وی».<ref>نامه [[دانشوران]]، جلد ۷</ref> «دل بد مدار و زبان طعن از دیگران کوتاه کن و خود را مستای و هنر مفروش تا روزگارت به راحت و آسایش بگذرد.»<ref name="نامه دانشوران، جلد ۷"/>
«علم کامل نشود، جز به تهذیت حال و حال مهذب نگردد مگر به یاری پیر و پیروی وی».<ref>نامه [[دانشوران]]، جلد ۷</ref> «دل بد مدار و زبان طعن از دیگران کوتاه کن و خود را مستای و هنر مفروش تا روزگارت به راحت و آسایش بگذرد.»<ref name="نامه دانشوران، جلد ۷"/>
* '''[[ابوتراب نخشبی]]'''<ref name="ReferenceA"/> - عسکر بن محمد بن حصین نخشبی در بغداد می‌زیست. نخشب شهری میان بخارا و بلخ بوده.<ref name="لغتنامه دهخدا">[[لغتنامه دهخدا]]</ref> پیر هرات وی را از اقران ذوالنون شمرده‌است و جامی در نفحات الانس او را از اقران ابوحاتم عطار بصری نام برده‌است. در طبقات الشافعیه آمده که وی مصاحب حاتم اصم بود تا بمرد.
* '''[[ابوتراب نخشبی]]'''<ref name="ReferenceA"/> - عسکر بن محمد بن حصین نخشبی در بغداد می‌زیست. نخشب شهری میان بخارا و بلخ بوده.<ref name="لغتنامه دهخدا">[[لغتنامه دهخدا]]</ref> پیر هرات وی را از اقران ذوالنون شمرده است و جامی در نفحات الانس او را از اقران ابوحاتم عطار بصری نام برده است. در طبقات الشافعیه آمده که وی مصاحب حاتم اصم بود تا بمرد.


بزرگداشت:
بزرگداشت:
خط ۳۲۴: خط ۳۳۰:
[[عطار نیشابوری]] گوید: آن سلیم سنت، آن عظیم ملت، آن مجتهد اولیاء، آن منفرد اصفیا، آن محترم حرم ایزدی، شیخ وقت محمد بن علی ترمذی - رحمة الله علیه - از محتشمان شیوخ بود و از محترمان اهل ولایت … او را ریاضات و کرامات بسیار بود. در فنون علم کامل و در شریعت و طریقت مجتهد بود.<ref name="تذکرة الاولیاء، عطار نیشابوری"/>
[[عطار نیشابوری]] گوید: آن سلیم سنت، آن عظیم ملت، آن مجتهد اولیاء، آن منفرد اصفیا، آن محترم حرم ایزدی، شیخ وقت محمد بن علی ترمذی - رحمة الله علیه - از محتشمان شیوخ بود و از محترمان اهل ولایت … او را ریاضات و کرامات بسیار بود. در فنون علم کامل و در شریعت و طریقت مجتهد بود.<ref name="تذکرة الاولیاء، عطار نیشابوری"/>


ترمذی بر برخی از آیات قرآن تفاسیری بیان داشته که برخی از آن‌ها در تفسیر سلمی (حقایق التفسیر)، کشف الاسرار میبدی و شرح تعرف جلد یک نقل شده‌است.
ترمذی بر برخی از آیات قرآن تفاسیری بیان داشته که برخی از آن‌ها در تفسیر سلمی (حقایق التفسیر)، کشف الاسرار میبدی و شرح تعرف جلد یک نقل شده است.


سخنانی از ترمذی: «از شرایط اهل خدمت فروتنی و فرمانبردار بودن است.» «رستگاری آن سرای به زیادی اعمال نیست. همانا رستگاری آن دنیا به اخلاص اعمال و نیکویی کردن است.»<ref>طبقات الصوفیه، سلمی</ref> «جوانمردی آن بود که راهگذری و مقیم پیش تو یکسان بود.» «هرکس از چیزی ترسد از او گریزد و هرکه از خدای ترسد در او گریزد،»<ref>تذکرة الاولیاء، عطار</ref> «نفس خود را مواظب باش! اگر بازداری مردم را از شرّش، بیشتر حق آن را ادا کرده‌ای.»<ref>کشف الاسرار میبدی</ref>
سخنانی از ترمذی: «از شرایط اهل خدمت فروتنی و فرمانبردار بودن است.» «رستگاری آن سرای به زیادی اعمال نیست. همانا رستگاری آن دنیا به اخلاص اعمال و نیکویی کردن است.»<ref>طبقات الصوفیه، سلمی</ref> «جوانمردی آن بود که راهگذری و مقیم پیش تو یکسان بود.» «هرکس از چیزی ترسد از او گریزد و هرکه از خدای ترسد در او گریزد،»<ref>تذکرة الاولیاء، عطار</ref> «نفس خود را مواظب باش! اگر بازداری مردم را از شرّش، بیشتر حق آن را ادا کرده‌ای.»<ref>کشف الاسرار میبدی</ref>

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۱۷

خراسان (بزرگ)
نقشه (تقریبی) خراسان و چهار ربع اصلی و تاریخی آن که عبارتند از :نیشابور، مرو، هرات و بلخ[۱][۲]
نقشه (تقریبی) خراسان و چهار ربع اصلی و تاریخی آن که عبارتند از :نیشابور، مرو، هرات و بلخ[۱][۲]
کشوربخش‌هایی از ایران، ترکمنستان و افغانستان[۳] (در منابع مختلف محدوده‌های متفاوتی شامل بخش‌هایی از فرارود هم ذکر شده که می‌تواند مناطقی از تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان را هم دربربگیرد).[۴]
مردم
 • قومیت‌هامردمان ایرانی‌تبار و فارسی زبانان، کردهای کرمانج، ترک‌ها، تاجیک‌ها، ترکمن‌ها، عرب‌ها، بلوچ‌ها، سیستانی‌ها،هزاره‌ها زرتشتیان، پشتون‌ها، ترکمن‌ها، ازبک‌ها
 • زبان‌هازبان فارسی با گویش خراسانی، زبان کردی کرمانجی، زبان تاتی، زبان عربی، زبان ترکمنی، زبان ترکی خراسانی، هزارگی و زبان‌های دیگر
نام سرزمین‌های خلافت در سال ۷۵۰ میلادی
موقعیت خراسان در نقشه ایران در عصر خلفای عباسی برگرفته از کتاب جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی
نقشه خراسان، خوارزم، ماوراءالنهر و هندوکش و محیط پیرامون آنان در سده‌های هفتم و هشتم میلادی (به عربی)
نقشه‌ای از خاور نزدیک در سده دهم میلادی
خراسان در شرق استان جبال نشان داده شده است.
نقشه‌ای از ایران از امانوئل بوئن که نام سرزمین‌های دوران سلسله صفوی و امپراتوری مغول هند را نشان می‌دهد. (در حدود ۱۵۰۰ تا ۱۷۴۷ میلادی)

خُراسان یا خوَرآسان (به پارسی میانه: )[۵][۶][۷] که خراسان بزرگ، خراسان باستانی یا خراسان تاریخی نیز خوانده می‌شود، منطقه و سرزمینی است گسترده‌تر از استان‌های خراسان ایران معاصر که بر گستره شرقی ایران بزرگ از دوران شاهنشاهی ساسانی به این سوی گفته شده و مشتمل بر چهار ناحیه بزرگ یا ربع نیشابور، مرو، هرات و بلخ است[۸] که در جغرافیای سیاسی امروز، در میان کشورهای کنونی ایران، افغانستان و ترکمنستان تقسیم گردیده؛ و در مفهومی گسترده‌تر، ازبکستان و تاجیکستان و بخش‌هایی از قرقیزستان که شامل اوش، بادکند، بدخشان، باختر، خوارزم و فرارود بوده‌اند، در شمار سرزمین‌های خراسان بزرگ، شناخته می‌شوند.[۹] ساسانیان سرزمین ایران را چهار بخش کرده بودند که یکی از آن بخش‌ها خراسان به معنای «سرزمین طلوع خورشید» بود.[۱۰][۱۱]

خراسان سرزمینی است که در غرب از دَهِستان، گرگان، تبرستان، دامغان و بسطام (کومِشدشت کویر و کویر لوت آغاز می‌شود و در شرق تا چین و هند کشیده شده است. از جنوب تا شمال کرمان، سیستان، غزنی (زابلستان) و کابلستان و از شمال به آمودریا (جیحون) و در پس آن سُغد و خوارزم می‌رسد. خراسان شامل چهار بخش بوده است و هر بخش به نام فرمانروای آنجا مشهور بوده است. هر کدام از این چهار بخش را یک «رب» یا «ربع» می‌نامیده‌اند. نواحی شامل این چهار ربع اصلی به شرخ ذیل بوده است:

  1. ربع نیشابور یا ابرشهر[۱۲] با مرکزیت شهر نیشابور (دربرگیرندهٔ بیهق، جوین، اسفراین، خبوشان، ارغیان، پشت، رخ، زوزن، خواف، ازغند، جام، باخرز و جاجرم بود.[۱۳] نسا و توس و ابیورد را نیز در شمار توابع این ربع آورده‌اند.[۱۴]
  2. ربع مرو با مرکزیت شهر باستانی مرو (دربرگیرندهٔ خرق، هرمز فرّه، باشا، سنجان، سوسقان، صهبه، کیرنک، سنگ عبادی و دندانقان)
  3. ربع هرات با مرکزیت شهر هرات (دربرگیرندهٔ بادغیس و غور و فراه)
  4. ربع بلخ با مرکزیت شهر بلخ که شامل کهندژ (قندوزسمنگان، بغلان (بغولانگوتخارستان و بدخشان می‌شده است. ابرشهر بلخ (به‌شمول شبرغان (شاپورگان)، جوزجان و اندخوی و فاریاب و و بامیان).

نام‌شناخت

نقشه‌ای قدیمی که از خراسان به عنوان خوراستان یاد شده است

لغت‌نامه دهخدا، خراسان را واژه‌ای پهلوی دانسته است.[۱۵] خوَراسان (xwarāsān) در زبان پهلَوی؛ واژه‌ایست ترکیب‌یافته از دو واژه خوَر (xwar) به معنای خورشید و آسانا (ā-sānā) صفت فاعلی از āsan به معنای برخاستن و آمدن؛ و چنان‌که از متون ایران باستان پیداست این سرزمین، از دوره ساسانی خراسان نامیده شد.[۱۶] خراسان در متون کهن زبان فارسی به معنی خاورزمین[۱۷] یا مشرق (خاور) در روبروی مغرب (باختر) به کار رفته است.[۱۸] فخرالدین اسعد گرگانی در داستان ویس و رامین چنین می‌گوید:[۱۹]

زبان پهلوی هر کو شناسدخراسان یعنی آنجا کو «خور آسد»
خراسان را بود معنی خور آیانکجا از وی خور آید سوی ایران

یاقوت حموی جغرافیدان بزرگ عربی-یونانی چنین نوشته است:

خُر به فارسی دری، نام خورشید و آسان گویا اصل و جای شیء است

و سپس در گزارشی دلیل نام‌گذاری خراسان به گفتهٔ دغفل النسابه چنین می‌نویسد:

خراسان و هیطل دو پسر عالم بن سام بن نوح، هر یک در شهری که منسوب به آنها شد وارد شدند، هیطل در شهری معروف به هیاطله در بالای رود جیحون و خراسان در شهرهایی که در زیر رود جیحون بود فرود آمدند و هر قطعه‌ای به نام کسی که در آن فرود آمد نامگذاری شد…[۲۰]

حافظ ابرو جغرافیدان سرآمد، تعبیر دیگری به کار برده و خوراسان را «آفتاب مانند» معنی نموده و گفته است که:

بعضی گفته‌اند خورآسان، یعنی به آسانی بخور[مشکوک ].[۲۱]

و برخی نیز خراسان را سرزمین نورانی یا طالع نوشته‌اند و آن را واژه‌ای آمیخته‌شده از لفظ «خور» به معنی خورشید و «آسان» به معنی شرق دانسته‌اند.[۷]

از بررسی دیدگاه‌های ارائه شده چنین برداشت می‌شود که صورت درست واژه «خراسان»، "خورستان (خور + ستان = سرزمین مطلع خورشید)" بوده است که بر اثر دگرگونیِ زمان و شاید از باب برابریِ نگارش به خراسان تبدیل شده است.[۲۲][۲۳] خراسان بمعنای خور+ایستان است یعنی جایی که درآن خورشید ایستاده و بلند می‌شود یعنی شرق ایران زمین.

خراسان یکی از چهار استان ایرانشهر

شهرستان‌های ایرانشهر کتابی است که در سدهٔ هشتم میلادی به پارسیگ (پارسیِ پهلوی) نگاشته شده است. این نوشته دانستی‌های مهمی دربارهٔ ایران و تقسیم‌بندی‌های آن به ما می‌دهد.

در بخشی از این نسخ آمده است که ایران در دوران خسروی یکم (انوشیروان) به چهار استان بخش شده است. در هر استان چند شهرپانی (ساتراپی) وجود داشته است. Xwarāsān (یا به نوشتار امروزی اش، خراسان) نیز نام یکی از این استان‌ها بوده است که در شمال شرقی بوده است. دیگر استان‌ها Xwarwarān (جنوب غربی)، Nēmrōz (جنوب شرقی) و Ādurbādagān (شمال غربی) نام داشتند.[۲۴]

شاهنشاهی ساسانی (ایران‌شهر) در نتیجهٔ اصلاحات اداری قباد یکم و خسرو انوشیروان از ۴ کوست (بخش بزرگ) تشکیل شده بود: خوراسان (شرق یا شمال‌شرق: شامل خراسان، قومس، گرگان، ماوراءالنهر، افغانستانخوروران (غرب یا جنوب‌غرب: شامل کرمانشاه، کردستان، لرستان، ایلام، بین‌النهرین، آسیای صغیرنیمروز یا پارس (جنوب یا جنوب‌شرق: شامل سیستان، کرمان، پارس، خوزستان، اصفهان، بندرها و جزایر خلیج فارس و دریای عمان، سند، مکران) و آدوربادگان (شمال یا شمال‌غرب: شامل آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، اران، دیلم، رویان، تپورستان، ری).[۲۵][۲۶][۲۷][۲۸][۲۹] کوست‌ها گاهی نام سرزمین عمدهٔ خود را می‌گرفتند؛ از همین‌روی کوست شمالی «آدوربادگان» نام گرفت و کوست نیمروز هم گاهی «پارس» خوانده می‌شد.[۳۰]

پیرامون مرزهای خراسان

شواهد تاریخی بیانگر آن است که سرزمین خراسان در طول تاریخ، هیچ‌گاه دارای مرز ثابت جغرافیایی نبوده و تحت تأثیر عوامل مختلف، محدوده‌اش همواره کاهش یا گسترش یافته است.

نقشه‌ای مربوط به دوران اوج قدرت خلافت عباسیان در حدود ۸۵۰ میلادی که در آن مرزهای (تقریبی) خراسان نیز مشخص است.

به‌طور سنتی سرزمین‌های شرق کویر نمک را خراسان خوانده‌اند لیکن حدود شرقی آن در طول تاریخ دستخوش تغییر بوده است. معمولاً گفته می‌شود که خراسان از شرق به ترکستان و هندوستان محدود بوده است. خراسان را از شمال محدود به ماوراءالنهر می‌دانند لیکن گاه ماوراءالنهر هم بخشی از خراسان به‌شمار آمده است. خراسان در زمان ساسانیان یکی از چهار ناحیهٔ اصلی کشور بود و یک مرزبان داشت.

در مورد حدود و موقعیت خراسان در دورهٔ ساسانیان، کریستن‌سن بر پایه کاوشهای هرتسفلد چنین می‌نویسد:

دروازه‌های کاسپین نزدیک ری، کوه‌های البرز، گوشه جنوب شرقی بحر خزر، دره اترک. خطی که از صحرای تجن گذشته و در زیر قرقی به جیحون می‌رسد موافق مسکوکات سکایی ساسانی که به دست آمده این خط سرحدی از قلل سلسله جبال حصار گذشته و به پامیر می‌رسد و از آنجا به سمت جنوب مایل گشته است و به امتداد قطعه‌ای از جیحون که بدخشان را در میان گرفته سیر کرده به قطعه هندوکش می‌رسیده است از آن نقطه سرحدی به سمت مغرب برگشته و در امتداد سلسله هندوکش و ملحقات آن به جنوب هرات رسیده و در ناحیه جنوب ترشیز و خاف و قهستان (کوهستان) را قطع کرده، باز به دروازه‌های کاسپین می‌پیوسته است.

یاقوت حموی جغرافیدان بزرگ عرب زبان (یونانی‌تبار) در کتاب مراصدالاطلاع بر پایه برخی از پژوهش‌های خویش می‌نویسد:

خراسان سرزمین وسیع است که یک طرف آن از جوین و بیهق به عراق می‌رسد و طرف دیگرش از طغارستان (طخارستان) و غزنه و سجستان (سیستان) به هند منتهی می‌گردد. از شهرهای آن نیشابور و هرات و مرو که قسمتی از بلخ است و طالقان و نسا و ابیورد و سرخس می‌باشد. جیحون و خوارزم را هم بعضی تابع آن شمرده‌اند و گفته شده خراسان دارای چهار کرسی بوده:

کرسی اول: ایرانشهر که عبارت باشد از نیشابور، قهستان و طبین{طبسین؟} و حوادث و پوشنج (از نواحی هرات) و بادغیس (از توابع هرات که در قدیم شهری بزرگ و با صفا بوده است) و طوس که به طابران تصریح شده

کرسی دوم: مرو شاه جهان و سرخس و نساء و ابیورد و مرو رود و طالقان و خوارزم

کرسی سوم: طرف غربی رود جیحون و جرجان و خوارزم و طخارستان علیا و اندرانه (شهری نزدیک هندوکش) و ساسان و بغلدن (شهری از نواحی بلخ) و والج (نام شهری در طخارستان)

کرسی چهارم: ماوراءالنهر، بخارا و شاش (چاچ) (که در آنجا کمان‌های خوب می‌ساختند) و سغد (نزدیک سمرقند که آن را به سبب خوشی آب و هوا از بهشت‌های چهارگانه به‌شمار آورده‌اند و بین جیحون و سمرقند).[۳۱]

التون ال. دانیل در کتاب تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان می‌نویسد:

به‌طور کلی می‌توان خراسان خاص را سرزمینی طولانی دانست، گسترده از نزدیک کرانه‌های جنوب شرقی دریای خزر تا بلندیهای حصار مانند پامیر و هندوکش، که در نظریه‌ای دیگر و در مقطعی از تاریخ، مرزهای آن از حلوان یاری تا شرق (آنجا که خور برآید) گسترده بوده است.

در واقع خراسان گاهی شامل سرزمین پرنعمت جنوب دریای آرال (خوارزم) و نواحی آن سوی جیحون (ماوراءالنهر) و بسیاری از فلات ایران می‌شده است که حدود شرقی آن تا چین می‌رسید ولی عملاً این مرز از بلخ و بخش معروف به طخارستان (باختر باستانی) آن سو تر می‌رفت، و در مغرب به همین گونه حدود خراسان کمتر به مرزهای زاگرس می‌رسید اما گاهی شامل قومس، جرجان، ری و بخشهایی از طبرستان می‌گشت و با آن که ماوراءالنهر غالباً با خراسان یکی گرفته می‌شد ولی عملاً آمودریا همان مرز شمالی خراسان شناخته می‌شد و گاهی عملاً تا این حدود هم نمی‌رسید.[۳۲]

در دورهٔ اسلامی شهرهای بلخ، هرات، مرو و نیشابور چهار شهر اصلی خراسان بودند. از شهرهای مهم دیگر خراسان می‌توان طوس، صددروازه(دامغانسرخس، تون، ترشیز(کاشمربادغیس و بیهق (سبزوار امروزی) را نام برد.

خراسان تاریخی (خراسان بزرگ)

حدود سرزمین‌های تاریخی در افغانستانِ کنونی
آبی: بخشی از خراسانِ تاریخی
سبز: بخشی از سیستان/زابلستانِ تاریخی
زرد: کابلستان

از نگاه تاریخی و فرهنگی؛ منظور از خراسان، عموماً خراسان بزرگ است که حوزه‌ای بسیار گسترده‌تر از خراسان ایران معاصر را در بر می‌گیرد. قلمرو تاریخی خراسان؛ شامل استان‌های خراسان ایران کنونی و بخش عمده‌ای از افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و بخش‌هایی از قرقیزستان امروزی بوده است.[۳۳]

استان خراسان (کنونی)

استان خراسان ایران پیش از تقسیم

استان خراسان به مرکزیت شهر مشهد، تا سال ۱۳۸۳ با مساحتی معادل ۳۱۳٬۳۳۵ کیلومتر مربع، وسیع‌ترین استان ایران بود که حدود یک پنجم مساحت ایران را تشکیل می‌داد.[۳۴]

این استان از شمال و شمال شرق به جمهوری ترکمنستان، از شرق به کشور افغانستان، از جنوب به استان سیستان و بلوچستان، از غرب به استان سمنان و استان اصفهان، از شمال غرب به استان گلستان، از جنوب غرب به استان کرمان و استان یزد محدود بود.

این استان پس از سال ۱۳۸۳، به سه استان خراسان جنوبی به مرکزیت بیرجند، خراسان رضوی به مرکزیت مشهد و خراسان شمالی به مرکزیت بجنورد تقسیم گردید.

تاریخ

در دوران هخامنشیان، ایران به ساتراپی‌ها (ایالات یا استان‌ها) بخش می‌شده و هر ساتراپ نشین (ساتراپی) زیر فرماندهی حاکمی به نام خشترپاون (به زبان پارسی باستان) یا شترپوان (به زبان پهلوی) اداره می‌شده است و این نام به یونانی ساتراپ نیز یاد شده است که ساتراپی (شهربانی) پرثَوَه، با نام ایالت شانزدهم (شامل پارت‌ها، خوارزمی‌ها، سغدی‌ها و هرَوی‌ها (هراتی‌ها)) با شمال خراسان کهن برابر است و از طرف مغرب در دربند دریای گرگان با ساتراپی ماد همسایه بوده است.

مرکز ساتراپی پرثَوَه، شهر توس بوده است که ویشتاسب، پدر داریوش؛ ساتراپ آنجا بوده و جایگاهش در این شهر بوده است.

به گفته هرودوت:

پارت‌ها و خوارزمیان و سغدی‌ها و آرین‌ها (هروی‌ها) در یک ساتراپی قرار داشته‌اند و در تمام کتیبه‌های میخی در ذکر اسامی ولایات مملکت، پارت جدا نام برده شده و پارسیان در موقع سیاحت و گردش در ممالک خود سعی می‌کردند تا آنجا که شود زودتر از پارت بگذرند؛ زیرا ولایات مزبور به واسطه فقر و بی‌چیزی قادر نبودند آذوقه موکب پرجمعیت شاهان را فراهم سازد.[۳۵]

پس از مرگ اسکندر، دیودوتوس، حاکم یونانی بلخ راه استقلال در پیش گرفت و پارت و گرگان استقلال یافتند.[۳۶] پس از سقوط دولت سلوکی و قدرت گرفتن اشکانیان، پارت‌ها در سرزمین کوهستانی کهن جنوب شرقی دریای خزر ساکن شدند. این منطقه محدود می‌شد از شمال به دشت استرآباد و صحرای ترکستان و از جنوب به کویر نمک و از جنوب از سلسله‌های البرز به طرف مشرق تا هرات ادامه داشت.

مرکز خراسان باستان یا ایالت پارت در آغاز شهر نیسایه (نسا) بوده است که یونانیان آن را نیسا می‌خواندند.

لتون. ل. نیل دربارهٔ تشکیلات سیاسی ساسانیان و وضعیت خراسان در دوره ساسانی می‌نویسد:

ساسانیان خراسان را یکی از چهار استان کشور می‌دانستند و آن را سرزمین شرق می‌گفتند و این استان به چهار بخش تقسیم می‌شد. بنا به روایت این بخشها عبارت بودند از مرو، نیشابور، هرات و بلخ[۳۷]

شمعدانی، قرن ۱۱–۱۲ میلادی، یافت شده در خراسان، ایران

خراسان در دوران اسلامی به چهار بخشِ نیشابور، مرو، هرات و بلخ تقسیم شده بود. در سال ۳۱ هجری قمری، اعراب روانه خراسان شدند و تخارستان را تصرف نمودند و در همین زمان ساکنان خراسان به دین اسلام گرویدند.

در دوره خلفا استان خراسان از مهمترینِ استانهای ایران به‌شمار می‌رفت و شامل همه شمال شرقی ایران تا مرز چین بود.[۳۸]

یزید بن مهلب از سال ۸۲ الی ۸۵ هجری از طرف حجاج بن یوسف والی خراسان بود. پس ازو قتیبه بن مسلم والی خراسان گردید.

خراسان نزدیکِ به مدت ۲۰۰ سال زیر نظر حکومت‌های عرب بنی امیه و عباسیان اداره می‌شد تا اینکه در سال ۲۰۵ هجری قمری به دست سلسله طاهریان استقلال یافت.

در سال ۲۸۳ هجری قمری جزو متصرفات دولت صفاریان شد.

۴ سال بعد، (سال ۲۸۷ هجری قمری) امیراسماعیل سامانی بر عمرو لیث غلبه کرد و خراسان جزو قلمرو سامانیان گردید.

سلطان محمود غزنوی در سال ۳۸۴ هجری قمری خراسان را به تصرف خود درآورد و ۴۵ سال بر این سرزمین حکومت کرد.

در سال ۴۲۹ هجری قمری، طغرل اول، نیشابور را تصرف کرد و آنجا را مرکز حکومت خود قرار داد. خراسان تا سال ۵۵۲ هجری قمری در گسترهٔ سلجوقیان قرار داشت و پس از مرگ سلطان سنجر سلجوقی، این سرزمین به دست خوارزمشاهیان افتاد.

با حمله مغولها در سدهٔ هفتم هجری قمری، بسیاری از شهرها و آبادی‌های خراسان ویران شدند.

این سرزمین در سال ۸۷۳ هجری قمری خراسان به تصرف پادشاهان گورکانی درآمد و ۴۰ سال پس از آن (سال ۹۱۳ هجری قمری) ازبکها به رهبری شیبک خان، خراسان را مورد تهاجم قرار دادند. شاه اسماعیل صفوی به دفاع از این سرزمین پرداخت و سرانجام از ازبک‌ها شکست خورد. پس از آن خراسان دوباره مورد هجوم و تاخت و تاز ازبک‌ها قرار گرفت که سرانجام شاه عباس صفوی توانست آنان را تا فرارود عقب براند. در زمان اواخر حکومت صفویه خراسان مورد حمله محمود افغان و اشرف افغان قرار گرفت ولی نادر قلی یکی از افسران دلاور شاه تهماسب دوم که خود متولد خراسان بود وارد جنگ با اشرف و او را که تا پایتخت حکومت یعنی اصفهان پیش رفته بود شکست داد.

معدن فیروزه در خراسان، ۱۹۰۹ میلادی

پس از مرگ نادر شاه افشار به سال ۱۱۶۰ هجری قمری، بخش‌های شرقی این سرزمین (هرات و بلخ) به تصرف احمد شاه درانی درآمد و در دوران قاجاریه با دخالت انگلستان و حمایت ان از احمد شاه درانی با بستن عهدنامه پاریس در سال ۱۲۷۳ هجری قمری، ایران متعهد شد که در امور افغانستان دخالت نداشته باشد و از کلیه دعاوی خود نسبت به هرات صرف نظر کند و قسمت شرقی خراسان به افغانستان که تحت نفوذ انگلستان بود، واگذار گردید.[۳۹]

بخش شمالی خراسان (مرو، سمرقند، بخارا و خوارزم) نیز در دوران قاجاریه مورد تهاجم روسها و ترکمنها قرار گرفته و در سال ۱۲۹۹ هجری قمری، به وسیلهٔ عهدنامه آخال میان ایران و روسیه، که رود اترک را مرز ایران قرار می‌داد، از بدنه فلات ایران جدا گردید.[۴۰]

خراسان در آثار پیشینیان

خوشا جای ابر و بوم خراساندرو باش و جهان را می خور آسان
زبان پهلوی هر کاو شناسدخراسان آن بود کز وی خور آسد
خور آسد پهلوی باشد خورآیدعراق و پارس را خور زو بر آید
خور آسان را بود معنی خور آیانکجا از وی خور آید سوی ایران
چو خوش نامست و چه خوش آب و خاک استزمین وآب وخاکش هر سه پاک است
مرا مکان به خراسان زمین به یمگان استکسی چرا طلبد در سفر خراسان را
هرجا که رفت زورق حافظ به بحر شعرجامی سفینه تو به دنباله می‌رود
نظم تو می‌رود ز خراسان به شاه فارسگر شعر او ز فارس به بنگاله می‌رود

هندوستانی غیر هندوستانی را خراسانی گوید. چنانچه عرب، غیر عرب را عجم گوید، و در میان خراسان و هندوستان دو بندر است یکی کابل و دیگر قندهار…

همه خارجیان را در هندوستان خراسانی می‌خواندند.

نام خراسان در اشعار ادبای پارسی‌گو

شمارش واژه‌های مهم هویت زبانی و فرهنگی در ادبیات شاعران ایران‌زمین این فهرست قابل گسترش می‌باشد.

منابع[۴۱][۴۲]
نام شاعر قرن میلادی ایران توران پارسی فارسی معرب دری خراسان پهلوی یا پارسی میانه
رودکی ۹ام و ۱۰ام ۱ ۶
فرخی سیستانی ۹ام ۱۰ام ۱۶ ۱ ۱۵ ۱۰ ۱
ابوسعید ابوالخیر ۱۰ام ۱ ۲
فردوسی ۱۰ام و ۱۱ام ۸۰۰ + ۱۵۰ + ۱۰۰+ ۲ ۲۵ ۲۹
اسدی طوسی ۱۱ام ۵۱ ۵ ۱ ۱ لغت فُرس
مسعود سعد سلمان ۱۱ام ۲۳ ۲ ۱۹ نظم و نثر دری ۱۳
منوچهری دامغانی ۱۱ام ۵ ۳ ۴
فخرالدین اسعد گرگانی ۱۱ام ۱۵ ۱۰ 12 Parsa’i 2 ۱ ۲۸ ۳
ناصرخسرو ۱۱ ام ۱ ۱ ۱۹ ۲ ۷۹ ۲
سنایی ۱۱ام و ۱۲ام ۱۱ ۱ ۱۴ ۱۳
مهستی گنجوی ۱۱ام و ۱۲ام ۱ ۱
انوری ۱۲ام ۱۳ ۳ ۲ ۱ ۲۰
خاقانی ۱۲ام ۲ ۱ ۴ ۱ ۱+ ۱دری نظم ۴۰ ۱۸۰
نظامی گنجوی ۱۲ ام ۳۷ ۲ ۱۲ ۲+ ۱ نظم و نثر دری ۲۵ ۶
امیرخسرو دهلوی ۱۳ ام ۱۴ام ۲ ۷ ۶ ۱۳
سعدی ۱۳ام ۱ ۱ ۶+ ۷
مولوی ۱۳ ام ۱۴ام ۱ ۱ ۲۹ ۶
حافظ ۱۴ام ۶ ۹ ۱+ ۱ نظم دری
عبید زاکانی ۱۴ام ۱ ۱ ۴ ۱
محتشم کاشانی ۱۶ام ۱۲ ۹ ۳ ۴
صائب تبریزی ۱۷ام ۱۰ ۷ ۳ ۵
اقبال لاهوری ۱۹ام-درگذشته ۱۹۳۸ ۱۹ ۴ ۳ ۱ طرز دری۱
پروین اعتصامی ۱۹ام/درگذشته ۱۹۴۱ ۲ پارسا و پارسایی
اهالی تربت جام خراسان

فردوسی، سرایندهٔ شاهنامه در ۳۲۹ هجری قمری دهکدهٔ پاژ، توس، خراسان به دنیا آمده و اصلیت او از خراسان می‌باشد، و از بزرگ‌ترین شاعران ایران است.

افراد مشهور خراسان بزرگ

آرامگاه عطار نیشابوری

صوفیان و عارفان خراسان بزرگ

مولوی

صوفیان و عارفانی که در عصر حاضر بیشتر شناخته شده‌اند

صوفیان و عارفانی که در دورهٔ کنونی کمتر شناخته شده‌اند

از آنجا که مرکز تصوف ایران در خراسان به ویژه نواحی شمال و نیشابور بوده است و نام بسیاری از پیشگامان این مکتب انسانیت بجز بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابوالخیر و عطار نیشابوری از یادها رفته، در مجموعه شش جلدی «پیران خراسان» تألیف جواد نوربخش شرح حال پیران پیشکسوتان طریقت صوفیه آورده شده است.[۴۳]

در بزرگداشت وی:

عطار در مصیبت نامه گوید:

ور کمال و صفو نوری بایدتاز زر تاریک دوری بایدت

روزبهان بقلی گوید: مسند عارفان و شمشیر شطّاحان و رئیس واجدان و پیشرو مخلصان در زمان خویش ابوالحسین نوری، او را بود زبان حقایق، در همه علوم کامل، و در کرامات و آیات بحر فهم،[۴۶]

جنید گفت: تا نوری برفت هیچ‌کس از حقیقت صدق سخن نگفت، که صدیق زمانه بود،[۴۷]

سخنانی از ابوالحسین نوری:

«تصوّف رسوم و علوم نیست ولیکن اخلاق است».[۴۸] «تصوف آزادی است و جوانمردی و ترک تکلّف و سخاوت.»[۴۸] «هرکه چیزها را به خداوند تعالی داند و از آن وی شناسد اندر همه چیزها، رجوعش به وی باشد نه به چیزها.»[۴۸] «نعت درویش آن است که چون بیابد بیارامد و چون بیابد بدهد.»[۴۹]

سخنانی در بزرگداشت وی: بایزید بسطامی گوید: «من از ابوعلی علم فنای در توحید آموختم.»[۵۱] و بازگوید «در صحبت ابوعلی سندی بودم، من به او آنچه را که از واجبات بود تلقین می‌کردم و او مرا علم توحید و حقایق می‌آموخت.»[۵۲]

برخی سخنان ابوعلی سندی: «علم کامل نشود، جز به تهذیت حال و حال مهذب نگردد مگر به یاری پیر و پیروی وی».[۵۳] «دل بد مدار و زبان طعن از دیگران کوتاه کن و خود را مستای و هنر مفروش تا روزگارت به راحت و آسایش بگذرد.»[۵۱]

  • ابوتراب نخشبی[۵۰] - عسکر بن محمد بن حصین نخشبی در بغداد می‌زیست. نخشب شهری میان بخارا و بلخ بوده.[۵۴] پیر هرات وی را از اقران ذوالنون شمرده است و جامی در نفحات الانس او را از اقران ابوحاتم عطار بصری نام برده است. در طبقات الشافعیه آمده که وی مصاحب حاتم اصم بود تا بمرد.

بزرگداشت:

عطار گوید: آن مبارز صف بلا، آن مرد میدان وفا، آن عارف صدق و صفا، آن فرد ایوان تقوی، آن محقّق حق و نبی، قطب وقت ابوتراب نخشبی - رحمة الله علیه - از عیّارپیشگان طریقت بود و از مجرّدان راه بلا، و از سیّاحان بادیه فقر بود، و از سیّدان این طایفه، در مجاهده و تقوی قدمی راسخ داشت، و در اشارات و کلمات نَفَسی عالی.[۵۵]

ابن جلا گوید: سیصد پیر را خدمت کردم، در میان ایشان بزرگتر از چهار تن نبود: ذوالنون مصری، ابوتراب نخشبی، ابوعبید بسری، ابوالعباس عطاء، اول آن‌ها ابوتراب نخشبی بود.[۵۵]

ابوعبدالله محمد بن علی حکیم ترمذی. ترمذ نام شهری است مشهور به خراسان از بلاد ماوراءالنهر بر لب جیحون.[۵۴] وی از عرفاً و پیران سده سوم خراسان بود و پیرو مذهب حنفی. ترمذیان به او اقتدا کنند مذهب او بر علم بود که عالم ربّانی بود و مقلد کس نبود که صاحب کشف و اسرار بود. او را حکیم الاولیاء می‌خواندند. تاریخ وفات وی ۲۵۵ هجری و ۲۸۵ هجری ذکر شده که به نظر می‌رسد ۲۵۵ صحیح تر باشد.[۵۰]

آثار منسوب به ترمذی: الفروق، المحاجة و المجادله، المناظرة و المغالبة، الانتصار و الانتقام، و هلم جرا من امور متقاربة المعنی، غرس الموحدین، عودالامور، المناهی، شرح الصلوة.[۵۶]

بزرگداشت: ابن عربی دربارهٔ اقطاب مقام ملک المک گوید: از اقطاب این مقام که پیش از ما بوده‌اند محمد بن علی ترمذی حکیم است و از شیوخ ما ابومدین؛ و این مقام، مقام امام است.[۵۷] عطار نیشابوری گوید: آن سلیم سنت، آن عظیم ملت، آن مجتهد اولیاء، آن منفرد اصفیا، آن محترم حرم ایزدی، شیخ وقت محمد بن علی ترمذی - رحمة الله علیه - از محتشمان شیوخ بود و از محترمان اهل ولایت … او را ریاضات و کرامات بسیار بود. در فنون علم کامل و در شریعت و طریقت مجتهد بود.[۴۷]

ترمذی بر برخی از آیات قرآن تفاسیری بیان داشته که برخی از آن‌ها در تفسیر سلمی (حقایق التفسیر)، کشف الاسرار میبدی و شرح تعرف جلد یک نقل شده است.

سخنانی از ترمذی: «از شرایط اهل خدمت فروتنی و فرمانبردار بودن است.» «رستگاری آن سرای به زیادی اعمال نیست. همانا رستگاری آن دنیا به اخلاص اعمال و نیکویی کردن است.»[۵۸] «جوانمردی آن بود که راهگذری و مقیم پیش تو یکسان بود.» «هرکس از چیزی ترسد از او گریزد و هرکه از خدای ترسد در او گریزد،»[۵۹] «نفس خود را مواظب باش! اگر بازداری مردم را از شرّش، بیشتر حق آن را ادا کرده‌ای.»[۶۰]

نگاره‌ها

جستارهای وابسته

پی‌نوشت‌ها

  1. «خراسان در گذر زمان». صدای آریان. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۴-۲۱.
  2. «خراسان بزرگ». ویکی شیعه. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۴-۲۴.
  3. کتاب سفرنامه سیستان و خراسان ص 48
  4. The new Central Asia: the creation of nationsVolume 15 of Library of international relations. Olivier Roy. I.B.Tauris, 2000. ISBN 1-86064-278-0 pp.3
  5. "خوراسان". ویکی‌واژه. 2020-06-09.
  6. «معنی خوراسان | لغت‌نامه دهخدا». vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۸.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ مدیرشانه‌چی، کاظم، مقاله «حدود خراسان در طول تاریخ»، مجله دانشکده معقول و منقول (الهیات مشهد)، زمستان۱۳۴۷، ص۱۱۳.
  8. Farid ad-Din ʻAttār's Memorial of God's friends: lives and sayings of Sufis Classics of Western spirituality. Paul Losensky. Paulist Press, 2009. ISBN 0-8091-4573-1 pp.13
  9. The new Central Asia: the creation of nations Volume 15 of Library of international relations. Olivier Roy. I.B.Tauris, 2000. ISBN 1-86064-278-0 pp.3
  10. "Khorasan". Encyclopaedia Britannica Online. Retrieved 2011–11–21. Khorāsān was first named, however, by the Sāsānians (beginning in the 3rd century BC), who organized their empire into four quarters (named from the cardinal points), Khorāsān being literally the “Land of the Sun. ” {{cite web}}: Check date values in: |accessdate= (help)
  11. "Khurasan", The Encyclopaedia of Islam, page 55. Brill. In pre-Islamic and early Islamic times, the term “Khurassan” frequently had a much wider denotation, covering also parts of what are now Soviet Central Asia and Afghanistan; early Islamic usage often regarded everywhere east of western Persia, sc. Djibal or what was subsequently termed 'Irak 'Adjami, as being included in a vast and ill-defined region of Khurasan, which might even extend to the Indus Valley and Sind.
  12. بهزاد نعمتی (سال اول، پاییز و زمستان ١٣٧٧)، «نام‌شناخت؛ ابرشهر، نیشابور»، خراسان‌پژوهی، ش. شماره ۲، ص. ص۱۹۳ تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
  13. تاریخ نیشابور، ص. ص ۱۴، ۲۱۵-۲۱۷
  14. شمس‌الدین ابی عبدالله محمد مقدسی (١٩٠٦ماحسن‌التقاسیم فی معرفة الاقالیم، بیروت: دارصادر، ص. ص۳۱۷-۳۲۱ تاریخ وارد شده در |سال= را بررسی کنید (کمک)
  15. لغت‌نامه دهخدا، ذیل ماده خراسان
  16. حسین صومعه (۱۳ آذر ۱۴۰۰). «کهن‌تر از خراسان: پارت و ابرشهر». نشریه فرهنگی اجتماعی خاتون شرق. دریافت‌شده در ۱۹ فروردین ۱۴۰۲.
  17. لسترنج، گ. جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت‌شرقی، ترجمه محمود عرفان، چاپ دوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴، ص۴۰۸.
  18. لغت‌نامه دهخدا، ذیل ماده خراسان
  19. فخرالیدن اسعد گرگانی، ویس و رامین، مصحح مجتبی مینوی، کتابفروشی فخر رازی، بی‌تا، ص۱۷۱.
  20. یاقوت حموی، معجم‌البلدان، انتشارات داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۹ ه‍. ق، ۱۹۷۹ م، ۳۵۰/۲.
  21. حافظ ابرو، جغرافیای تاریخی خراسان، مصحح غلامرضا ورهرام، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۰، ص۱۰.
  22. بینش، تقی، «خراسان» نشریه فرهنگ خراسان، سال دوم، ص۳ و ۴، آذر۱۳۲۹.
  23. http://www.cgie.org.ir/fa/article/141841
  24. "Šahrestānīhā ī Ērānšahr". Wikipedia (به انگلیسی). 2017-12-07.
  25. The Four Generals of the Sasanian Empire: Some Sigillographic Evidence. Istituto Italiano per l'Africa e l'Oriente, Conferenze 14, Roma, 2001
  26. Eranshahr nach der Geographie des Ps. Moses Xoranac'i, by Joseph Marquart/Markwart, Berlin, 1901
  27. ‏‫‭Jamasp Ji Minocheher ji Jamasp -Asana‬, The pahlavi texts: Contained in the Codex MK copied in 1322 A. C. by the scribe ‭mehr -Awan Kai-Khusru, Vol 2, Fort Printing Press, Bombay, 1913, pp. 14-18.
  28. تورج دریایی، شهرستان‌های ایرانشهر: نوشته‌ای به زبان فارسی میانه دربارهٔ تاریخ، حماسه و جغرافیای باستانی ایران؛ ترجمه شهرام جلیلیان، تهران، توس: ۱۳۸۸، صص ۲۲، ۲۳، ۲۶، ۲۷.
  29. علی جعفری، فرشید جعفری، نگاهی گذرا به وضعیت ایلام در دوره ساسانی، تهران: دانشگاه تهران، دوفصلنامه پژوهش در تاریخ، سال دوم، پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳ (پیاپی ۴)، ص ۱۳۱.
  30. تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۷۸، ص ۱۸۵.
  31. «تاریخچه مشهد». سرزمین آفتاب، صدا و سیمای جمهوری اسلامی. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۸ مارس ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۴ اسفند ۱۳۸۷.
  32. التون. ل. نیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان، ترجمه مسعود رجب‌نیا، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص ۸ تا ۱۱
  33. ایران؛ از آغاز تا اسلام، ترجمهٔ محمد معین، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۲، ص. ص۷
  34. «خراسان». فرهنگسرا. بایگانی‌شده از اصلی در ۹ مارس ۲۰۰۹. دریافت‌شده در ۴ اسفند ۱۳۸۷.
  35. بارتولد، تذکره جغرافیای تاریخی ایران، ص۱۱۸–۱۱۹
  36. بارتولد، تذکره جغرافیای تاریخی ایران، ص۲۷.
  37. التون. ل. نیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان، ترجمه مسعود رجب‌نیا، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص۱۲.
  38. نفیسی، سعید. تاریخ تمدن ایران ساسانی. صص. ۳۶۳.
  39. «جغرافیایی تاریخی خراسان رضوی». تبیان. ۱۴ مرداد ۱۳۸۶. دریافت‌شده در ۴ اسفند ۱۳۸۷.
  40. «معاهده آخال؛ جدایی آسیای میانه از ایران». روزنامه اعتمادملی. ۳ آبان ۱۳۸۶. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۲ ژانویه ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۴ اسفند ۱۳۸۷.
  41. http://www.ganjnama.com/search/
  42. http://ganjoor.net/
  43. پیران خراسان، دکتر جواد نوربخش، دفتر دوم، پیشگفتار
  44. پیران خراسان، دفتر اول، دکترجواد نوربخش، تهران ۱۳۸۱
  45. تاریخ بغداد، جلد ۵
  46. شرح شطحیات، روزبهان
  47. ۴۷٫۰ ۴۷٫۱ تذکرة الاولیاء، عطار نیشابوری
  48. ۴۸٫۰ ۴۸٫۱ ۴۸٫۲ کشف المحجوب هجویری
  49. شرح تعرّف لمذهب التصوف، خجه اما محمد مستملی بخاری به تصحیح محمد روشن
  50. ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ ۵۰٫۲ ۵۰٫۳ پیران خراسان، دکتر جواد نوربخش، دفتر دوم
  51. ۵۱٫۰ ۵۱٫۱ نامه دانشوران، جلد ۷
  52. اللمع، ابی نصر سراج طوسی،
  53. نامه دانشوران، جلد ۷
  54. ۵۴٫۰ ۵۴٫۱ لغتنامه دهخدا
  55. ۵۵٫۰ ۵۵٫۱ تذکرةالاولیا، عطار نیشابوری
  56. طبقات الشافعیه، شبکی، جلد۲
  57. فتوحات مکّیه، جلد ۳
  58. طبقات الصوفیه، سلمی
  59. تذکرة الاولیاء، عطار
  60. کشف الاسرار میبدی
  61. تذکرةالاولیا، عطار ص ۴۷۵
  62. تذکرةالاولیا، عطار ص ۶۴۶
  63. تذکرةالاولیا، عطار ص ۷۴۹
  64. تذکرةالاولیا، عطار ص ۵۵۵
  65. ترجمه رساله قشیریه ص ۷۸
  66. ترجمه رساله قشیریه ص ۵۸۷

منابع

پیوند به بیرون