پرش به محتوا

آیه تبلیغ: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
انجام موارد درخواستی گمخ
انجام موارد درخواستی گمخ
خط ۲۱: خط ۲۱:


== قرائت ==
== قرائت ==
بنا بر نقل طبرسی مفسر شیعی، قرائت کلمه «رسالته» در این آیه، هم به صیغه جمع و هم به صیغه مفرد آورده شده‌است. [[ابن عامر]] و ابوبکر — به نقل از [[عاصم کوفی|عاصم]] — آن را «رسالاته» به صورت صیغه جمع خوانده‌اند. در قرائت سایر قراء نیز، این کلمه به صیغه مفرد قرائت شده‌است. دلیل قرائت اول این است که رسالت‌های پیامبر متعددند و شامل بیان عقاید اعم از [[توحید (اسلام)|توحید]] و [[معاد]] و بیان [[احکام دینی|احکام دین]] می‌شود. از آنجا که این رسالت‌ها و وظایف پیامبر با هم تفاوت دارند؛ آن را به لفظ جمع آورده‌اند. دلیل قرائت گروه دوم این است که این گونه واژه‌ها اگر به شکل مفرد هم بیایند؛ معنای جمع و کثرت را می‌رسانند.<ref>{{پک|طبرسی|۱۳۵۰|ک=ترجمه تفسیر مجمع البیان|ص=۱۱۶|ج=۷}}</ref><ref>{{پک|فخر رازی|۱۴۲۰|ک=مفاتیح الغیب|ص=۳۹۹–۴۰۰|ج=۱۲}}</ref> بنابر گزارش [[جلال‌الدین سیوطی|سیوطی]]، مفسر سنی مذهب در تفسیرش، روایتی از [[عبدالله بن مسعود|ابن مسعود]] وجود دارد که بر اساس آن، در زمان حیات پیامبر اسلام، قاریان قرآن جمله «انّ علیّا مولی المؤمنین» را پس از عبارت «ما انزل الیک من ربک» قرائت می‌کردند. بنابر این نقل از ابن مسعود، معنای آیه «ای پیامبر آنچه به تو نازل شده‌است را ابلاغ کن که علی مولای مؤمنان است…» خواهد بود.<ref>{{پک|سیوطی|۱۴۰۵|ک=الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور|ص=۱۱۷|ج=۳}}</ref>
بنا بر نقل طبرسی مفسر شیعی، قرائت کلمه «رسالته» در این آیه، هم به صیغه جمع و هم به صیغه مفرد آورده شده‌است. [[ابن عامر]] و ابوبکر — به نقل از [[عاصم کوفی|عاصم]] — آن را «رسالاته» به صورت صیغه جمع خوانده‌اند. در قرائت سایر قراء نیز، این کلمه به صیغه مفرد قرائت شده‌است. دلیل قرائت اول این است که رسالت‌های پیامبر متعددند و شامل بیان عقاید اعم از [[توحید (اسلام)|توحید]] و [[معاد]] و بیان [[احکام دینی|احکام دین]] می‌شود. از آنجا که این رسالت‌ها و وظایف پیامبر با هم تفاوت دارند؛ آن را به لفظ جمع آورده‌اند. دلیل قرائت گروه دوم این است که این گونه واژه‌ها اگر به شکل مفرد هم بیایند؛ معنای جمع و کثرت را می‌رسانند.<ref>{{پک|طبرسی|۱۳۵۰|ک=ترجمه تفسیر مجمع البیان|ص=۱۱۶|ج=۷}}</ref><ref>{{پک|فخر رازی|۱۴۲۰|ک=مفاتیح الغیب|ص=۳۹۹–۴۰۰|ج=۱۲}}</ref> بنابر گزارش [[جلال‌الدین سیوطی|سیوطی]]، مفسر سنی مذهب در تفسیرش، روایتی از [[عبدالله بن مسعود|ابن مسعود]] وجود دارد که بر اساس آن، در زمان حیات پیامبر اسلام، قاریان قرآن جمله «انّ علیّا مولی المؤمنین» را پس از عبارت «ما انزل الیک من ربک» قرائت می‌کردند. بنابر این نقل از ابن مسعود، معنای آیه «ای پیامبر آنچه به تو نازل شده‌است را ابلاغ کن که علی مولای مؤمنان است…» خواهد بود.<ref>{{پک|سیوطی|۱۴۰۵|ک=الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور|ص=۱۱۷|ج=۳}}</ref> گزارش این قرائت از ابن مسعود در میان منابع شیعی نیز آمده‌است.<ref>{{پک|محمدی ری شهری|۱۳۸۹|ک=دانشنامه امیر المومنین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ|ص=۲۲۶|ج=۲}}</ref><ref>{{پک|حسینی طهرانی|۱۴۱۶|ک=معرفه الامام|ص=۱۰۲|ج=۷}}</ref><ref>{{پک|امینی|۱۴۱۵|ک=موسوعه الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب|ص=۴۳۷|ج=۱}}</ref>


== شأن نزول ==
== شأن نزول ==
خط ۳۴: خط ۳۴:
== تفسیر ==
== تفسیر ==
[[پرونده:Quran - year 1874 - Page 29.jpg|بندانگشتی|آیه تبلیغ در قرانی خطی مربوط به قرن هجدهم میلادی]]
[[پرونده:Quran - year 1874 - Page 29.jpg|بندانگشتی|آیه تبلیغ در قرانی خطی مربوط به قرن هجدهم میلادی]]
مطابق آنچه گفته شد، این آیه در حجة الوداع بر پیامبر نازل گردید و [[سیاق]] آن بیانگر این است که پیامبر از جانب خداوند مأموریت یافته بود که مطلب مهمی را به مردم ابلاغ کند. اهمیت آن تا حدی است که بدون آن، رسالت او ناقص و نامقبول خواهد بود. بنا به گفته [[سید محمدحسین طباطبایی|طباطبایی]] مفسر شیعی، بدیهی است پیامبر تا آن زمان همه اصول و فروع اسلام را به مسلمانان ابلاغ کرده بود و مسلمانان به آنها عمل می‌کردند. تنها مطلبی که به صورت رسمی و عمومی ابلاغ نشده بود، مسئله رهبری امت اسلامی پس از پیامبر بود. آنگونه که از متن آیه هم برداشت می‌شود محمد در رساندن این پیام به مردم نگرانی داشته‌است. این نگرانی او به جهت جانش نبوده‌است. اگر هم نگران بوده، بدین جهت بوده‌است که مبادا پیش از ابلاغ رسالت او را بکشند یا مردم (منافقان) او را تکذیب کنند.<ref>{{پک|طباطبایی|۱۳۴۳|ک=ترجمه تفسیر المیزان|ص=۸۸ و ۷۴|ج=۱۱}}</ref>
مطابق آنچه گفته شد، این آیه در حجة الوداع بر پیامبر نازل گردید و [[سیاق]] آن بیانگر این است که پیامبر از جانب خداوند مأموریت یافته بود که مطلب مهمی را به مردم ابلاغ کند. اهمیت آن تا حدی است که بدون آن، رسالت او ناقص و نامقبول خواهد بود. بنا به گفته [[سید محمدحسین طباطبایی|طباطبایی]] مفسر شیعی، بدیهی است پیامبر تا آن زمان همه اصول و فروع اسلام را به مسلمانان ابلاغ کرده بود و مسلمانان به آنها عمل می‌کردند. تنها مطلبی که به صورت رسمی و عمومی ابلاغ نشده بود، مسئله رهبری امت اسلامی پس از پیامبر بود. آنگونه که از متن آیه هم برداشت می‌شود محمد در رساندن این پیام به مردم نگرانی داشته‌است. بنابه نظر طباطبایی مفسر شیعی، علت نگرانی محمد، ترس از دست دادن جان نبوده‌است. بلکه نگرانی او بدین جهت بود که برخی از مردم — منافقان — پیش از ابلاغ، او را تکذیب کنند یا بکشند یا به هر شکلی از ابلاغ این پیام به مردم جلوگیری کنند.<ref>{{پک|طباطبایی|۱۳۴۳|ک=ترجمه تفسیر المیزان|ص=۸۸ و ۷۴|ج=۱۱}}</ref> از دیگر علل نگرانی پیامبر برای معرفی علی‌ بن‌ابی‌‎طالب به عنوان جانشین می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: علی بن ابی طالب زمان رحلت پیامبر، ۳۳ سال داشت و در آن زمان یکی از ملاک‌های مهم در رسیدن به یک منصب به عنوان رهبر جامعه، بالا بودن سن بوده‌است. بنابراین پذیرفتن رهبری علی در آن جامعه آسان نبود. برای مثال در جنگ تبوک زمانی که پیامبر علی بن ابی‌طالب را جانشین خود در مدینه قرار داد<ref>{{پک|مرتضی عاملی|۱۳۸۸|ک=الصحیح من سیرة الامام علی|ص=۲۵۶-۲۵۸|ج=۶}}</ref><ref>{{پک|معارف|۱۳۸۵|ک=زندگانی سیاسی امام علی|ص=۳۸-۴۰|ج=}}</ref> یا در آخرین روزهای عمرش هنگامی که اسامه بن زید را به عنوان فرمانده معرفی کرد، مردم از پذیرفتن آنان به دلیل سن کم سر باز زدند.<ref>{{پک|طبری|۱۳۸۷|ک=تاریخ الطبری|ص=۱۸۶|ج=۳}}</ref> علی در میان آنها به عنوان شخصیتی قاطع و انعطاف‌ناپذیر شناخته‌می‌شد.<ref>{{پک|ابوالفتوح رازی|۱۳۷۶|ک=روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن|ص=۶۴-۶۵|ج=۷}}</ref> همچنین جانشینی علی بن ابی‌طالب به جای پیامبر مانع ریاست منافقان بر جامعه مسلمانان بود و آنان برای حکمرانی به مردم طمع داشتند.<ref>{{پک|میلانی|۱۳۹۲|ک=جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام|ص=۱۹۵-۱۹۶|ج=۴}}</ref> لذا خداوند در آیه تبلیغ با وعده «والله یعصمک من الناس» از پیامبر رفع نگرانی می‌کند. بر این اساس، پیامبر در هجدهم ذی الحجه و در غدیر خم مأموریت ویژه خود را انجام داد و علی را به عنوان رهبر امت اسلامی پس از خود معرفی کرد.<ref>{{پک|ربانی گلپایگانی|۱۳۸۷|ک=دانشنامه کلام اسلامی|ف=امامت}}</ref>

همچنین پیامبر اسلام در معرفی علی به عنوان جانشین خود نگران مخالفت و کارشکنی [[نفاق|منافقان]] بوده‌است؛ زیرا منافقان به جانشینی پیامبر به عنوان ریاست بر جامعه [[آز|طمع]] داشتند و جانشینی علی مانع هدفشان بود.<ref>{{پک|میلانی|۱۳۹۲|ک=جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام|ص=۱۹۵-۱۹۶|ج=۴}}</ref> علی در میان آنها به عنوان شخصیتی قاطع و انعطاف‌ناپذیر شناخته‌می‌شد <ref>{{پک|ابوالفتوح رازی|۱۳۷۶|ک=روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن|ص=۶۴-۶۵|ج=۷}}</ref> و به هنگام درگذشت محمد ۳۳ سال داشت و پذیرش رهبری او در جامعه‌ای که سن افراد ملاک مهمی در تصدی مناصب بود، امر ساده‌ای نبود. این امر در جنگ تبوک که پیامبر علی را به جای خود در مدینه قرار داد<ref>{{پک|معارف|۱۳۸۵|ک=زندگانی سیاسی امام علی|ص=۳۸-۴۰|ج=}}</ref><ref>{{پک|مرتضی عاملی|۱۳۸۸|ک=الصحیح من سیرة الامام علی|ص=۲۵۶-۲۵۸|ج=۶}}</ref> یا در روزهای آخر عمر خویش [[اسامه بن زید]] را به فرماندهی سپاه مسلمانان منصوب کرد، بروز یافته‌بود.<ref>{{پک|طبری|۱۳۸۷|ک=تاریخ الطبری|ص=۱۸۶|ج=۳}}</ref> لذا خداوند در آیه تبلیغ با وعده «والله یعصمک من الناس» از پیامبر رفع نگرانی می‌کند. بر این اساس، پیامبر در هجدهم ذی الحجه و در غدیر خم مأموریت ویژه خود را انجام داد و علی را به عنوان رهبر امت اسلامی پس از خود معرفی کرد.<ref>{{پک|ربانی گلپایگانی|۱۳۸۷|ک=دانشنامه کلام اسلامی|ف=امامت}}</ref>


به گفته طبرسی از مفسران شیعی، مقصود از آیه این است که خودداری از تبلیغ امری که به پیامبر اسلام نازل شده‌است برابر با نرساندن سایر ماموریت‌های دوران پیامبری اوست و از جهت استحقاق [[کفر]] و مجازات تفاوتی ندارند.<ref>{{پک|طبرسی|۱۳۵۰|ک=ترجمه تفسیر مجمع البیان|ص=۱۱۸|ج=۷}}</ref> فریقین در تفسیر آیه تبلیغ نقاط مشترکی با هم دارند. هر دو گروه سوره مائده را از سوره‌های [[سوره مدنی|مدنی]] و آخرین سوره‌های نازل شده می‌دانند و این آیه نیز از آیات مدنی و جزو آخرین آیاتی است که بر پیامبر نازل شده‌است و در این زمینه ادعای [[اجماع]] وجود دارد.<ref>{{پک|نجار زادگان|۱۳۸۳|ف=بررسی دیدگاه‌های فریقین دربارهٔ آیه تبلیغ|ک=حکمت و فلسفه اسلامی|ص=۲–۴۴}}</ref> لذا این نقاط مشترک می‌تواند به عنوان مبنایی درست در تفسیر آیه قرار بگیرد.
به گفته طبرسی از مفسران شیعی، مقصود از آیه این است که خودداری از تبلیغ امری که به پیامبر اسلام نازل شده‌است برابر با نرساندن سایر ماموریت‌های دوران پیامبری اوست و از جهت استحقاق [[کفر]] و مجازات تفاوتی ندارند.<ref>{{پک|طبرسی|۱۳۵۰|ک=ترجمه تفسیر مجمع البیان|ص=۱۱۸|ج=۷}}</ref> فریقین در تفسیر آیه تبلیغ نقاط مشترکی با هم دارند. هر دو گروه سوره مائده را از سوره‌های [[سوره مدنی|مدنی]] و آخرین سوره‌های نازل شده می‌دانند و این آیه نیز از آیات مدنی و جزو آخرین آیاتی است که بر پیامبر نازل شده‌است و در این زمینه ادعای [[اجماع]] وجود دارد.<ref>{{پک|نجار زادگان|۱۳۸۳|ف=بررسی دیدگاه‌های فریقین دربارهٔ آیه تبلیغ|ک=حکمت و فلسفه اسلامی|ص=۲–۴۴}}</ref> لذا این نقاط مشترک می‌تواند به عنوان مبنایی درست در تفسیر آیه قرار بگیرد.

نسخهٔ ‏۲۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۳۸

آیه تبلیغ
نگاره‌ای از واقعه غدیر خم، که نزول آیه تبلیغ، در شأن آن واقعه بوده‌است.
مشخصات قرآنی
نام آیهآیه تبلیغ
نام سورهمائده
شماره آیه۶۷
سال نزول۱۰ ه‍. ق
محل نزولمکه
شأن نزولدارد
شماره جزء۶
شماره حزب۱۲
اطلاعات دیگر
شماره کلمه۲۵
شماره حرف۱۱۸
حروف مقطعهندارد
متن آیه«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»
ترجمه آیهاى پيامبر، آنچه را از جانب پروردگارت به تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكنى رسالتش را به انجام نرسانده‌اى؛ و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‌دارد. بی گمان، خدا گروه كافران را هدايت نمى‌كند.

آیه تبلیغ آیه ۶۷ سوره مائده است که در ششمین جزء و دوازدهمین حزب قرآن قرار دارد. این آیه مشتمل بر ۲۵ کلمه و ۱۱۸ حرف است. در منابع اهل سنت و شیعه آمده‌است که موضوع آیه به تعیین جانشین پیامبر اسلام مربوط است.

واحدی نیشابوری مفسر اهل سنت، شأن نزول آیه را مربوط به اوایل بعثت پیامبر اسلام و در مکه می‌داند و آیه را مربوط به حفظ محمد بن عبدالله از انس و جن معرفی کرده‌است. سیوطی ازدیگر مفسران اهل سنت نیز شأن نزول آیه را درباره حراست پیامبر توسط عمویش عباس بیان می‌کند. به بیان او آیه در ایام حج و در سرزمین منا بر پیامبر اسلام نازل شده‌است. با بررسی روایات، شأن نزول دیگری نیز بر این آیه از طریق جمع بزرگی از صحابه مانند زید بن ارقم، ابو سعید خدری، ابن عباس، جابر بن عبدالله انصاری، ابو هریره، حذیفه، ابن مسعود و… نقل گردیده است. به سند این روایات آیه تبلیغ درباره علی بن ابی‌طالب و رویداد غدیر خم است. ابن عساکر و طبری از مورخان و مفسران اهل سنت، نیز ارتباط آیه با علی بن ابی‌طالب و نزول آن در روز غدیر را نقل کرده‌اند. علمای شیعه با تکیه بر روایات متعدد موجود در کتاب‌های فریقین، متفق القول مفهوم و مصداق آیه را مربوط به ولایت علی بن ابی‌طالب بعد از رسول اسلام دانسته و زمان نزول آن را در جریان غدیر گفته‌اند. اندیشمندان اهل سنت مانند واحدی نیشابوری، حاکم حسکانی، جلال الدین سیوطی، فخر رازی، آلوسی و … این شأن نزول را تصریح نموده و همین زمان نزول را برای آیه گزارش کرده‌اند. از آنجا که بنابر اقوال مذکور عده زیادی نزول آیه را در مراسم حجه الوداع دانسته‌اند، به آخرین حج پیامبر اسلام حجه البلاغ نیز گفته شده‌است.

در این آیه خداوند به محمد فرمان می‌دهد تا پیام مهمی را به مردم برساند، پیامی که نرساندن آن به معنای از بین رفتن همه کارهای او در دوره رسالتش است. در تفسیر آیه، طباطبایی مفسر شیعی گفته‌است پیامبر اسلام تا آن زمان همه اصول و فروع اسلام را ابلاغ کرده‌ بود و تنها مسئله رهبری امت بود که ابلاغ رسمی و عمومی نشده بود. وی با برداشت از متن آیه بیان می‌کند علت نگرانی محمد در رساندن این پیام بدین جهت بوده‌است که مبادا پیش از ابلاغ، او را بکشند یا از جانب مردم (منافقان) تکذیب شود. بنابر قول ابوالفتوح رازی از مفسران شیعه و طبری از مفسران اهل سنت، پیامبر در معرفی علی به عنوان جانشین خود نگران منافقان بود. زیرا آنان هم نسبت به رهبری جامعه بعد از پیامبر طمع داشتند و هم سن علی با توجه به رسوم آن زمان برای رهبری امت کم بود. در بعضی نکات تفسیری آیه، نقاط مشترکی میان فریقین وجود دارد اما در بعضی الفاظ مانند «ما انزل الیک من ربک» تفاسیر شیعه و اهل سنت در تقابل با یکدیگر هستند. اهل سنت به دو دلیل اصلی — اول: روایاتی منقول از اهل تسنن که عبارت مذکور را مربوط به تمام آنچه می‌دانند که از ابتدا بر پیامبر نازل شده و دوم: سیاق آیات که آیه را مرتبط با اهل کتاب نشان می‌دهد — دیدگاهی متفاوت با شیعه دارند. طباطبایی مفسر شیعی با رد این نظرات، روایات مورد استناد در دلیل اول اهل سنت را به لحاظ سند و دلالت قابل مقایسه با روایاتی که آیه را مربوط به واقعه غدیر گزارش کرده‌اند، نمی‌داند. همچنین با توجه به شرایط سیاسی اهل کتاب در زمان نزول آیه و شواهد تاریخی موجود، امکان ارتباط آیه با اهل کتاب را نیز مردود می‌داند.

نامگذاری

به شصت و هفتمین آیه از سوره مائده آیه تبلیغ می‌گویند. علت نامگذاری به علت وجود عبارت «بَلِّغْ» در این آیه است. موضوع این آیه، بنا بر منابع اهل سنت و شیعه دربارهٔ تعیین جانشین پیامبر اسلام عنوان شده‌است.[۱] «تبلیغ»، «بَلاغ» و «اِبلاغ» از ماده «بَلَغَ» و به معنای رسیدن به انتهای مقصد، اعم از آنکه مکان، زمان یا امر خاص و معین باشد است.[۲] در المفردات راغب اصفهانی از لغت‌شناسان اهل سنت در خصوص معنای «تبلیغ» آمده‌است که نزدیک شدن به مقصد هرچند به آخر آن هم نرسد. هر دو واژه «تبلیغ» و «اِبلاغ» به معنای رساندن است و در معانی آن کفایت نیز گفته‌اند.[۳] به خاطر نازل شدن آیه تبلیغ بر پیامبر در آخرین حج او، به آن حجة البلاغ نیز گفته شده‌است.[۴][۵]

محتوا و ساختار

متن و ترجمه

بنابر گزارش مکارم شیرازی، مفسر شیعه مذهب، متن و ترجمه آیه تبلیغ به شرح ذیل است:[۶]

﴿یٰا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ﴾


ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده‌است؛ به‌طور کامل [به مردم] ابلاغ کن و اگر چنین نکنی رسالت او را انجام نداده‌ای. خداوند تو را از [خطرات احتمالی] مردم حفظ می‌کند و خداوند گروه کافران [لجوج] را هدایت نمی‌کند.

محتوا

بر اساس گزارش مکارم شیرازی مفسر معاصر شیعی، در این آیه خداوند فرمان ابلاغ و رساندن پیامی مهم را به پیامبر اسلام می‌دهد که برطبق متن آیه این پیامیست که نرساندن آن، به معنای نفی بعثت و از بین رفتن همه کارهای پیامبر در دوره رسالتش است. عبارت انتهایی آیه نیز، تهدید و مجازاتی از سوی خداوند به آنهایی است که این رسالت مخصوص را انکار کنند و در برابر آن از روی لجاجت کفر بورزند.[۷]

قرائت

بنا بر نقل طبرسی مفسر شیعی، قرائت کلمه «رسالته» در این آیه، هم به صیغه جمع و هم به صیغه مفرد آورده شده‌است. ابن عامر و ابوبکر — به نقل از عاصم — آن را «رسالاته» به صورت صیغه جمع خوانده‌اند. در قرائت سایر قراء نیز، این کلمه به صیغه مفرد قرائت شده‌است. دلیل قرائت اول این است که رسالت‌های پیامبر متعددند و شامل بیان عقاید اعم از توحید و معاد و بیان احکام دین می‌شود. از آنجا که این رسالت‌ها و وظایف پیامبر با هم تفاوت دارند؛ آن را به لفظ جمع آورده‌اند. دلیل قرائت گروه دوم این است که این گونه واژه‌ها اگر به شکل مفرد هم بیایند؛ معنای جمع و کثرت را می‌رسانند.[۸][۹] بنابر گزارش سیوطی، مفسر سنی مذهب در تفسیرش، روایتی از ابن مسعود وجود دارد که بر اساس آن، در زمان حیات پیامبر اسلام، قاریان قرآن جمله «انّ علیّا مولی المؤمنین» را پس از عبارت «ما انزل الیک من ربک» قرائت می‌کردند. بنابر این نقل از ابن مسعود، معنای آیه «ای پیامبر آنچه به تو نازل شده‌است را ابلاغ کن که علی مولای مؤمنان است…» خواهد بود.[۱۰] گزارش این قرائت از ابن مسعود در میان منابع شیعی نیز آمده‌است.[۱۱][۱۲][۱۳]

شأن نزول

واحدی نیشابوری از مفسران اهل سنت، در اسباب النزول شأن نزول این آیه را مربوط به دوران ابتدایی بعثت و در مکه می‌داند که ابوطالب برای حفاظت از جان برادر زاده‌اش محمد، از جوانان و مردان بنی هاشم کمک می‌گرفت. در این روایت عکرمه از ابن‌عباس نقل کرده‌است که پیوسته از رسول خدا محافظت می‌شد و ابوطالب هر روز مردانی از بنی‌هاشم را برای این امر با محمد همراه می‌کرد تا آیه ۶۷ مائده نازل شد. پس از نزول این آیه، زمانی که ابوطالب خواست مانند همیشه افرادی را با پیامبر همراه کند، محمد گفت: ای عمو! خداوند مرا از جن و انس مصون داشته‌است.[۱۴] سیوطی مفسر شافعی مذهب، شأن نزول آیه را دربارهٔ حراست پیامبر توسط عباس عموی وی می‌داند و در این مورد روایتی را از ابن‌عباس نقل می‌کند که از محمد پرسیدند: «کدام آیه بر تو گران آمد؟ محمد گفت: «در ایام حج در منا بودم و مشرکان عرب و سایر مردم آنجا بودند. جبرئیل بر من نازل شد و گفت: «یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أنْزِلَ إلَیْکَ مِنْ رَبِّک …» من برخاستم و ندا دادم: «ای مردم، چه کسی مرا یاری می‌کند تا پیام پروردگارم را برسانم و برای او بهشت باشد؟ ای مردم، بگویید لا اله الا الله و من رسول خدایم تا رستگار شده، نجات یابید و به بهشت روید. پس هیچ‌کس از مرد و زن و کودک نبود جز آنکه مرا با خاک و سنگ هدف قرار دادند و به صورتم آب دهان انداختند و گفتند دروغ گوست … پس عموی من عباس آمد و مرا از دست آنان نجات داد و آنها را به عقب راند.»[۱۵]

برای این آیه شأن نزول دیگری هم در منابع آمده‌است و روایاتی به شرح ماجرای آن پرداخته‌اند. بنا بر گزارش مکارم شیرازی مفسر معاصر شیعی، این روایات را جمع زیادی از صحابه از جمله «زید بن ارقم» و «ابو سعید خدری» و «ابن‌عباس» و «جابر بن عبد اللّه انصاری» و «ابو هریره» و «براء بن عازب» و «حذیفه» و «عامر بن لیلی بن ضمره» و «ابن مسعود» نقل کرده‌اند و گفته‌اند که آیه تبلیغ دربارهٔ علی و رخداد روز غدیر نازل شد.[۱۶] ابن عساکر از ابوسعید خدری روایت کرده‌است که آیه تبلیغ در روز غدیر دربارهٔ علی بن ابی‌طالب نازل شد و طبری نیز که در کتاب الولایة فی طرق حدیث الغدیر خبر روز غدیر را از هفتاد و پنج طریق نقل کرده‌است، در روایتی از «زید بن ارقم» چنین آورده‌است که پیامبر اسلام به هنگام بازگشت از حجة الوداع و در غدیر خم این آیه را خواند و گفت که از طرف خدا مأمور هستم که جانشینی علی را اعلان کنم و برای او پس از خودم از مسلمانان بیعت بگیرم.[۱۷]

محققان و علمای شیعه دربارهٔ شأن نزول این آیه با تکیه بر روایات متواتری که در منابع و کتاب‌های فریقین موجود است، مفهوم آیه و مصداق عبارت آنچه نازل شده‌است را مربوط به ولایت علی بن ابی‌طالب بعد از رسول اسلام می‌دانند. بر این اساس اندیشمندان امامیه، متفق القول، زمان نزول این آیه را در جریان غدیر گفته‌اند.[۱۸][۱۹][۲۰][۲۱][۲۲] اندیشمندان و مفسران اهل سنت همچون واحدی نیشابوری، حاکم حسکانی، قاضی شوکانی، جلال الدین سیوطی، ابن صباغ، فخر رازی، آلوسی و محمد بن عبده به همین شأن نزول آیه تصریح نموده و بیان داشته‌اند که در سال دهم هجری، پس از اتمام حج و هنگام بازگشت به مدینه، در منطقه‌ای نزدیکی جحفه پیامبر دستور داد تا هرکس جلوتر است بازگردد و هرکس عقب افتاده‌است؛ در این مکان توقف کند. پس از جمع شدن مردم، پیامبر گفت: «من در انتقال به سرای دیگر و وارد شدن بر حوض کوثر بر شما سبقت خواهم گرفت و شما در کنار حوض بر من وارد می‌شوید. بنگرید که چگونه با ثقلین رفتار خواهید کرد. ثقل بزرگ‌تر کتاب خداست و ثقل کوچک‌تر عترت است، به آن دو چنگ بزنید تا گمراه نشوید. خداوند به من خبر داده‌است که آن دو از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد گردند.. سپس دست علی بن ابی‌طالب را گرفت و بلند کرد به گونه‌ای که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و تمام جمعیت او را شناختند. آنگاه گفت: «ای مردم! چه کسی نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؟ مردم گفتند: خدا و رسولش آگاه‌ترند … پیامبر گفت: خداوند سرپرست من و من نیز سرپرست مؤمنان هستم و من از مؤمنان به خودشان سزاوارترم. پس هرکس من مولای اویم، علی نیز مولای اوست. خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنانش را دشمن بدار، یارانش را یاری کن و کسانی را که از یاری او سرباز زدند، تو نیز از یاری خویش محرومشان ساز. سپس گفت: حاضران آگاه باشند و این مطالب را به غایبان برسانند.[۲۳][۲۴][۲۵][۲۶][۲۷][۲۸][۲۹][۳۰]

طبرسی مفسر شیعی مذهب، از امام پنجم شیعیان محمد باقر و فرزندش جعفر صادق نقل کرده‌است: هنگامی که خداوند به پیامبر اسلام وحی کرد که علی بن ابی‌طالب را به جانشینی خود، منصوب کند. او نگران بود که مبادا این امر بر جماعتی از صحابه سنگین و بزرگ آید. پس خداوند برای جرأت بخشیدن به پیامبرش در انجام این امر، این آیه را نازل کرد.[۳۱] همچنین از رسول خدا روایت شده‌است که پس از خواندن آیه تبلیغ، خطاب به علی گفت: «ولو لم ابلغ ما أمرت به من ولایتک لحبط عملی.» این سخن نشان از اهمیت این مأموریت در نزد خداوند دارد که بر طبق آن پیامبر وظیفه داشت آن را عملاً به مردم ابلاغ کند و صرف گفتن کفایت نمی‌کرد. از این رو در روز غدیرخم با معرفی علی، وی را به امامت منصوب کرد.[۳۲]

تفسیر

آیه تبلیغ در قرانی خطی مربوط به قرن هجدهم میلادی

مطابق آنچه گفته شد، این آیه در حجة الوداع بر پیامبر نازل گردید و سیاق آن بیانگر این است که پیامبر از جانب خداوند مأموریت یافته بود که مطلب مهمی را به مردم ابلاغ کند. اهمیت آن تا حدی است که بدون آن، رسالت او ناقص و نامقبول خواهد بود. بنا به گفته طباطبایی مفسر شیعی، بدیهی است پیامبر تا آن زمان همه اصول و فروع اسلام را به مسلمانان ابلاغ کرده بود و مسلمانان به آنها عمل می‌کردند. تنها مطلبی که به صورت رسمی و عمومی ابلاغ نشده بود، مسئله رهبری امت اسلامی پس از پیامبر بود. آنگونه که از متن آیه هم برداشت می‌شود محمد در رساندن این پیام به مردم نگرانی داشته‌است. بنابه نظر طباطبایی مفسر شیعی، علت نگرانی محمد، ترس از دست دادن جان نبوده‌است. بلکه نگرانی او بدین جهت بود که برخی از مردم — منافقان — پیش از ابلاغ، او را تکذیب کنند یا بکشند یا به هر شکلی از ابلاغ این پیام به مردم جلوگیری کنند.[۳۳] از دیگر علل نگرانی پیامبر برای معرفی علی‌ بن‌ابی‌‎طالب به عنوان جانشین می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: علی بن ابی طالب زمان رحلت پیامبر، ۳۳ سال داشت و در آن زمان یکی از ملاک‌های مهم در رسیدن به یک منصب به عنوان رهبر جامعه، بالا بودن سن بوده‌است. بنابراین پذیرفتن رهبری علی در آن جامعه آسان نبود. برای مثال در جنگ تبوک زمانی که پیامبر علی بن ابی‌طالب را جانشین خود در مدینه قرار داد[۳۴][۳۵] یا در آخرین روزهای عمرش هنگامی که اسامه بن زید را به عنوان فرمانده معرفی کرد، مردم از پذیرفتن آنان به دلیل سن کم سر باز زدند.[۳۶] علی در میان آنها به عنوان شخصیتی قاطع و انعطاف‌ناپذیر شناخته‌می‌شد.[۳۷] همچنین جانشینی علی بن ابی‌طالب به جای پیامبر مانع ریاست منافقان بر جامعه مسلمانان بود و آنان برای حکمرانی به مردم طمع داشتند.[۳۸] لذا خداوند در آیه تبلیغ با وعده «والله یعصمک من الناس» از پیامبر رفع نگرانی می‌کند. بر این اساس، پیامبر در هجدهم ذی الحجه و در غدیر خم مأموریت ویژه خود را انجام داد و علی را به عنوان رهبر امت اسلامی پس از خود معرفی کرد.[۳۹]

به گفته طبرسی از مفسران شیعی، مقصود از آیه این است که خودداری از تبلیغ امری که به پیامبر اسلام نازل شده‌است برابر با نرساندن سایر ماموریت‌های دوران پیامبری اوست و از جهت استحقاق کفر و مجازات تفاوتی ندارند.[۴۰] فریقین در تفسیر آیه تبلیغ نقاط مشترکی با هم دارند. هر دو گروه سوره مائده را از سوره‌های مدنی و آخرین سوره‌های نازل شده می‌دانند و این آیه نیز از آیات مدنی و جزو آخرین آیاتی است که بر پیامبر نازل شده‌است و در این زمینه ادعای اجماع وجود دارد.[۴۱] لذا این نقاط مشترک می‌تواند به عنوان مبنایی درست در تفسیر آیه قرار بگیرد.

مباحث لفظی آیه

خداوند در این آیه پیامبر اسلام را با عبارت «یا ایّها الرسول» خطاب می‌کند که نشانه بار تبلیغی است. چرا که هدف آیه رسالت و پیام‌رسانی است؛ لذا نوع خطاب با هدف آیه همخوانی دارد.[۴۲] به اعتقاد طباطبایی مفسر شیعی مذهب، اینکه خداوند از میان القاب پیامبر اسلام، او را با واژه رسول خطاب می‌کند، از این جهت است که در این آیه سخن از تبلیغ است و مناسب‌ترین عنوان در اینجا عنوان رسالت است و دیگر اینکه آمدن این لقب اشاره به چرایی حکم یعنی وجوب تبلیغ دارد و نشان می‌دهد که رسول جز انجام رسالت و رساندن پیام کاری ندارد.[۴۳] واژه «بَلِّغْ» نیز امر به تبلیغ را می‌رساند. این جمله به طوری که راغب اصفهانی لغت‌شناس اهل سنت، در المفردات آورده‌است از جمله «اَبْلِغْ» تأکید بیشتری دارد.[۴۴] عبارت «من ربّک» انتصاب این دستور به خداوند را بیان می‌کند. و جمله «ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» نشانگر اهمیت ابلاغ موضوع است.[۴۵] صاحب تفسیر المیزان، از اینکه در آیه از آن مطلبی که باید تبلیغ شود نامی نیامده‌است، نتیجه می‌گیرد که این مطلب امری است که پیامبر در آن هیچ‌گونه اختیاری ندارد و جز خود او هم کس دیگری نمی‌تواند به جای او این پیام را ابلاغ کند. از نظر او عبارت «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» اگرچه صورت تهدید دارد اما درصدد بیان اهمیت موضوع است و می‌خواهد بفهماند مطلب آنقدر مهم است که اگر در حق آن کوتاهی شود، معادل ادا نشدن کل اجزای دین و رسالت پیامبر است. همچنین این جمله، جمله شرطیه‌ای است که برای بیان اهمیت موضوع و تأثیر بود و نبود شرط است.[۴۶]

فخر رازی مفسر سنی مذهب، ذیل جمله «و الله یعصمک من الناس» به روایتی اشاره می‌کند که محمد در روزگار حضورش در مکه، بعضی از آیات قرآن را بیان می‌کرد و بعضی دیگر را برای حفظ جان خود پنهان می‌نمود تا مشرکان به وی و اصحابش آزاری نرسانند. این امر ادامه داشت تا این که اسلام به قدرت و شوکتی دست یافت و پیامبر در حمایت مؤمنان قرار گرفت. در این هنگام، خداوند خطاب به پیامبر گفت: «ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن.»[۴۷] البته این روایت با لفظ «رُوِیَ» بدون سند ذکر شده‌است و بنابراین اعتبار آن با تردید همراه است. دیگر اینکه این مطلب با ویژگی‌های پیامبران که از کسی جز خدا هراسی ندارند، مغایرت دارد.[۴۸] همچنین جمله «و الله یعصمک من الناس» این نکته را می‌رساند که پیامبر اسلام در ابلاغ این دستور از مطلبی در واهمه بوده‌است. اما این خوف به سند تاریخ نمی‌تواند ترس از افتراء و تهمت و توطئه برای قتل باشد؛ زیرا محمد به دفعات در گذشته چنین مواردی را تجربه کرده بود و در هیچ‌یک از آنها گزارشی مبنی بر سستی در ارکان دین یا واهمه پیامبر در دست نیست. پس این خطر نمی‌تواند از جانب کفار و مشرکان بوده باشد. بلکه این خطر از جانب منافقانی بود که در میان مسلمانان قرار داشتند و با طرح تهمت‌هایی نسبت به ابلاغ پیامبر در ذهن‌ها اغتشاش ایجاد می‌کردند. بسیاری از نزدیکانِ این گروه منافقان در جنگ‌های گذشته به دست علی بن ابی‌طالب کشته شده بودند و اعلام امارت و امامت چنین فردی ممکن بود که همراه تبعات سختی باشد ولی در نهایت به اراده و وعده خدا آرامش در دل پیامبر قرار گرفت.[۴۹]

با توجه به معنای «کفر» در لغت و در زبان قرآن که به معنی انکار و مخالفت و ترک است، برداشت می‌شود که عبارت «ان الله لا یهدی القوم الکافرین» در انتهای آیه متضمن حکم مورد بحث — یعنی ابلاغ جانشینی بعد از رسول خدا — است. چنانچه در آیه ۹۷ آل عمران مخالفان حج را کافر خوانده‌است و منظور از کفر در آیه انکار اصل دین و عدم اقرار به شهادتین نیست.[۵۰] طبرسی مفسر شیعی، در این باره دو قول را مطرح می‌کند که مقصود از این جمله اینست که خداوند از روی لطف و توفیق به سوی کفر هدایت نمی‌کند؛ بلکه آنها را به سمت ایمان هدایت می‌کند؛ زیرا خداوند آنها را از راه استدلال و تشویق و تهدید به سوی ایمان هدایت کرده‌است. یا مقصود اینست که آنها را به بهشت هدایت نمی‌کند.[۵۱] همچنین به عقیده او، این آیه نشان‌دهنده صداقت و صحت پیامبری محمد است. چرا که آنچه در این آیه خبر داده‌است، واقع شده‌است و او آنچه را که به راستی و درستی آن اطمینان داشته‌است با مردم در میان می‌گذاشته‌است.[۵۲]

ما انزل الیک من ربک

در مورد این آیه بین اغلب تفاسیر وحدت نظر وجود دارد، اما مهم‌ترین موضوع در رابطه با عبارت «ما انزل الیک من ربک» است که در این زمینه تفاسیر شیعه و سنی در تقابل یکدیگر هستند. مصداق «ما أنزَل إلَیک من ربک» از آن جهت اهمیت بسیاری دارد که در این آیه، ابلاغ آن امر هم‌سنگ با ابلاغ تمام رسالت پیامبر اسلام شمرده شده‌است.[۵۳] بنابر این اهل سنت در تعیین مصداق این عبارت با شیعه اختلاف دیدگاه دارند. برای ریشه این اختلاف نظرها از دو دسته ادله می‌توان نام برد. دسته اول: برخی روایات منقول از اهل سنت که شأن نزول‌های مختلفی برای آیه بیان کرده‌اند و منظور از عبارت «ما انزل الیک من ربک» رساندن تمام آنچه بر پیامبر از ابتدا نازل شده‌است، می‌دانند.[۵۴][۵۵] دسته دوم: سیاق آیات که فخر رازی و آلوسی وحدت سیاق را محکم‌ترین دلیل برای مخالفت با شیعه در مورد آیه تبلیغ دانسته‌اند.[۵۶][۵۷] اما طباطبایی مفسر معاصر شیعی، در پاسخ به این نظرات چنین آورده‌است که در دسته اول از روایات اهل سنت، روایت‌ها ضعیف السند هستند و هم از جهت سند و هم دلالت نمی‌توان این از دسته از روایات را با روایاتی که آیه را دلالت بر واقعه غدیر خم می‌دانند مقایسه و مقابله کرد.[۵۸] او همچنین در ادامه براساس خودِ آیه و شواهد تاریخی دلایلی را برای رد این احتمالات مطرح می‌کند. نکاتی که باتوجه به آنها تنها مصداق آیه دلالت بر ولایت علی بن ابی‌طالب دارند.

به گزارش طباطبایی مفسر شیعی، با توجه به زمان نزول آیه و شرایط سیاسی اهل کتاب در آن زمان، امر مورد نظر مربوط به اهل کتاب نیست. او معتقد است که با توجه به ویژگی‌های پیامبر اسلام بیم او هرگز نمی‌تواند مربوط به مسئله شخصی باشد، بلکه مربوط به دین خداست. از نظر طباطبایی، احتمالی که در آن نزول آیه را مربوط به اوایل بعثت و مراد از «ما انزل» را مجموعه دین می‌داند، مردود است و اینکه «ما انزل» را تمام دین تا آن زمان بدانیم مستلزم لغویت کلام خواهد بود. وی در نکته پایانی با اشاره به روایات صحیح و متعددی از فریقین که درشأن نزول آیه نقل شده‌اند، دلالت عبارت «ما انزل الیک من ربک» را مربوط به ولایت علی بن ابی‌طالب می‌داند.[۵۹] در پاسخِ به استدلال دوم اهل سنت — یعنی سیاق آیات — نظر طباطبایی این است که با توجه به اینکه نه تنها این آیه بلکه تمامی آیات سوره مائده از آخرین آیات نازله بر پیامبر اسلام هستند و در آن زمان یهود و نصارا قدرت چندانی نداشتند؛ لذا این آیه از جهت معنایی متصل به آیه قبل و بعدش نیست. خصوصاً اینکه اگر آنچه را در آیه تبلیغ به پیامبر امر شده‌است، مرتبط با اهل کتاب بدانیم و بگوییم که او به تبلیغ آیه بعدی — آیه ۶۸ — مأمور بوده‌است، با نگرانی او از جانب مردم سازگاری نخواهد داشت. چرا که در زمان نزول آیه شرایط اهل کتاب به گونه‌ای نبوده‌است که چنین خطری از سوی آنها احساس شود.[۶۰]

با بررسی تفاسیر اهل سنت می‌توان چهار دیدگاه کلی دربارهٔ مصداق عبارت «ما انزل الیک» را برشمرد. بسیاری از محققان آنها از جمله آلوسی و فخر رازی اعتقاد دارند منظور از این عبارت ابلاغِ تمام آنچه تا پیش از نزول آیه بر محمد نازل شده‌است یا تمام احکام الهی است.[۶۱][۶۲] احتمال حکم وجوب جهاد نظری است که فخر رازی آن را مطرح می‌کند و معتقد است که نزول آیه در پی اتفاقاتی است که منافقان نسبت به جهاد کراهت داشتند و پیامبر نیز از ترغیب منافقان به جهاد خودداری می‌کرده‌است.[۶۳] در نظر سوم مفسران سنی مذهب موضوع این آیه را مربوط به اهل کتاب و خصوصاً یهودیان دانسته‌اند. در ذیل این دیدگاه اهل سنت آورده‌اند که یهودیان می‌خواستند از حکم رجم زنای محصنه که در تورات آمده بود، سر باز زنند و حکم به تازیانه را جایگزین آن کنند و با این قصد گروهی را نزد محمد فرستادند تا از او سؤال کنند که این آیه نازل شد. مشابه این ماجرا را در مورد قصاص نیز نقل کرده‌اند.[۶۴][۶۵] در مورد دیدگاه چهارم در منابع اهل سنت روایت‌هایی بر نزول آیه در شأن علی بن ابی‌طالب گزارش شده‌است. اکثر مفسران سنی به ذکر این قول بسنده کرده‌اند و حتی فخر رازی نیز به نقد آن نپرداخته‌است.[۶۶][۶۷]

تجزیه و ترکیب

متن آیه تجزیه و ترکیب[۶۸]
یٰا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُوَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ یٰا حرف ندا؛ ایُّ منادای نکره مقصوده (در جایگاه نصب) ها‌های تنبیه؛ الرَّسولُ نعت؛ بَلِّغْ فعل امر و فاعل انت مستتر؛ ما مفعول به؛ اُنْزِلَ صله موصول؛ اِلَیْکَ جار و مجرور متعلق به اُنْزِلَ؛ مِنْ رَبِّ جار و مجرور؛ کَ مضاف الیه؛ وَ حرف استینافیه؛ اِنْ حرف شرط؛ لَمْ تَفْعَلْ فعل شرط؛ فَ حرف ربط؛ ما حرف نفی؛ بَلَّغْتَ جواب شرط؛ رِسالَتَ مفعول به و هُ مضاف الیه؛

وَ حرف استینافیه؛ اللهُ مبتدا؛ یَعْصِمُکَ جمله خبر برای اللّه (فعل و فاعل و مفعول) مِنَ النّاسِ جار و مجرور؛ اِنَّ حرف مشبهة بالفعل؛ اللهَ اسم انّ؛ لا یَهْدِی خبر انّ؛ الْقَوْمَ مفعول به؛ الْکافِرینَ نعت

پانویس

  1. دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگ‌نامه علوم قرآن، ۱:‎ ۳۴۹.
  2. قرشی، قاموس قرآن، ۱:‎ ۲۲۸.
  3. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ۱:‎ ۱۴۴.
  4. امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ۱:‎ ۳۱.
  5. طبری، تاریخ الطبری، ۲:‎ ۴۲۹.
  6. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۵:‎ ۲.
  7. مکارم شیرازی، برگزیده تفسیر نمونه، ۱:‎ ۵۳۵.
  8. طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۷:‎ ۱۱۶.
  9. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۲:‎ ۳۹۹–۴۰۰.
  10. سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۳:‎ ۱۱۷.
  11. محمدی ری شهری، دانشنامه امیر المومنین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ۲:‎ ۲۲۶.
  12. حسینی طهرانی، معرفه الامام، ۷:‎ ۱۰۲.
  13. امینی، موسوعه الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ۱:‎ ۴۳۷.
  14. واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ۱:‎ ۲۰۲.
  15. سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۳:‎ ۱۱۷.
  16. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۵:‎ ۵.
  17. حسینی، «غدیر و ظهور ولایت در آیه تبلیغ»، مبلغان، ۴۹–۵۵.
  18. طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۷:‎ ۱۱۷.
  19. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۵:‎ ۷.
  20. طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۱:‎ ۹۱.
  21. مغنیه، ترجمه تفسیر الکاشف، ۳:‎ ۱۵۷.
  22. میلانی، آیات الغدیر، ۹–۱۱.
  23. شوکانی، فتح القدیر، ۲:‎ ۶۹.
  24. سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۳:‎ ۱۱۷.
  25. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة فی معرفة الائمة، ۱:‎ ۲۴۵.
  26. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۲:‎ ۴۰۱.
  27. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ۱:‎ ۲۵۱–۲۵۶.
  28. واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ۱:‎ ۲۰۲.
  29. آلوسی، تفسیر روح المعانی، ۶:‎ ۱۹۷–۱۹۸.
  30. رشید رضا، تفسیر المنار، ۶:‎ ۳۸۴.
  31. طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۷:‎ ۱۱۸.
  32. مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ۴:‎ ۱۹۳.
  33. طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۱:‎ ۸۸ و ۷۴.
  34. مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة الامام علی، ۶:‎ ۲۵۶-۲۵۸.
  35. معارف، زندگانی سیاسی امام علی، ۳۸-۴۰.
  36. طبری، تاریخ الطبری، ۳:‎ ۱۸۶.
  37. ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۷:‎ ۶۴-۶۵.
  38. میلانی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ۴:‎ ۱۹۵-۱۹۶.
  39. ربانی گلپایگانی، «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی.
  40. طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۷:‎ ۱۱۸.
  41. نجار زادگان، «بررسی دیدگاه‌های فریقین دربارهٔ آیه تبلیغ»، حکمت و فلسفه اسلامی، ۲–۴۴.
  42. آرام، «پژوهشی پیرامون آیه تبلیغ»، سفینه، ۱۲۷–۱۴۱.
  43. طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۱:‎ ۸۳.
  44. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ۱:‎ ۱۴۴.
  45. آرام، «پژوهشی پیرامون آیه تبلیغ»، سفینه، ۱۲۷–۱۴۱.
  46. طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۱:‎ ۸۴.
  47. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۲:‎ ۳۹۹.
  48. رزاقی، «نقد دیدگاه فخر رازی، سیوطی، آلوسی و زحیلی درتفسیر آیه تبلیغ»، مطالعات تفسیری، ۲۳–۴۰.
  49. آرام، «پژوهشی پیرامون آیه تبلیغ»، سفینه، ۱۲۷–۱۴۱.
  50. آرام، «پژوهشی پیرامون آیه تبلیغ»، سفینه، ۱۲۷–۱۴۱.
  51. طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۷:‎ ۱۱۸.
  52. طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۷:‎ ۱۱۹.
  53. مومنی، ضیاءفر و ، «واکاوی مفهومی و مصداقی آیه تبلیغ»، مطالعات قرآن و حدیث، ۲۹۸.
  54. فخر رازی، تفسیر رازی، ۱۲:‎ ۳۹۹.
  55. طبری، تفسیر الطبری، ۸:‎ ۵۶۸–۵۷۱.
  56. فخر رازی، تفسیر رازی، ۱۲:‎ ۴۰۱.
  57. آلوسی، روح المعانی، ۳:‎ ۳۶۴–۳۶۵.
  58. طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۱:‎ ۹۰–۱۰۴.
  59. طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۱:‎ ۷۰–۸۳.
  60. طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۱:‎ ۷۱–۷۲.
  61. آلوسی، روح المعانی، ۳:‎ ۳۵۷–۳۵۹.
  62. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۲:‎ ۳۹۹.
  63. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۲:‎ ۴۰۰.
  64. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۲:‎ ۴۰۰.
  65. بغوی، معالم التنزیل، ۱:‎ ۲۴۰.
  66. آلوسی، روح المعانی، ۳:‎ ۳۵۹.
  67. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۲:‎ ۴۰۱.
  68. الدرویش، اعراب القرآن الکریم و بیانه، ۲:‎ ۵۲۳.

منابع