پرش به محتوا

خواجه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
خواجه ملا نصرالدین بر روی خر

خواجه واژه‌ای فارسی[۱] به معنای آقا، بزرگ، کدخدا، رئیس خانه و همچنین ثروتمند و صاحب مکنت است. در قدیم در فارسی صدراعظم و نخست‌وزیر را «خواجهٔ بزرگ» می‌گفتند. معلم. حکیم. دانا. عالم. تاجر. سوداگر و رئیس طایفه و صاحب جمعیت از دیگر معانی آن است.[۲] خواجه نظام‌الملک طوسی و خواجه عبدالله انصاری از نمونه‌افرادی هستند که با این لقب مشهورند.

در دوران حکومت آق قویونلوها استفاده از لقب خواجه برای صاحب‌دیوانان که مسئولیت مالیات را بر عهده داشتند متداول بود. خواجه‌ها در این دوران اکثراً ایرانی بودند.[۳]

در دورهٔ صفویه و قاجاریه این کلمه گاهی چون عنوانی به ارمنیان داده می‌شد: خواجه میکائیل، خواجه بقوس، خواجه سرکیس. به عنوان لقب برای پیغمبر اسلام نیز عناوین «خواجهٔ عالم، خواجهٔ دوسرا، خواجهٔ رُسُل و خواجهٔ بعث و نشر» در متون به‌کار رفته‌است.[۴]

خواجه به صورت عنوان افتخاری در سراسر خاورمیانه، جنوب آسیا، آسیای جنوب شرقی و آسیای مرکزی به ویژه برای آموزگاران صوفی استفاده می‌شده و می‌شود. مسلمانان کشمیری[۵][۶] و یهودیان مزراحی، به ویژه یهودیان پارسی و یهودیان بغدادی نیز از آن استفاده می‌کنند.[۷]

تلفظ ترکی عثمانی واژه فارسی خواجه به‌صورت خوجه (ترکی امروزی hoca) است که زبان‌های بالکان و غیره آن را از این طریق به این صورت‌ها به وام گرفتند: hoxha در آلبانیایی، xoca (khoja) در آذربایجانی،[۸][۹] hodža در بوسنیایی، χότζας (chótzas) در یونانی، hogea در رومانیایی و hoja در صربی. املاهای دیگر عبارتند از khaaja (بنگالی) و koja (جاوه‌ای).[۱۰] این نام در مصر و سودان نیز برای نشان دادن فردی با ملیت خارجی یا میراث خارجی استفاده می‌شود.[۱۱]

دیگر کاربردها

[ویرایش]

واژهٔ خواجه ممکن است به یکی از موارد زیر گفته شود:

در ترکیب خواجه‌لی در نام برخی مکان‌ها به‌کار رفته‌است که به معنی «منسوب به خواجه» و «محل فرد بزرگوار» است.

پانویس

[ویرایش]
  1. Potter, Lawrence G., ed. (2014). The Persian Gulf in Modern Times (به انگلیسی). New York: Palgrave Macmillan US. doi:10.1057/9781137485779. ISBN 978-1-349-50380-3.
  2. https://www.vajehyab.com/dehkhoda/خواجه-7
  3. ایران و آذربایجان: در بستر تاریخ و زبان، عباس جوادی.
  4. https://www.vajehyab.com/dehkhoda/خواجه-7
  5. Epilogue, Vol 4, Issue 5. Epilogue -Jammu Kashmir. pp. 23–. GGKEY:JAACF25BJCD.
  6. Shyam Lal Pardesi (1989). Amudarya to Vitasta: A Bird's Eye-view of Relations Between Central-Asia and Kashmir. Sangarmaal Publications. p. 15. It is most pertinent to mention here that the word Khwaja is used as mark of respect before the name of a Kashmiri Muslim shopkeeper or wholesale dealer.
  7. Husain, Ruquiya K. (2004). "Khwaja Israel Sarhad: Armenian Merchant and Diplomat". Proceedings of the Indian History Congress. 65: 258–266. ISSN 2249-1937. JSTOR 44144740.
  8. Ashyrly, Akif (2005). Türkün Xocalı soyqırımı (PDF) (به ترکی آذربایجانی). Baku: Nurlan. p. 12. "Xoca" türkcə ağ-saqqal, "böyük" mənasını daşıyaraq hörmət əlamətini bildirir
  9. "Xoca". Obastan (به ترکی آذربایجانی). Archived from the original on 22 April 2022. Retrieved 11 February 2021.{{cite web}}: نگهداری یادکرد:ربات:وضعیت نامعلوم پیوند اصلی (link)
  10. S. Robson and S. Wibisono, 2002, Javanese English dictionary شابک ‎۰−۷۹۴۶−۰۰۰۰-X, sv koja
  11. Albaih, Khalid (2018-11-26). "Jamal Khashoggi's borrowed white privilege made his murder count | Khalid Albaih". the Guardian (به انگلیسی). Retrieved 2018-11-27.