درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده
زندگینامه برگزیده ۱
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۱
شاهدخت آلیس باتنبرگ (انگلیسی: Princess Alice of Battenberg؛ ۲۵ فوریهٔ ۱۸۸۵ – ۵ دسامبر ۱۹۶۹) یک شاهدخت نیکوکار آلمانی، نتیجهٔ ملکه ویکتوریا، و عضو خاندان پادشاهی یونان و دانمارک بود. او مادر شاهزاده فیلیپ، دوک ادینبرو همسر الیزابت دوم، ملکه حاکم امپراتوری بریتانیا، بود.
وی در قلعهٔ وینزر به دنیا آمد و کودکیاش در بریتانیا، امپراتوری آلمان و حوضهٔ مدیترانه گذشت. او در هنگام تولد یک شاهدخت هسن محسوب میشد و عضوی از خاندان باتنبرگ بود که شاخهای از خاندان سلطنتی هسن است. وی بهطور مادرزادی ناشنوا بود و از طریق لبخوانی با دیگران ارتباط برقرار میکرد. آلیس بعد از ازدواج با شاهزاده اندروی یونان و دانمارک به عنوان شاهدخت اندروی یونان و دانمارک شناخته میشد. وی بعد از ازدواج با اندرو تا زمان تبعید اغلب اعضای خانوادهٔ سلطنتی یونان در سال ۱۹۱۷، در یونان زندگی میکرد. خانوادهٔ آلیس بعد از مدتی به یونان بازگشت، اما چون همسر او در شکست یونان در جنگ یونان و ترکیه (۱۹۲۲–۱۹۱۹) مقصر قلمداد میشد، مجدداً مجبور به ترک یونان شدند. اندرو بخش عمدهٔ باقی عمر خود را خارج از یونان سپری کرد، اما آلیس در سال ۱۹۳۸ به یونان بازگشت.
در سال ۱۹۳۰ تشخیص داده شد که آلیس به بیماری اسکیزوفرنی مبتلاست. او به یک آسایشگاه روانی در سوئیس اعزام شد و از آن به بعد جدا از همسرش زندگی کرد. وی بعد از بهبود و ترخیص از آسایشگاه، باقی عمر خود را بیشتر صرف امور خیریه در یونان کرد. وی به علت پناه دادن یک خانوادهٔ یهودی در جریان جنگ جهانی دوم، از سوی بنیاد یادبود هولوکاست، عنوان درستکار در میان ملل را دریافت کرد. وی بعد از جنگ جهانی، فرقهای از راهبههای پرستار ارتدکس شرقی تأسیس کرد که به علت نبود داوطلب کافی بعد از مدتی منحل شد.
بعد از سقوط کنستانتین دوم در سال ۱۹۶۷ و ایجاد حکومت نظامیان در یونان، آلیس به دعوت پسرش، شاهزاده فیلیپ و ملکه الیزابت برای زندگی به کاخ باکینگهام در لندن رفت و دو سال بعد در همین کاخ درگذشت. جسد او که ابتدا در قلعهٔ محل تولدش دفن شده بود، طبق وصیت خودش در سال ۱۹۸۸ به کلیسای مریم مجدلیه، بر فراز کوه زیتون در اورشلیم منتقل شد.
زندگینامه برگزیده ۲
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۲
آدولف هیتلر (به آلمانی: [ˈadɔlf ˈhɪtlɐ] (؛ ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ – ۳۰ آوریل ۱۹۴۵) سیاستمدار )آلمانی زادهٔ اتریش و رهبر حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان بود. او در سال ۱۹۳۳ با انتخاب به عنوان صدر اعظم آلمان به قدرت رسید. در سال ۱۹۳۴ پیشوای آلمان شد و تا زمان مرگ خود در سال ۱۹۴۵ بر این کشور حکم راند. آلمان به رهبری هیتلر با تهاجم به لهستان در اول سپتامبر ۱۹۳۹ باعث آغاز جنگ جهانی دوم در اروپا شد. او در طول جنگ در عملیاتهای نظامی نقش پررنگی داشت و از طراحان اصلی هولوکاست قلمداد میشود.
آدولف هیتلر در اتریش که در آن زمان بخشی از اتریش-مجارستان بود، متولد شد و در لینتس پرورش یافت. در سال ۱۹۱۳ به امپراتوری آلمان نقل مکان کرد و در طول جنگ جهانی اول در ارتش این کشور خدمت کرد. در سال ۱۹۱۹ به حزب کارگران آلمان که بعداً به حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان تغییر نام داد، پیوست. در سال ۱۹۲۱ به عنوان رهبر این حزب انتخاب شد و دو سال بعد در ۱۹۲۳ تلاش کرد تا با کودتا در مونیخ قدرت را به دست بگیرد، اما ناموفق بود و به زندان افتاد. در زندان، جلد اول اتوبیوگرافی و مانیفست سیاسی خود، نبرد من را تکمیل کرد. پس از اینکه بعد از تنها چند ماه در سال ۱۹۲۴ از زندان آزاد شد، با انتقاد از پیمان ورسای و ترویج پانژرمنیسم، یهودستیزی و مخالفت با کمونیسم به وسیله رهبری کاریزماتیک خود و پروپاگاندای حزب، به محبوبیت عظیمی در بین عامه مردم رسید. او سرمایهداری بینالمللی و کمونیسم را بخشی از توطئههای یهودیان میدانست.
در نوامبر سال ۱۹۳۲، حزب نازی علیرغم داشتن بیشترین کرسی در رایشستاگ، اکثریت را در اختیار نداشت. در نتیجه، هیچ حزبی قادر نبود آرای لازم برای به قدرت رساندن نامزد خود برای صدارت را جمعآوری کند. فرانتس فن پاپن، صدر اعظم سابق و طرفداران محافظهکارش، رئیسجمهور پاول فن هیندنبورگ را راضی کردند هیتلر را به صدارت برگزیند. بدین ترتیب هیتلر در ۳۰ ژانویه سال ۱۹۳۳ به این عنوان رسید. اندکی بعد، رایشستاگ قانون تفویض اختیارات را به تصویب رساند که آن را نقطه آغاز تبدیل جمهوری وایمار به آلمان نازی، نظام تکحزبی بر پایه تمامیتخواهی و ایدئولوژی نازیسم، میدانند. هیتلر خواستار یک آلمان بدون یهودیان بود و تلاش داشت تا نظم نوینی را در برابر نظم بینالمللی که به دید او به شکل ناعادلانهای پس از جنگ جهانی اول توسط فرانسه و بریتانیا شکل یافته بود، به کرسی بنشاند. آلمان در ۶ سال نخست حضور او در قدرت شاهد یک احیای اقتصادی سریع پس از رکود بزرگ، رهایی از بند محدودیتهای تحمیل شده پس از جنگ جهانی اول و ضمیمه کردن مناطق آلماننشین اطراف بود که هیتلر را در میان مردم بسیار محبوب ساخت.
هیتلر قصد داشت تا برای مردم آلمان در اروپای شرقی فضای حیاتی مهیا کند زیرا تصور میشد که آلمان از نظر جغرافیایی منابع کافی برای تامین جمعیت خود را ندارد. سیاست خارجی تهاجمی هیتلر که با همین مسئله مرتبط بود، به عنوان دلیل اصلی آغاز جنگ جهانی دوم در اروپا در نظر گرفته میشود. او در مقیاس وسیعی آلمان را تجدید تسلیحاتی کرد و آلمان را در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ در تهاجم به لهستان رهبری نمود که سبب اعلان جنگ بریتانیا و فرانسه به این کشور گردید. ماه ژوئن سال ۱۹۴۱، عملیات بارباروسا، تهاجم آلمان به شوروی آغاز شد و تا پایان این سال، بیشتر اروپا و شمال آفریقا به تصرف آلمان و متحدانش در نیروهای محور درآمد. پس از سال ۱۹۴۱ آلمان رفتهرفته فتوحات خود را از دست داد و تا سال ۱۹۴۵، متفقین ورماخت را بهطور کامل شکست دادند. آدولف هیتلر در ۲۹ آوریل سال ۱۹۴۵ با معشوقه خود اوا براون ازدواج کرد و کمتر از ۲ روز بعد به همراه او دست به خودکشی زد تا به اسارت ارتش سرخ شوروی در نیاید. جسد هیتلر و همسرش پس از مرگ سوزانده شد.
آلمان تحت رهبری هیتلر و ایدئولوژی نژادی او، مسبب مرگ ۶ میلیون یهودی و میلیونها قربانی دیگر شد؛ قربانیانی که گفته میشود توسط هیتلر و طرفدارانش «مادون انسان» تلقی میشدند یا از نظر اجتماعی «نامطلوب» بودند. هیتلر و رژیم نازی همچنین مسئول مرگ حدود ۱۹٫۳ میلیون غیرنظامی و اسیر جنگی نیز بودند. بدین جهت اعمال هیتلر و ایدئولوژی نازیسم تقریباً در سراسر دنیا مسائلی شدیداً پلید به حساب میآید.
زندگینامه برگزیده ۳
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۳
ایفا آنا پائولا هیتلر (به آلمانی: Eva Anna Paula Hitler) (۶ فوریه ۱۹۱۲ – ۳۰ آوریل ۱۹۴۵) با نام خانوادگی اصلی براون که غالبا با عنوان اِوا براون شناخته میشود، معشوقه آدولف هیتلر، پیشوای رایش سوم و برای کمتر از ۴۰ ساعت همسر او بود. براون نخستین بار در ۱۷ سالگی در مونشن، زمانی که دستیار و مدل هاینریش هوفمان بود، هیتلر را دید. حدود دو سال بعد شروع به ملاقات مستمر با هیتلر کرد. در نخستین سالهای رابطهاش با هیتلر، دو مرتبه اقدام به خودکشی کرد. از سال ۱۹۳۶ در اقامتگاه هیتلر در برگهوف، نزدیک برشتسگادن، زندگی میکرد و در جریان جنگ جهانی دوم شدیداً از او محافظت میشد. براون یک عکاس بود و بسیاری از عکسها و فیلمهای رنگی باقیمانده از هیتلر توسط او گرفته شدهاست. او شخصیتی کلیدی در زندگی شخصی هیتلر بود اما تا اواسط ۱۹۴۴، زمانی که خواهرش گرتل با افسر اساس هرمان فگلاین ازدواج کرد، با هیتلر در انظار عمومی ظاهر نمیشد.
در اواخر جنگ که سقوط آلمان نازی حتمی مینمود، به برلین نقلمکان کرد تا در فورربونکر در کنار هیتلر باشد. روز ۲۹ آوریل سال ۱۹۴۵، زمانی که نیروهای ارتش سرخ راهشان را به مرکز حکومتی برلین باز میکردند، براون در یک مراسم مختصر با آدولف هیتلر ازدواج کرد؛ او ۳۳ ساله بود و هیتلر ۵۶ ساله. کمتر از ۴۰ ساعت بعد، آن دو در اتاق مطالعه هیتلر خودکشی کردند. افکار عمومی آلمان از رابطه براون و هیتلر تا بعد از مرگ آن دو مطلع نبود.
زندگینامه برگزیده ۴
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۴
مارکو پولو (به ایتالیایی: Marco Polo) ( ) یک تاجر و جهانگرد ونیزی در قرن سیزدهم میلادی بود که سفرهایش را در کتابی به نام سفرهای مارکوپولو ثبت کردهاست. امروزه، این کتاب با نامهای کتاب شگفتیهای جهان یا توصیفی بر جهان شناخته میشود. این کتاب در شناساندن آسیای مرکزی و چین به اروپاییان نقش کلیدی داشت. مارکو هنگامی تجارت را فراگرفت که پدر و عمویش، نیکولو و مَفیو به آسیا سفر کرده بودند و با قوبلایخان دیدار داشتند. در سال ۱۲۶۹ آنها به ونیز بازگشتند و مارکو را برای نخستین بار دیدند. پس از آن پدر و عمو به همراه مارکوی ۱۷ ساله برای سفر به آسیا بهوسیلهٔ کشتی، دوباره آماده شدند، پس از ۲۴ سال به ونیز بازگشتند و ونیز را درگیر در جنگ با جمهوری جنوا یافتند. مارکو حین فرماندهی یک کشتی جنگی مقابل جنوا اسیر شد و یک سال به زندان افتاد. او در زندان داستانهایش را برای همسلولیاش، روستیکلو دا پیزا تعریف کرد. روستیکلو داستان ها را به رشتهی تحریر در آورد. مارکوپولو در سال ۱۲۹۹ از زندان آزاد و مردی ثروتمند گردید، ازدواج کرد و دارای ۳ فرزند شد. او در سال ۱۳۲۴ از دنیا رفت و در سن لورنزو به خاک سپرده شد. اینگونه سفرها و ماجراجوییهای مارکوپولو، الهامبخش کسانی چون کریستف کلمب بود.
مارکو سفر خویش را در معیت پدر و عموی خود، نیکولو و مافئو در سفر دوم آنان به شرق، در حدود سال ۱۲۷۰ میلادی (۶۶۹ قمری) آغاز کرد. سفر مارکو در سرزمینهایی مانند فلسطین، ایران، ترکستان و سرانجام چین ادامه یافت و بازگشت وی نیز در سال ۱۲۹۲ میلادی (۶۹۲ قمری) از طریق سوماترا، جاوه، سیلان، سواحل هندوستان، ایران و بالاخره سواحل دریای سیاه، قسطنطنیه صورت گرفت و سرانجام به ونیز رسید. فرودگاه ونیز مارکو پولو و کشتی مارکوپولو برای یادبود او، چنین نامگذاری شدهاند. همچنین چندین فیلم و کتاب هم در رابطه با او ساخته و نوشته شدهاست.
زندگینامه برگزیده ۵
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۵
راینهارت تریستان اویگین هایدریش (به آلمانی: Reinhard Tristan Eugen Heydrich؛ تلفظ آلمانی: [ˈʁaɪnhaʁt ˈtʁɪstan ˈʔɔʏɡn̩ ˈhaɪdʁɪç] (؛ ۷ مارس ۱۹۰۴ – ۴ ژوئن ۱۹۴۲) یک مقام عالیرتبه )اساس و پلیس آلمان در دوران آلمان نازی و یکی از طراحان اصلی هولوکاست بود. او رئیس اداره اصلی امنیت رایش (از جمله گشتاپو، پلیس جنایی و اسدی) و همچنین معاون فرماندار رایش در بوهم و موراویا بود. وی مدتی نیز رئیس کمیسیون بینالمللی پلیس جنایی بود که امروزه به نام پلیس بینالملل شناخته میشود. هایدریش در ژانویهٔ ۱۹۴۲، ریاست کنفرانس وانزه را بر عهده داشت که طرحهایی را برای «راه حل نهایی مسئله یهودیان» — تبعید و نسلکشی همه یهودیان در کشورهای تحت اشغال آلمان — مطرح کرده و رسمیت بخشید.
برخی مورخان همچون گیتا سرنی، ریچارد جی. ایوانز و روبرت گروارت هایدریش را اهریمنیترین چهرهٔ رژیم نازی میدانند. آدولف هیتلر هایدریش را «مردی با قلب آهنین» توصیف کرده بود. وی بنیانگذار و رئیس زیشرهایتسدینست (سرویس امنیت، اسدی) بود که یک سازمان اطلاعات و امنیت محسوب میشد که مسئول کشف و خنثیسازی هرگونه مقاومت علیه حزب نازی از طریق دستگیری، تبعید و قتل مخالفان بود. او یکی از سازماندهندگان شب بلورین در ۹ و ۱۰ نوامبر ۱۹۳۸ بود که طی آن بهشکل هماهنگ به خانهها، مغازهها و کنیسههای یهودیان در لایپزیگ و دیگر شهرهای آلمان و بخشهایی از اتریش حمله شد. این حمله توسط نیروهای اسآ صورت پذیرفت و پیشدرآمدی بر هولوکاست بود.
هایدریش پس از ورود به پراگ، با سرکوب فرهنگ چک و تبعید و اعدام اعضای گروه مقاومت در این کشور، تلاش کرد تا مخالفان اشغال نازیها را از میان بردارد. او مسئولیت مستقیم آینزاتسگروپن را بر عهده داشت؛ جوخههای مرگ شبهنظامی که در پی نیروی زمینی آلمان حرکت میکردند و بیش از دو میلیون نفر (از جمله ۱٫۳ میلیون یهودی) را با تیرباران دستهجمعی یا در اتاقهای گاز کشتند.
هایدریش در ۲۷ مه ۱۹۴۲ در جریان عملیات انتروپوید بهشدت زخمی شد. او در کمینِ گروهی از سربازان چکسلواکی افتاد که توسط دولت در تبعید چکسلواکی برای کشتنش فرستاده شده بودند. این تیم توسط سازمان اجرایی عملیات ویژه بریتانیا آموزش دیده بود. هایدریش یک هفته بعد بر اثر جراحات وارده درگذشت. مأموران اطلاعاتی رژیم نازی بهدروغ، این عملیات سربازان چکسلواکی و پارتیزانهای مقاومت را به دو روستای لیدیتسه و لژاکی ارتباط دادند. هر دو روستا با خاک یکسان شدند. تمامیِ مردان و پسران ۱۴ سال به بالا، تیرباران شدند و به جز تعداد انگشتشماری از زنان و کودکان، همگی تبعید و در اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی به قتل رسیدند.
زندگینامه برگزیده ۶
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۶
زوسیموس (به یونانی: Ζώσιμος) تاریخنگار اهل بیزانس بود که در دورهٔ آناستاسیوس یکم، در کنستانتینوپل زندگی میکرد. او کتابی شش جلدی بهنام تاریخ جدید دارد که تاریخ امپراتوری روم از آگوستوس در سال ۲۷ پیش از میلاد، تا پایان سال ۴۱۰ میلادی، درست پیش از هجوم آلاریک یکم پادشاه ویزیگوتها به روم را در بر میگیرد. هدف زوسیموس از نگارش تاریخ جدید، بررسی رویدادها و دلایل سقوط امپراتوری روم است.
کتابخانهٔ فوتیوس مهمترین منبع برای شناخت زوسیموس و اثر اوست؛ هرچند که تاریخ تولد و مرگ زوسیموس نامشخص است و اطلاعات زیادی از چگونگی زندگی وی برجای نمانده است. با توجه به محتوای کتاب زوسیموس میتوان نتیجه گرفت که او کتابش را در حدود سالهای ۴۹۸ تا ۵۱۸ نوشتهاست. او متعلق به خانوادهای با موقعیت مالی و اجتماعی بالا بوده و احتمالاً اهل اَشکِلون و غزه بود.
تاریخ جدید شامل ۶ کتاب است که کتاب نخست خلاصهای از سه سدهٔ نخستین امپراتوری روم است که از آگوستوس آغاز میشود و تا پایان دورهٔ دیوکلسین را در بر میگیرد. در کتابهای ۲–۴ گزارشهای دقیقتری از سدهٔ چهارم بهدست میدهد و از دورهٔ آغاز امپراتوری کنستانتیوس کلوروس و گالریوس تا مرگ تئودئوس یکم را شامل میشود. در کتابهای ۵–۶ رویدادهای سالهای ۳۹۵–۴۱۰ یعنی زمانی که پریسکوس آتالوس از سلطنت خلع شد را روایت میکند که مهمترین منبع تاریخی برای این دوره محسوب میشود. در این دوره، او تنها منبع زنده و مهم غیرکلیسایی است. ادامهٔ رویدادها در کتاب وی به ناگاه در تابستان ۴۱۰ در آغاز کتاب ششم و درست پیش از سقوط روم به پایان میرسد.
سبک و شیوهٔ نگارش زوسیموس، مختصر، روشن و گویاست و در مورد آنچه روایت کرده، تنها منبع غیرمسیحی است. زوسیموس شاید به تقلید از پولیبیوس، دربارهٔ رویدادهای مرتبط با تاریخ ایرانیها، یونانیان و مقدونیان نیز مطالبی را آوردهاست. این کاملاً روشن است که فوتیوس و اواگریوس اسکولاستیکوس چیز بیشتری از آنچه امروزه از آثار زوسیموس باقی ماندهاست، در اختیار نداشتند.
اثر او یکی از آثار عمده دربارهٔ تاریخ رومیان در سدهٔ چهارم است؛ هرچند که توضیحات شخصی او دربارهٔ دوران متقدم نیز دارای اهمیت است. اثر وی دارای انتقادهای معقول است و نگاه تیز نویسنده را نشان میدهد. زوسیموس مسیحی نبود و خدایان رومی را میپرستید و به تأثیر ستارهها بر زندگی انسانها و طالعبینی آنها معتقد بود؛ به همین دلیل، این گرایشش بر روی شیوهٔ تاریخنگاری او نیز تأثیر داشت. برای نمونه، دست کشیدن رومیان از پرستش خدایان باستانی روم را دلیل اصلی سقوط و زوال تدریجی امپراتوری روم میداند.
زندگینامه برگزیده ۷
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۷
عیسی (به عبری: ישוע؛ به یونانی باستان: Ἰησοῦς؛ حدود ۴ پیش از میلاد – ۳۰ / ۳۳ میلادی) که به عیسی مسیح و عیسای ناصری نیز معروف است، واعظ یهودی و رهبر دینی در قرن یکُم میلادی بود. او شخصیت مرکزی مسیحیت، بزرگترین دین جهان، است. غالب مسیحیان او را بهعنوان تجسم خدای پسر میپرستند و مسیحای موعود عهد عتیق میدانندش.
تقریباً همهٔ پژوهشگرانِ دورهٔ باستان اتفاقنظر دارند که عیسی به لحاظ تاریخی وجود داشته، اما تلاشها برای یافتن جزئیات تاریخی زندگی او منجر به تردیدهایی دربارهٔ اعتبار انجیلها، تنها منابع موجود دربارهٔ زندگانیِ عیسی، شدهاست. عیسی یک یهودی اهل جلیل بود که توسط یحیی تعمید داده شد و زان پس، تبلیغ خود را آغاز کرد. او به صورت شفاهی موعظه میکرد و دیگران «رَبّی» خطابش میکردند. عیسی با دیگر یهودیان دربارهٔ بهترین راه پیروی از خدا بحث میکرد، بهوسیلهٔ مثلها تعلیم میداد و برای خود پیروانی جذب کرد. مقامات یهودی او را دستگیر و محاکمه کرده و به دولت روم تحویل دادند. پونتیوس پیلاطس فرماندار رومی یهودیه نیز دستور داد او را مصلوب کنند. بعد از مرگش، حواریونش ادعا کردند او از مرگ برخاستهاست و نیز جامعهای تشکیل دادند که در نهایت به کلیسای اولیه تبدیل شد. آموزههای او ابتدا به صورت شفاهی نقل میشدند، تا اینکه نهایتاً از آنها برای تألیف انجیلها استفاده کردند. بسیاری از دانشوران عیسی را یک «واعظ آخرالزمانی» که تصور میکرده قیامت و نابودی جهان در شرف وقوع است، محسوب میکنند.
عقاید مسیحی دربارهٔ عیسی بدین قرار است که نطفهٔ او توسط روحالقدس بسته شد، زنی باکره به نام مریم او را زایید، معجزاتی انجام داد، کلیسای مسیحی را تأسیس کرد، با فداکاری مصلوب شد تا کفارهای برای گناهان باشد، از مرگ برخاست، به بهشت رفت و روزی از آنجا بازخواهد گشت. بهطور کلی، مسیحیان عقیده دارند عیسی به مردم امکان آشتی با خدا را میدهد. مطابق اعتقادنامهٔ نیقیه، که توسط کلیسا در سدهٔ چهارم تنظیم شده، عیسی زندگان و مردگان را قبل یا بعد از رستاخیز جسمانیشان قضاوت خواهد کرد، اتفاقی که به ظهور دوم در آخرالزمان مسیحی گره خوردهاست. اکثریت اعظم مسیحیان عیسی را به عنوان تجسم خدای پسر، رکن دوم تثلیث، میپرستند. اقلیت کوچکی از مذاهب مسیحی نیز وجود دارند که بخشی یا همه تثلیث را رد میکنند. همهساله ولادتِ عیسی در ۲۵ دسامبر، بهعنوان کریسمس، جشن گرفته میشود. آدینهٔ نیک به تصلیب عیسی و عید پاک به برخاستن او از مرگ اختصاص دارد. سالِ تقریبی تولد عیسی، مبدأ گاهشماری میلادی است که طور گسترده در دنیا استفاده میشود.
از عیسی در ادیان دیگری مانند اسلام و بهائیت نیز به عنوان شخصیتی مهم یاد شدهاست. مسلمانان معتقدند که عیسی یکی از پیامبران برجستهٔ الله و همان مسیح موعود در نوشتههای یهودی است. آنان تولد او از مریم باکره را قبول دارند اما خدا یا پسرِ خدا بودن او را نه. در قرآن آمده که عیسی هیچگاه ادعای الوهیت نکرد. بیشتر مسلمانان اعتقاد به تصلیب عیسی ندارند و در عوض معتقدند که خدا او را به صورت جسمانی به بهشت برد. یهودیان عیسی را به عنوان مسیحا نپذیرفتهاند، زیرا اعتقاد دارند او نشانههای مسیحای یهودی را نداشته، شخصیتی خداگونه نبوده و از مرگ برنخاستهاست. بهائیان عیسی را در کنار شخصیتهای دیگر مثل بهاءالله و زرتشت یکی از مظاهر ظهور به حساب میآورند. در مانویت میان شخصیت زمینی عیسی و شخصیت آسمانی او تمایز وجود داشت و نیز او یکی از اسلاف مانی به حساب میآمد.
زندگینامه برگزیده ۸
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۸
سر روبرت ویلیام رابسون حلقه در الگو پیدا شد: الگو:For loop (انگلیسی: Robert William Robson؛ ۱۸ فوریه ۱۹۳۳ – ۳۰ ژوئیه ۲۰۰۹) بازیکن فوتبال و سرمربی فوتبال انگلستانی بود. دوران حرفه ای او شامل دورههای بازی در تیم ملی فوتبال انگلستان و بعداً مدیریت آن و مربیگری جام یوفا در ایپسویچ تاون بود. او بیش از ۶۰۰ بازی حرفهای که داشت بیش از ۱۰۰ گل به ثمر رساند. وی در تیم ملی فوتبال انگلستان بیست بازی و چهار گل ملی دارد.
وی مربیگری را از تیمهای فولهام و ایپسویتچ تاون انگلستان شروع کرد. بعد از آن وی مربیگری تیم ملی فوتبال انگلیس را به مدت هشت سال (از ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۰) به عهده گرفت. با سرمربیگری او انگلستان توانست تا مرحله نیمه نهایی جام جهانی در سال ۱۹۹۰ بالا رود. بعد از این جام وی تیم فوتبال انگلیس را برای مربیگری در تیمهای اروپایی ترک گفت. پس از تیم ملی انگلیس بابی در تیمهای هلندی، پرتغالی و اسپانیایی مربیگری کرد. بابی در سال ۱۹۹۹ با پذیرفتن مربیگری تیم نیوکاسل یونایتد به فوتبال جزیره بازگشت. رابسون در سال ۱۹۹۱ به سرطان مبتلا شد. در سال ۲۰۰۷ سرطانش به اوج رسید و سرانجام در سال ۲۰۰۹ درگذشت.
زندگینامه برگزیده ۹
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۹
آنا الیزابت یوهانسون باگِنهولم (به سوئدی: Anna Elisabeth Johansson Bågenholm؛ زاده ۱۹۷۰) پرتوشناس سوئدی اهل ونسبوری است که از یک حادثه در هنگام اسکی کردن در سال ۱۹۹۹ که به مدت ۸۰ دقیقه در آب بسیار سرد زیر لایهای یخ گرفتار شده بود، جان سالم به در برد. در این مدت او قربانی هیپوترمی شدید شد و دمای بدنش به ۱۳٫۷ درجه سلسیوس (۵۶٫۷ درجه فارنهایت) کاهش یافت. این دما یکی از کمترین درجههای حرارت انسان زندهای است که تاکنون با هیپوترمی تصادفی ثبت شدهاست. باگنهولم در زیر یخها توانست تودهای از هوای گیرکرده را پیدا کند، اما پس از ۴۰ دقیقه زیر آب ماندن دچار ایست قلبی شد.
باگنهولم پس از نجات با بالگرد به بیمارستان دانشگاه ترومسو منتقل شد و تیمی متشکل از بیش از صد پزشک و پرستار برای نجات جان او به مدت ۹ ساعت در چندین شیفت کار کردند. باگنهولم ده روز پس از حادثه در حالی که از گردن به پایین فلج بود به هوش آمد و سپس دو ماه را در بخش مراقبتهای ویژه برای نقاهت گذراند. اگرچه امروزه او تقریباً بهطور کامل از این حادثه بهبود یافتهاست اما هنوز در اواخر سال ۲۰۰۹ علائم جزئی در دست و پا مربوط به آسیب عصبی داشت. پروندهٔ باگنهولم در مجلهٔ برجستهٔ پزشکی انگلیس لنست و در کتابهای درسی پزشکی مورد بحث قرار گرفتهاست.
زندگینامه برگزیده ۱۰
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۱۰
سِر دنیل مایکل بلیک دی-لوئیس (انگلیسی: Sir Daniel Michael Blake Day-Lewis؛ زادهٔ ۲۹ آوریل ۱۹۵۷) بازیگر بازنشستهٔ انگلستانی است. او اغلب بهعنوان یکی از برترین بازیگران نسل خودش توصیف میشود. در سال ۲۰۱۲، مجله تایم دی-لوئیس را «بزرگترین بازیگر جهان» نامید و در ۲۰۲۰، نام او در فهرست نیویورک تایمز از ۲۵ بازیگر برتر قرن بیست و یکم آمد. او در ژوئن ۲۰۱۴، در جریان مراسم تولد ملکه انگلستان به دریافت عنوان شوالیه مفتخر شد.
علیرغم اینکه در مدرسه بریستول به شیوه مرسوم و عادی، بازیگری را آموزش میدادند، دی-لوئیس تصمیم گرفت که از سبک متد اکتینگ استفاده کند. به خاطر همین است در فیلمهایی که بازی میکند، خود را وقف نقشش میکند و همچنین به تحقیق دربارهٔ نقشهایش مشهور است. او معمولاً در تمام زمان فیلمبرداری در نقش باقی میماند؛ حتی اگر به سلامتیاش آسیب برساند یا برایش مضر باشد. دی-لوئیس به عنوان یکی از گزیدهکارترین بازیگران صنعت فیلمسازی شناخته میشود، بهطوریکه از سال ۱۹۹۸ به بعد او تنها در شش فیلم به ایفای نقش پرداخته و تقریباً بین هریک از فیلمهایش پنج سال فاصله افتادهاست. او به شدت از زندگی شخصیاش حفاظت میکند به گونهای که در تمام این سالها به ندرت مصاحبه کرده و در انظار عمومی ظاهر شدهاست.
دی-لوئیس در بیشتر سالهای دههٔ ۸۰ میلادی، هم در تئاتر حضور داشت هم در سینما. عضویت در «شرکت رویال شکسپیر» و بازی کردن نقش رومئو در نمایش رومئو و ژولیت و بازی به جای فلوت در نمایش رؤیای شب نیمه تابستان از معدود فعالیتهای وی در تئاتر بود. در سالهای ۱۹۸۴ و ۱۹۸۵ به ترتیب در فیلمهای باونتی و رختشویخانه زیبای من ظاهر شد. اولین ایفای نقش او که هم نظر منتقدان و هم نظر مردم را جلب کرد، در فیلم اتاقی با یک چشمانداز (۱۹۸۵) بود. بعد از آن، او در فیلم سبکی تحملناپذیر هستی (۱۹۸۸) بازی کرد.
دی-لوئیس جوایز متعددی به دست آورده که مهمترین آن سه جایزهٔ اسکار بهترین بازیگر مرد برای فیلمهای پای چپ من (۱۹۸۹)، خون به پا خواهد شد (۲۰۰۷) و لینکلن (۲۰۱۲) است، که او را به تنها بازیگر دارندهٔ این عنوان بدل کردهاست. او همچنین جزو سه بازیگر مردیست که سه اسکار دارد و برای فیلمهای به نام پدر (۱۹۹۳)، دارودستههای نیویورکی (۲۰۰۲) و رشته خیال (۲۰۱۷) نیز نامزد دریافت این جایزه شدهاست. او چهار جایزه بفتا، سه جایزه از انجمن بازیگران فیلم و دو گلدن گلوب نیز در کارنامه خود دارد و همچنین تنها بازیگری است که توانسته دوبار پنج جایزه حرفهای سینما (شامل اسکار، بفتا، انجمن منتقدان، گلدن گلوب و انجمن بازیگران) را کسب کند. دی-لوئیس اعلام کرد که در سال ۲۰۱۷ بازنشسته میشود، بدین ترتیب آخرین نقش آفرینی او در فیلم رشته خیال بود.
زندگینامه برگزیده ۱۱
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۱۱
اپیکور یا اپیکورس که در منابع اسلامی به او ابیقور هم گفته شدهاست (یونانی باستان: Ἐπίκουρος Epíkouros؛ ۳۴۱ – ۲۷۰ پیش از میلاد)، فیلسوف و حکیم اهل یونان باستان بود که مکتب اپیکوریسم را بنا نهاد. او در جزیرهٔ یونانی ساموس در حدود آتن زاده شد. وی تحت تأثیر دموکریت، آریستیپوس، پیرهون، و احتمالاً مکتب کلبیون قرار گرفت و با عقاید افلاطونی ناسازگاری نمود و مکتب خود را در آتن با نام «باغ» تأسیس کرد. اپیکور و پیروانش به خورد و خوراک ساده و بحث دربارهٔ طیف گستردهای از موضوعات فلسفی شناختهشده بودند. گفته میشود که اپیکور بشخصه بیش از ۳۰۰ اثر در موضوعات مختلف تألیف کرد، لیکن بخش گستردهای از این نوشتارها باقی نماندهاند. تنها سه نامهٔ او — نامههایش به منوسئوس، پیتوکلس و هرودوت — و دو مجموعه از گفتاوردهایش — آموزههای بنیادین و گفتارهای واتیکان — دستنخورده و سالم باقی ماندهاست؛ همچنین برخی نوشتههای ناقصش جسته و گریخته به دست آمدهاند. غالب آموزههای او از نوشتههای نویسندگان متأخرتر بهدست آمدهاست؛ به خصوص شرححالنویس دیوژن لائرتیوس، شاعر اپیکوری رومی لوکرتیوس و فیلسوف اپیکوری فیلودموس. همینطور در میان نقدهای مخالف اپیکور، توسط فیلسوف مکتب پیرهونی، سکستوس امپریکوس، و سیاستمدار شکگرا، سیسرون، نقلقولهای دقیقی از او آورده شدهاست.
از نظر اپیکور هدف فلسفه میبایست کمک به مردم برای رسیدن به زندگی شاد و آرام باشد، که آن را با عبارات آتاراکسیا (صلح و آزادی از ترس) و آپونیا (فقدان درد) بیان میکند. او معتقد بود مردم زمانی میتوانند بهخوبی پی فلسفه بروند که در زندگی مستغنی و خودکفا و در حیطهٔ دوستانشان باشند. وی آموخت که ریشهٔ همهٔ عصبیتهای انسانی انکار مرگ است و گرایش انسان به فرض وحشتناک و دردناک بودن مرگ، باعث اضطراب غیرضروری، رفتارهای خودمحافظانه، خودخواهانه و ریاکاری میشود. طبق تعلیمات اپیکور، مرگ پایان کار، هم برای جسم و هم برای روح است و این چیزی نیست که آدمی از آن بهراسد. او آموخت که گرچه خدایان وجود دارند، اما در کار انسانها دخالتی ندارند. وی میگفت مردم باید اخلاقی رفتار کنند، نه از ترس مجازات خدایان یا برای رسیدن به پاداش آنان، بلکه به دلیل این که رفتار غیراخلاقی بار گناهشان را سنگین میکند و مانع از رسیدن آنان به آتاراکسیا میشود.
مانند ارسطو، اپیکور یک تجربهگرا بود، یعنی معتقد بود که حواس تنها منابع قابل اتکای انسان در شناخت دنیای اطراف هستند. او بخش عظیم فیزیک و کیهانشناسی خود را از فیلسوف درگذشته، دموکریتوس (ح.460 –ح.۳۷۰ پم)، به دست آورد. همچون دموکریتوس، اپیکور هم قائل به بینهایت و ابدی بودن دنیا بود و معتقد بود هر مادهای از اجزای بسیار ریز و نامرئی تشکیل شدهاست. این دیدگاه، که به مکتب اتمگرایی معروف است، همچنین میگوید که تمامی وقایع موجود در جهان طبیعی نتیجهٔ حرکتها و تعاملات اتمها در فضای خالی است. اپیکور با شرح مبحث «انحراف» اتمها، تغییراتی در تعلیمات دموکریتوس ایجاد کرد؛ اتمها در نظر او میتوانستند از مسیری که برایشان مقدر شدهاست منحرف شوند و این تفاوت به ارادهٔ آزاد انسان و نقض باور جبرگرایی میانجامید.
آموزههای اپیکور همواره پرطرفدار و در عین حال بحثبرانگیز بودند. این مکتب در واپسین سالهای جمهوری روم به اوج محبوبیت خود رسیده بود. در اواخر دوران باستان اپیکوریسم به علت عداوت مسیحیت با آن محو شد؛ در قرون وسطی شکلی نادرست از آن طرفدارانی یافت و بهعنوان حامی مستان، فاحشگان و شکمپرستان شناخته میشد. آموزههای اپیکور در قرن پانزدهم میلادی، بر اثر کشف مجدد متون یونانی، بیشتر شناخته شد، ولی مورد مقبولیت قرار نگرفت تا آن که در قرن هفدهم یک کشیش فرانسوی، به نام پییر گاسندی، نسخهای اصلاحشده از تعالیم اپیکور را منتشر کرد و نویسندگان دیگری، مانند والتر چارلتون و رابرت بویل، موجب اشاعهٔ آن شدند. تأثیرات باورهای اپیکور در طول عصر روشنگری و پس از آن بیشتر شد و تأثیری عمیق بر اندیشههای متفکران بزرگی همچون جان لاک، توماس جفرسون، جرمی بنتام و کارل مارکس نهاد.
زندگینامه برگزیده ۱۲
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۱۲
کارل هاینریش مارکس (آلمانی: Karl Heinrich Marx؛ ۵ مه ۱۸۱۸ – ۱۴ مارس ۱۸۸۳) فیلسوف، اقتصاددان، تاریخنگار، جامعهشناس، نظریهپرداز سیاسی، روزنامهنگار و سوسیالیست انقلابی آلمانی بود. او در شهر ترییر در آلمان متولد شد و در دانشگاه به تحصیل حقوق و فلسفه پرداخت. در ۱۸۴۳ با جنی فون وستفالن ازدواج کرد و به دلیل نوشتههای سیاسیاش، از او سلب تابعیت شد و به همین جهت دههها به همراه همسر و فرزندانش در تبعید در لندن زندگی کرد. در لندن، او با همکاری فریدریش انگلس به بسطِ اندیشههایش پرداخت، نوشتههایش را منتشر کرد و در کتابخانه موزه بریتانیا به تحقیق پرداخت. معروفترین نوشتههای او مانیفست حزب کمونیست (چاپ ۱۸۴۸) و اثر سه جلدی سرمایه (۱۸۶۷–۱۸۸۳) هستند. تفکرات سیاسی و فلسفی مارکس تأثیری شگرف بر تاریخ روشنفکری، اقتصادی و سیاسی دورههای پس از او گذاشت و نام او به شکل صفت، اسم عام و نام مکتب اجتماعی به کار میرود.
نظریات انتقادی مارکس دربارهٔ جامعه، اقتصاد و سیاست — که مجموع آنها را مارکسیسم خطاب میکنند — بر این پایه استوار است که جوامع انسانی از طریق مبارزههای طبقاتی پیش میروند. در سرمایهداری، این موضوع خود را به شکل مبارزه میان طبقات حاکم (معروف به بورژوازی) که ابزارهای تولید را در اختیار دارند و طبقات کارگر (معروف به پرولتاریا) که با عرضه نیروی کارشان در ازای پرداخت حقوق ابزارهای تولید را به کار میاندازند، نشان میدهد. مارکس در رویکردی انتقادی معروف به مادهباوری تاریخی، پیشبینی کرد سرمایهداری مثل نظامهای اقتصادی-اجتماعی گذشته، تنشهای درونی ایجاد کردهاست که منجر به نابودی آن و جایگزینیاش با نظام جدیدی، معروف به مناسبات تولید سوسیالیستی میشود.
در نظر مارکس، دشمنی میان طبقات در سرمایهداری که بخشی از آن از ناپایداری و ذات مستعد بحران سرمایهداری سرچشمه میگیرد، در آخر به این منجر میشود که طبقه کارگر به آگاهی طبقاتی برسد که نتیجه آن در اختیار گرفتن قدرت توسط آنان و برپایی جامعهای کمونیستیِ فاقد طبقه اجتماعی و دولت است. مارکس بهجد در پیِ عمل به این نظریه بود و استدلال میکرد که طبقه کارگر باید انقلابی سازماندهیشده جهت براندازی سرمایهداری و برپایی آزادی اجتماعی-سیاسی به سرانجام برساند.
مارکس از تاثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ محسوب میشود و آثار او مورد ستایش و نقد قرار گرفتهاست. آثار او راجع به اقتصاد پایهگذار بخش بزرگی از ادراک کنونی از نیروی کار و رابطهی آن با سرمایه و تفکرات اقتصادی بود. بسیاری از روشنفکران، اتحادیههای کارگری و احزاب سیاسی در سراسر جهان تحت تأثیر آثار مارکس بودهاند و بسیاری از ایدههای او اقتباس کردند یا در آنها تغییراتی اعمال نمودهاند. مارکس را از معماران اصلی علوم اجتماعی نوین میدانند.
زندگینامه برگزیده ۱۳
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۱۳
آلبرت اَینشتَین (به آلمانی: Albert Einstein؛ ۱۴ مارس ۱۸۷۹ – ۱۸ آوریل ۱۹۵۵) فیزیکدان نظری زادۀ آلمان بود که نظریه نسبیت را بهعنوان مهمترین دستاوردش توسعه داد که در کنار مکانیک کوانتومی دو ستون فیزیک مدرن بهشمار میروند. او بهخاطر تاثیرش بر فلسفه علم نیز شناخته میشود. در نظر عامه مردم، اینشتین بیشتر بهخاطر فرمول همارزی جرم و انرژی یعنی E=mc۲ شهرت دارد که از آن بهعنوان معروفترین فرمول در سراسر جهان یاد میشود. او برای «خدماتش در زمینه فیزیک نظری و بهویژه کشف قانون اثر فوتوالکتریک»، موفق به کسب جایزه نوبل در سال ۱۹۲۱ شد.
اینشتین در امپراتوری آلمان و در یک خانواده یهودی زاده شد. او در سال ۱۸۹۵ به سوئیس رفت و ملیت آلمانی خود را در ۱۸۹۶ باطل کرد. در سال ۱۹۰۰ موفق به اخذ مدرک دیپلم در زمینه ریاضی و فیزیک از مدرسه پلیتکنیک فدرال در زوریخ شد. او پس از مدتی موفق شد که بهعنوان بازرس ثبت اختراع در اداره ثبت اختراعات سوئیس در بِرن مشغول بهکار شود و بین سالهای ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۹ در این سمت باقی ماند.
او در ۲۶ سالگی، چهار مقاله استثنایی و پیشگامانه در مورد اثر فوتوالکتریک، حرکت براونی، نسبیت خاص و همارزی جرم و انرژی منتشر کرد که توجه جهان علم را بهخود جلب کرد و در همین سال نیز موفق به اخذ مدرک دکتری خود از دانشگاه زوریخ شد. در مدت زمان کوتاهی پس از انتشار کارش در زمینه نسبیت خاص، اینشتین کارش را برای توسعه این نظریه به میدان گرانشی آغاز کرد که در نهایت در سال ۱۹۱۶ تحت عنوان نسبیت عام منتشر شد و آن را برای مدلسازی کیهان بهکار برد. او همچنین به بررسی خواص حرارتی نور و نظریه کوانتومی تابش پرداخت که در نهایت به بنیانگذاری نظریه فوتونی نور منتهی شد.
در سال ۱۹۳۳ در زمان حضورش در ایالات متحده آمریکا، آدولف هیتلر به قدرت رسید و دیگر به آلمان بازنگشت. در آستانه جنگ جهانی دوم او از نامهای حمایت کرد که در مورد توسعه بالقوه «بمبهای جدید فوقالعاده خطرناک» هشدار داده میشد و توصیه میکرد که ایالات متحده پژوهشهای مشابهی را آغاز کند. اینشتین ایده استفاده از شکافت هستهای بهعنوان سلاح را بهصورت عمومی محکوم میکرد و بههمراه برتراند راسل، فیلسوف انگلیسی بیانهای را با عنوان بیانیه راسل–اینشتین امضا کرد.
او از سال ۱۹۰۸ تدریس فیزیک نظری در دانشگاه برن را آغاز کرد و در سالهای بعد در دانشگاه زوریخ، دانشگاه کارل در پراگ رفت و مدرسه پلیتکنیک فدرال در زوریخ به تدریس ادامه داد. در سال ۱۹۱۴ او به عضویت فرهنگستان علوم پروس در برلین درآمد و بهمدت ۱۹ سال در آنجا ماند. اینشتین از همکاران مؤسسه مطالعات پیشرفته در دانشگاه پرینستون در شهر نیوجرسی بود که تا پایان عمرش در سال ۱۹۵۵ نیز این همکاری را حفظ کرد. او بیش از ۳۰۰ مقاله علمی و ۱۵۰ مقاله غیرعلمی منتشر کرد. دستاوردهای فکری و جدید او موجب شد که نام اینشتین در فرهنگ عامه معادلی برای هوش و نبوغ محسوب شود.
زندگینامه برگزیده ۱۴
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۱۴
یوهانِس برامس (آلمانی: Johannes Brahms؛ آلمانی: [joˈhanəs ˈbʁa:ms]؛ ۷ مهٔ ۱۸۳۳ – ۳ آوریل ۱۸۹۷) پیانیست، رهبر ارکستر و آهنگساز آلمانی در دورهٔ رمانتیک بود. برامس در شهر هامبورگ و در خانوادهای لوتریانیست متولد شد. وی بیشتر زندگی حرفهای خود را در وین گذراند. شهرت و مقام برامس بهحدی است که گاهی اوقات او را با یوهان سباستیان باخ و لودویگ فان بتهوون بهعنوان سه آهنگساز بزرگ (به انگلیسی: the Three Bs)، گروهبندی میکنند. نظریهای که برای اولین بار توسط هانس فان بلوو (رهبر ارکستر آلمانی) مطرح شد.
برامس آثار متنوعی برای ارکستر سمفونیک، ارکستر مجلسی، پیانو، ارگ، گروه کر و آواز آهنگسازی کرد. وی که پیانیستی چیرهدست بود، بسیاری از آثارش را خودش برای اولین بار به اجرا گذاشت. او با برخی از نوازندگان برجستهٔ زمان خود مانند کلارا شومان و یوزف یواخیم همکاری داشت که هر سه، دوست صمیمی نیز بودند. هماکنون بسیاری از آثار وی به رپرتوار اصلی در کنسرتهای مدرن تبدیل شدهاست. برامس یک کمالگرایِ سازشناپذیر بود که برخی از آثار خود را نابود کرد و برخی دیگر را نیز منتشر نکرد.
سبک موسیقی برامس را همتایان وی و همچنین نویسندگان بعدی، هم بهعنوان یک سنتگرا و هم بهعنوان یک نوآور ارزیابی کردند. موسیقی او کاملاً در ساختارها و تکنیکهای آهنگسازیِ استادان موسیقی دوره کلاسیک ریشه دارد و این در حالی که بسیاری از معاصرانش، موسیقی وی را بیش از حد آکادمیک میدانستند. تکنیکها و روح آثار برامس با تحسین آهنگسازان بعدی مانند آرنولد شونبرگ و ادوارد الگار قرار گرفت. موتیفهای رومانتیک و عمیقاً عاشقانهٔ وی که در ساختارهای دقیق آثارش نهفته بود، برای بسیاری از نسلهای بعدی موسیقی، نقطهٔ آغاز و الهامبخش بود.
زندگینامه برگزیده ۱۵
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۱۵
لودویگ فان بتهوون (به آلمانی: Ludwig van Beethoven) (غسل تعمید در ۱۷ دسامبر ۱۷۷۰ م. – درگذشتهٔ ۲۶ مارس ۱۸۲۷) موسیقیدان و آهنگساز اهل آلمان بود. وی شخصیتی مهم در انتقال بین دورههای کلاسیک و رمانتیک در موسیقی غرب بود و یکی از بزرگترین آهنگسازان اروپایی به حساب میآید. زندگی حرفهای او معمولاً به دورههای «اولیه»، «میانی» و «پایانی» تقسیم میشود. دورهٔ «اولیه» حدوداً تا سال ۱۸۰۲ ادامه دارد، دورهٔ «میانی» از سال ۱۸۰۲ تا ۱۸۱۲ را شامل میشود و دورهٔ «پایانی» از ۱۸۱۲ تا زمانِ مرگ وی در سال ۱۸۲۷ است. او در طول زندگی خود آثار بسیاری آفرید که نُه سمفونی، پنج کنسرتو پیانو، یک کنسرتوی ویولن، سی و دو سونات پیانو، شانزده کوارتت زهی، دو مس و اپرای فیدلیو از آن جملهاند.
بتهوون در بن متولد شد. استعداد موسیقیاش در سنین کودکی آشکار بود، و در ابتدا توسط پدرش یوهان فان بتهوون به سختی و فشرده آموزش داده میشد. وی بعداً توسط آهنگساز و رهبر ارکستر، کریستیان گوتلوب نیفه موسیقی آموخت و تحت نظارت او نخستین اثرِ خود، مجموعهای از واریاسیونها برای ساز شستیدار را در سال ۱۷۸۳ منتشر کرد. او بیشتر اوقات با خانوادهٔ هلن فان برونینگ رفتوآمد داشت، با علاقه در آنجا پیانو تدریس میکرد و این راهی بود تا از زندگی خانگیِ ناکارآمد رهایی یابد. وی در سن ۲۱ سالگی، به وین نقل مکان کرد و در آنجا آموختن آهنگسازی را با یوزف هایدن ادامه داد. وی سپس بهعنوان یک پیانیست چیرهدست شهرت پیدا کرد و بهزودی توسط کارل آلویس، شاهزاده لیخنوفسکی برای آهنگسازی مورد حمایت قرار گرفت، که نتیجهٔ آن ساخت سه «تریو پیانو اپوس ۱» در سال ۱۷۹۵ شد (که اولین کارهایی بودند که او با اپوس نامگذاریشان کرد).
اولین اثر بزرگِ ارکسترال بتهوون، سمفونی شماره ۱، در سال ۱۸۰۰ خلق شد؛ و در سال ۱۸۰۱، شش کوارتت زهی (اپوس ۱۸) ساخت. بتهوون از کمی پیشتر به ناشنوایی مبتلا شده بود و بیماریاش در این سالها رو به وخامت گذاشته بود، اما وی همچنان به فعالیتاش ادامه داد و سمفونیهای سوم و پنجمِ خود را به ترتیب در سالهای ۱۸۰۴ و ۱۸۰۸ منتشر کرد. کنسرتو ویولن در سال ۱۸۰۶ ساخته شد. وضعیت جسمانی وی تا سال ۱۸۱۱، با ناشنواییِ تقریباً کامل، وخیمتر شد، و او به همین دلیل از اجرای موسیقی و حضور در مجامع عمومی خودداری میکرد. آخرین کنسرتو پیانوی وی (شماره ۵ معروف به «امپراتور») در آن سال با اجرای اولیه توسط پیانیست معروف، آرشیدوک رودولف به نمایش درآمد.
بتهوون بعد از دور شدن از جامعه، بسیاری از تحسینبرانگیزترین آثار خود مانند سمفونیهای بعدی، موسیقی مجلسی و سوناتهای پیانو را در دورهٔ پایانی حیاتش تألیف کرد. تنها اپرای وی که فیدلیو نام دارد و برای اولین بار در سال ۱۸۰۵ اجرا شده بود را در سال ۱۸۱۴ به نسخهٔ نهایی رساند، میسا سولمنیس در سالهای ۱۸۲۳–۱۸۱۹ ساخته شد، و آخرین سمفونیاش را نیز در سالهای ۱۸۲۴–۱۸۲۲ ساخت. این سمفونی که شماره ۹ نام گرفت، اولین سمفونی با گروه کر در تاریخ موسیقی است. آخرین کوارتتهای زهی (۱۸۲۶–۱۸۲۵) از جمله دستاوردهای نهایی بتهوون است. وی سرانجام پس از چند ماه بیماری و بستری، در سال ۱۸۲۷ درگذشت.
سبک موسیقی بتهوون به سختی در موسیقی کلاسیک میگنجید، چرا که شخصیتِ قهرمانانه، اندیشه و نبوغِ بتهوون، در آرمانهای رمانتیک تحقق مییافت. او با نوآوریهایی مانند مدولاسیونهای زیاد، ناگهانی و خیلی دور از تنالیتهٔ اصلی، حذف سکوت و ایست در بین بعضی از موومانها، حرکت دَوَرانی (سیکلیک) بر روی یک تم، طولانیکردن موومانها از طریق گسترش و کدا، جایگزینی اسکرتسو به جای منوئه، گنجاندن مارش عزا و موسیقی آوازی در سمفونی، استفادهٔ متفاوت از نوانس و در نهایت ارکستراسیون نوآورانه و رنگآمیزیهای جدید ارکسترال است که میتوان بتهوون را نخستین آهنگساز رمانتیک بهشمار آورد. آثار بتهوون در همهٔ سبکها، همچنان اصلیترین رپرتوار موسیقی کلاسیک در نظر گرفته میشود. همچنین از او بهعنوان کسی که رابطهٔ دردسرساز با معاصرانش داشتهاست، یاد میکنند.
زندگینامه برگزیده ۱۶
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۱۶
کلارا یوزفینه شومان (آلمانی: Clara Josephine Schumann؛ ۱۳ سپتامبر ۱۸۱۹ – ۲۰ مهٔ ۱۸۹۶) نوازندهٔ پیانو، آهنگساز و معلم پیانوی اهل آلمان بود. او که بهعنوان یکی از برجستهترین پیانیستهای دورهٔ رمانتیک شناخته میشود، در یک دورهٔ ۶۱ ساله با برگزاری کنسرتهای بسیار و رپرتوارهایی در قالب رسیتالهای پیانو، موقعیت خود را با کارهای جدی بهعنوان یک نوازندهٔ چیرهدست تثبیت کرد. وی همچنین در طول فعالیتهایش آثاری برای پیانو سولو، کنسرتو پیانو، موسیقی مجلسی، قطعات کرال و ترانه آهنگسازی کرد.
کلارا در لایپزیگ رشد کرد، جایی که پدرش فریدریش ویک، یک پیانیست و معلم حرفهای و مادرش یک خوانندهٔ برجسته بود. او در آن زمان بهعنوان کودکی اعجوبه شناخته میشد که توسط پدرش آموزش دیدهاست و از یازده سالگی تورهای موفقیتآمیز خود را در پاریس، وین و دیگر شهرهای اروپا، آغاز کرد. وی با آهنگساز روبرت شومان ازدواج کرد و این زوج هشت فرزند داشتند. آنها با هم، یوهانس برامس را مورد تشویق قرار داده و رابطه نزدیکی با او برقرار کردند. کلارا آثار زیادی از شوهرش و برامس را برای اولین بار در کنسرتهای عمومی به اجرا گذاشت.
کلارا پس از مرگ زودهنگام شوهرش، به تورهای کنسرت خود در اروپا برای دههها ادامه داد و اغلب با یوزف یواخیم (نوازندهٔ ویولن) و دیگر نوازندگان ارکستر مجلسی همکاری داشت. وی از سال ۱۸۷۸، یک معلم و مربی تأثیرگذار در «کنسرواتوار دکتر هوخ»، در شهر فرانکفورت، جایی که دانشجویان بینالمللی را جذب میکرد، شناخته میشد. وی همچنین ویرایش آثار همسرش را برای انتشار انجام میداد. کلارا بیستم مه ۱۸۹۶ در فرانکفورت درگذشت، اما او را در کنار همسرش در بن به خاک سپردند.
در سینما نیز چندین فیلم به موضوع کلارا پرداختهاند، از جمله فیلم رویاپردازی (۱۹۴۴) و کلارای معشوق (۲۰۰۸) به کارگردانی هلما زاندرز-برامس ساخته شدهاست. همچنین اسکناسی ۱۰۰ مارکی به همراه تصویری از کلارا با چاپ سنگی اثر آندریاس استاب، از سال ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۲، به چاپ رسید. علاقه به آثار او در اواخر قرن بیستم دوباره احیا گردید و بهمناسبت دویستمین سال تولدش، کتابها و نمایشگاههای جدیدی برپا شد.
زندگینامه برگزیده ۱۷
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۱۷
فرِدی مرکوری (انگلیسی: Freddie Mercury، با نام تولد فرخ بلسارا؛ ۵ سپتامبر ۱۹۴۶ – ۲۴ نوامبر ۱۹۹۱) خواننده، ترانهنویس و تهیهکنندهٔ موسیقی بریتانیایی بود که عمدتاً به عنوان خوانندهٔ اصلی گروه موسیقی راک کوئین شناخته میشود. اجراهای پرشور او بر روی استیج و گسترهٔ آوازی چهار اکتاویاش و مرگ زودهنگامش به دلیل ابتلا به بیماری ایدز در سن ۴۵ سالگی، با خاطرههای به جا مانده از موسیقی راک بریتانیا در دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی گره خوردهاست.
مرکوری همچنین به عنوان یک مجری روی صحنه، به خاطر داشتن یک شخصیت متظاهرانه و خودنمایانه و همینطور به خاطر داشتن صدایی قوی و رسا شناخته میشود. گرایش جنسی مرکوری از دیگر مسائل حاشیهساز او بود. مرکوری به عنوان یک آهنگساز، برخی از ترانههای موفق و پرفروش کوئین از جمله «بوهمین راپسودی»، «ملکه قاتل»، «کسی برای عاشق شدن»، «منو الان متوقف نکن»، «مجنون کوچکی که به آن عشق میگویند» و «ما قهرمانیم» را نوشتهاست. مرکوری علاوه بر فعالیتهایش در گروه کوئین، به شکل انفرادی هم فعالیت میکرد و گهگاهی هم به عنوان تهیهکننده یا موسیقیدان مهمان (پیانو و آوازخوانی) برای هنرمندان دیگر به فعالیت میپرداخت. او به علت برونکوپنومونی که به خاطر بیماری ایدز گرفتار آن شده بود، در ۲۴ نوامبر ۱۹۹۱ و تنها یک روز پس از آنکه به صورت عمومی اعلام کرد که مبتلا به ایدز شدهاست، درگذشت.
مرکوری در زنگبار و در خانوادهای با ریشههای فارسی-هندی به دنیا آمد. تا اواسط دوره نوجوانی در همان زنگبار و همینطور در هندوستان زندگی و رشد کرد. در سال ۱۹۹۲ و پس از مرگ وی، جایزه بریت را به خاطر کمکهای برجستهاش به موسیقی بریتانیا دریافت کرد و کنسرت بزرگداشت فردی مرکوری هم در استادیوم ومبلی در لندن برگزار شد. در سال ۲۰۰۱ مرکوری به همراه دیگر اعضای گروه کوئین به تالار مشاهیر راک اند رول، در سال ۲۰۰۳ به تالار ترانهنویسان مشهور، در سال ۲۰۰۴ به تالار مشاهیر موسیقی بریتانیا وارد شد، و گروه کوئین هم در سال ۲۰۰۲ ستارهای در پیادهرو شهرت هالیوود دریافت کرد. همچنین در سال ۲۰۰۲، در نظرسنجی بیبیسی تحت عنوان انتخاب ۱۰۰ بریتانیایی کبیر، مرکوری در جایگاه ۵۸ قرار گرفت. در سال ۲۰۰۵، در یک نظرسنجی که توسط بلندر و MTV2 برگزار شد، مرکوری به عنوان برترین خوانندهٔ مرد همه دورانها انتخاب شد. در سال ۲۰۰۸، نویسندگان رولینگ استونز، مرکوری را در جایگاه ۱۸ در فهرست ۱۰۰ خواننده برتر همه دورانها قرار دادند. در سال ۲۰۰۹، در یک نظرسنجی توسط کلاسیک راک، مرکوری به عنوان برترین خواننده راک همه دورانها انتخاب شد. آلمیوزیک مرکوری را به عنوانی «یکی از بزرگترین سرگرمیسازان راک همهٔ اعصار» که «دارای یکی از برترین صداها در زمینهٔ موسیقی است»، توصیف کرد.
زندگینامه برگزیده ۱۸
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۱۸
میخائیل مُشاقه (۲۰ مارس ۱۸۰۰ – ۱۹ ژوئیه ۱۸۸۸) که با نام دکتر مشاقه هم شناخته میشود، تاریخنگار یونانیتبار عربزبان بود که به «اولین مورخ مدرن سوریه عثمانی» و «بنیانگذار گام بیستوچهار ربع پردهای» در موسیقی عربی مشهور است.
مشاقه در خانوادهای کاتولیک و در زمان امارت فخرالدین دوم بر منطقهٔ جبل لبنان به دنیا آمد. او در دیر القمر بزرگ شد و در نوجوانی به واسطهٔ داییاش با کتابهایی دربارهٔ نجوم و موسیقی آشنا شد. سپس به دمیاط رفت و در آنجا دیدگاهش در مورد مذهب به چالش کشیده شد، چنانکه بعدها به پروتستانتیسم گرایید. مشاقه همچنین با مطالعه کتب پزشکی با این علم آشنا شد و نهایتاً در قاهره مدرک پزشکی گرفت. به جز پزشکی، او به سیاست هم اشتغال داشت و مدتی در کنسولگری انگلستان و سپس در کنسولگری ایالات متحده آمریکا در دمشق صاحب منصب بود.
مشاقه بعداً در دربار بشیر دوم شهابی صاحب منصب شد. دوران میانسالی او مصادف بود با درگیریهای متعددی که در این منطقه میان مسلمانان دروزی و مسیحیان مارونی رخ داد. کتابهای مشاقه که در آن خاطراتش از جنگ دروزیها و مارونیها در ۱۸۶۰ را شرح دادهاست، برای مورخان بسیار باارزش است چراکه تنها شرح این ماجراست که توسط یکی از بازماندگان آن نوشته شدهاست.
فعالیتها و آثار مشاقه هم در زمینهٔ تاریخنگاری و هم در زمینهٔ موسیقی، تأثیرات ماندگاری بر فرهنگ و اجتماع لبنان گذاشتهاست. او در جوامع علمی مختلفی نظیر «جامعه سوری برای مطالعه علوم و هنر» عضو بود و از او در کنار افرادی همچون بطرس البستانی و ناصیف الیازجی به عنوان اعضای شاخص این جوامع علمی نام برده میشود. این افراد نقش مهمی در ثبت و تکوین آن دسته از دیدگاههای اجتماعی داشتند که نهایتاً به استقلال لبنان منجر شدند.
زندگینامه برگزیده ۱۹
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۱۹
اِوا گیل گرین (فرانسوی: Eva Gaëlle Green، تلفظ فرانسوی: [ɡʁin]؛ زادهٔ ۶ ژوئیهٔ ۱۹۸۰) بازیگر و مدل فرانسوی است. گرین بیشتر برای بازی در فیلم و سریالهایی در ژانر فانتزی و ترسناک و اجرای نقش زنان اغواگر با روحیه تاریک و پیچیده و همچنین همکاری با کارگردانانی همچون تیم برتون، برناردو برتولوچی و ریدلی اسکات شناخته شدهاست. گرین برای حضور در آثار مختلف، نامزد و برنده تعدادی جایزه از جمله بفتا شدهاست.
اوا گرین در اوایل ژوئیه ۱۹۸۰ در پاریس و در یک خانواده هنری متولد شد. مادرش، مارلن ژوبر خود بازیگر است که نقش زیادی در جذب گرین به این حرفه داشت. گرین کار خود را با حضور در تئاتر آغاز کرد و سپس با حضور در فیلم رؤیاپردازان (۲۰۰۳) قدم به سینما گذاشت. ایفای نقش سیبلا در فیلم قلمرو بهشت (۲۰۰۵) باعث شد توجهات جهانی به سوی وی جلب شود. یک سال بعد، گرین با حضور در نقش باند گرل اصلی فیلم کازینو رویال به نام وسپر لیند به شهرتی بینالمللی دست پیدا کرد. فیلم و بازی گرین با تحسین منتقدان و تماشاگران همراه شد و گرین برای عملکرد خود برنده جایزه ستاره نوظهور بفتا شد.
به غیر بازی در فیلمهای جریان اصلی، گرین برای حضور در آثار مستقل و کم بودجه نیز مشهور است. کراکز (۲۰۰۹)، رحم (۲۰۱۰) و حس بینقص (۲۰۱۱) از جمله آثار مستقلی هستند که گرین در آنها حضور پیدا کرد. در سال ۲۰۱۴، گرین نقش آرتمیس یکم را در فیلم ۳۰۰: ظهور یک امپراتوری ایفا کرد که این فیلم تبدیل به یکی از پرفروشترین آثار وی شد. در همین سال، گرین در فیلم شهر گناه: بانویی که به خاطرش میکشم ساخته رابرت رودریگز و فرانک میلر ظاهر شد. گرین تاکنون بیشترین همکاری را با تیم برتون داشته و در سه فیلم سایههای سیاه (۲۰۱۲)، خانه دوشیزه پرگرین برای بچههای عجیب (۲۰۱۶) و دامبو (۲۰۱۹) جلوی دوربین وی رفتهاست. در سال ۲۰۱۹، گرین با بازی در نقش مادری فضانورد در فیلم پروکسیما، نامزد جایزه سزار بهترین بازیگر نقش اول زن فرانسه شد.
گرین تجربه حضور در دو سریال فانتزی را در کارنامه خود دارد. او نقش مورگان لو فی را در مجموعه تلویزیونی کملوت (۲۰۱۱) از شبکه استارز ایفا کرد. بازی در نقش ونسا آیوز در سریال فانتزی ترسناک داستان عامهپسند (۲۰۱۶–۲۰۱۴) از شبکه شوتایم، برای گرین نامزدی در رشته بهترین بازیگر نقش اول زن سریال درام در هفتاد و سومین مراسم گلدن گلوب را به دنبال داشت.
زندگینامه برگزیده ۲۰
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۲۰
کِیت الیزابت وینسْلِت حلقه در الگو پیدا شد: الگو:For loop (انگلیسی: Kate Elizabeth Winslet؛ زادهٔ ۵ اکتبر ۱۹۷۵) بازیگر انگلیسی است. او بابت حضور در درامهای تاریخی و فیلمهای مستقل و نیز به تصویر کشیدن زنان سرسخت و پیچیده شهرت دارد. وینسلت افتخارات متعددی از قبیل یک جایزهٔ اسکار، پنج جایزهٔ بفتا، پنج جایزهٔ گلدن گلوب و دو جایزهٔ امی ساعات پربیننده کسب کردهاست. مجلهٔ تایم در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۲۱ از او بهعنوان یکی از ۱۰۰ شخص تأثیرگذار در جهان یاد کرد. وینسلت در سال ۲۰۱۲ بهدلیل نقشی که در هنرهای نمایشی داشت، به مقام فرماندهٔ والا مقام نشان امپراتوری بریتانیا منصوب شد.
وینسلت در رشتهٔ نمایش مدرسه تئاتر ردروفس به تحصیل پرداخت. نخستین حضور تلویزیونی او در ۱۵ سالگی و در مجموعهٔ تلویزیونی بریتانیایی فصل تاریک (۱۹۹۱) بود. فعالیت او در سینما با بازی در نقش نوجوانی قاتل در موجودات آسمانی (۱۹۹۴) آغاز گردید و برای بازی در نقش ماریان داشوود در عقل و احساس (۱۹۹۵) موفق به کسب جایزهٔ بفتا شد. وینسلت مدتی بعد برای بازی در نقش اصلی فیلم عاشقانهٔ تایتانیک (۱۹۹۷) به یکی از برجستهترین بازیگران زن جهان تبدیل شد. تایتانیک در آن زمان پرفروشترین فیلم تاریخ شد اما او این روند را با نقشآفرینی در درامهای تاریخی تحسینشدهای مانند قلمپرها (۲۰۰۰) و آیریس (۲۰۰۱) ادامه داد و از بازی در فیلمهای پرفروش پرهیز کرد.
فیلم علمی تخیلی و عاشقانهٔ درخشش ابدی یک ذهن پاک (۲۰۰۴) که وینسلت در آن نقشی در دورهٔ امروزی و متفاوت از سبک بازیگری خود را ایفا میکند، نقطهٔ عطفی در حرفهٔ او بود و سپس بابت نقشآفرینیهایش در درامهای در جستجوی ناکجاآباد (۲۰۰۴)، بچههای کوچک (۲۰۰۶)، جادهٔ انقلابی (۲۰۰۸) و کتابخوان (۲۰۰۸) مورد ستایش منتقدان قرار گرفت. او در کتابخوان برای بازی در نقش نگهبان سابق اردوگاه آلمان نازی توانست جایزهٔ اسکار بهترین بازیگر زن را به خود اختصاص دهد. همچنین برای به تصویر کشیدن جوانا هافمن در فیلم زندگینامهای استیو جابز (۲۰۱۵) برندهٔ جایزهٔ بفتا شد و با مینیسریالهای میلدرد پیرس (۲۰۱۱) و میر اهل ایستتاون (۲۰۲۱) دو جایزهٔ امی ساعات پربیننده کسب کرد. او در سال ۲۰۲۲ برای مجموعهٔ تکقسمتی «من روث هستم» برندهٔ دو جایزهٔ تلویزیونی بفتا شد و در فیلم علمی تخیلی پرفروش آواتار: راه آب در نقش مکملی حضور یافت.
وینسلت بابت گویندگی داستانی کوتاه در کتاب صوتی به قصهگو گوش بده (۱۹۹۹) برندهٔ یک جایزهٔ گرمی شد. او یکی از بنیانگذاران مؤسسهٔ خیریهٔ کلاه زرین است که هدف از تأسیس آن ایجاد آگاهی دربارهٔ اوتیسم است و کتابی نیز در این زمینه نوشتهاست. وینسلت پیشتر از کارگردانان جیم تریپلتون و سم مندس طلاق گرفت و در سال ۲۰۱۲ با بازرگان ادوارد آبل اسمیت ازدواج کردهاست. او از هر ازدواجش صاحب یک فرزند شدهاست.
زندگینامه برگزیده ۲۱
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۲۱
هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: Ἡράκλειτος ὁ Ἐφέσιος ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
زندگینامه برگزیده ۲۲
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۲۲
ماری سالومئا اسکودوفسکا کوری (لهستانی: Marie Salomea Skłodowska Curie با نام تولد ماریا سالومئا اسکودوفسکا؛ ۷ نوامبر ۱۸۶۷ – ۴ ژوئیه ۱۹۳۴) فیزیکدان و شیمیدان لهستانی با تابعیت فرانسوی بود. او از پیشگامان پژوهش در زمینهٔ واپاشی هستهای بود. خانوادهٔ کوری در مجموع پنج جایزهٔ نوبل دریافت کرد و خود او نخستین زن در جهان است که به جایزهٔ نوبل دست یافت. ماری کوری تنها زن و اولین کسی است که دو بار جایزهٔ نوبل گرفت و تنها کسی است موفق به دریافت جایزهٔ نوبل در دو زمینهٔ علمی متفاوت شد. او همچنین نخستین زنی بود که اجازه یافت در دانشگاه پاریس تدریس کند. کوری در ورشو در پادشاهی لهستان به دنیا آمد، در دورانی که پادشاهی لهستان بخشی از امپراتوری روسیه بود. او در دانشگاه فلایینگ که بهطور پنهانی در ورشو دایر بود، تحصیل کرد و در سال ۱۸۹۱ و در ۲۴ سالگی به همراه خواهر بزرگترش برونیسواوا، برای تحصیل به پاریس رفت و پس از دریافت مدرک آموزش عالی، کار خود را بر روی پژوهش متمرکز کرد. در سال ۱۸۹۵ او با پیر کوری ازدواج کرد و نام خانوادگی شوهرش را برگزید.
گسترش نظریهٔ پرتوزایی و ترویج آن، توسعه تکنیکهای خالصسازی ایزوتوپهای پرتوزا و شناسایی دو عنصر بهنامهای پولونیوم و رادیوم از جمله دستاوردهای اصلی کوری بهشمار میروند. تحت نظارت او نخستین مطالعات علمی بر روی درمان تومورهای سرطانی با استفاده از ایزوتوپهای پرتوزا صورت گرفت. همچنین کوری در طول جنگ جهانی اول، پرتونگاری قابل حمل را توسعه داد تا با کمک آن امکان تصویربرداری پرتو ایکس در بیمارستانهای صحرایی فراهم شود.
پولونیم اولین عنصری بود که توسط ماری کوری و همسرش کشف شد و به افتخار سرزمین مادریش، لهستان این عنصر پولونیم نامگذاری شد. کوری، بنیانگذار مؤسسههای کوری در پاریس و ورشو است. امروزه این مراکز نقش مهمی در تحقیقات پزشکی دارند.
کوری به دلیل سالها پژوهش در زمینهٔ مواد پرتوزا و قرارگیری طولانی مدت در برابر این مواد، بهویژه در دوران کار در بیمارستانهای صحرایی جنگ جهانی اول به کمخونی آپلاستیک مبتلا شد و سرانجام در سال ۱۹۳۴، در سن ۶۶ سالگی در بیمارستانی در فرانسه درگذشت. در سال ۱۹۹۵، پس از گذشت ۶۰ سال از مرگش، بقایای جسدش به پانتئون منتقل شد و او به نخستین زنی تبدیل شد که به پاس شایستگیها و دستاوردهایش در پانتئون به خاک سپرده شدهاست.
لهستان در جریان سال جهانی شیمی در سال ۲۰۱۱، این سال را سال ماری کوری اعلام کرد.
زندگینامه برگزیده ۲۳
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۲۳
تئودورا الیزابت جراردا «انکی» فان گرونسوِن (به هلندی: Theodora Elisabeth Gerarda "Anky" van Grunsven؛ زادهٔ ۲ ژانویهٔ ۱۹۶۸ میلادی) سوارکار درساژ اهل هلند است. او در بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۲ میلادی در مسابقات بازیهای المپیک تابستانی در مجموع ۹ مدال، شامل ۳ مدال طلا، ۵ نقره و ۱ برنز کسب کرد. وی تنها سوارکاری است که دارای سه قهرمانی در یک بخش انفرادی این رشته است و در سه المپیک تابستانی متوالی نیز شرکت داشتهاست و در هر سه دوره مدال طلای انفرادی این رشته را بهدست آوردهاست.انکی فان گرونسون مدالهای بینالمللی زیادی را در بازیهای جهانی سوارکاری بهدست آوردهاست و تنها سوارکاری بهشمار میآید که در تمامی بازیهای جهانی فدراسیون جهانی سوارکاری که از سال ۱۹۹۰ آغاز شدهاند به رقابت پرداختهاست. او بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۶ و در رشتهٔ درساژ به رقابت پرداخت، اما در سال ۲۰۱۰ به عنوان یکی از اعضای تیم هلند در رشتهٔ رینینگ شرکت کرد.
علاوه بر موفقیت در مسابقات المپیک و بازیهای جهانی، او با داشتن ۹ قهرمانی بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۸، رکورددار جام جهانی درساژ است. فان گرونسون همچنین چندین بار در بازیهای قهرمانی درساژ اروپا شرکت کردهاست و هفت مدال انفرادی و هشت مدال تیمی بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۹ را بهدست آوردهاست. با وجود آنکه او با اسبهای متعددی در رقابتهای مختلف شرکت داشتهاست؛ اما بیشترین موفقیتهای خود را با دو اسب به نامهای بنفایر و سالینرو بهدست آوردهاست. بنفایر یکی از اسبهایی بود که با آن موفقیتهای اولیهٔ خود را بهدست آورد. این اسب در سال ۲۰۰۲ بازنشسته شد و سالینرو جای آن را گرفت و به عنوان اسب اول فان گرونسون در بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۱۲ تا سال ۲۰۱۳ مورد استفاده قرار گرفت. فان گرونسون از روش آموزشیِ بحثبرانگیزِ رولکر استفاده میکرد، هرچند پس از آنکه استفاده از این روش در رقابتهای بینالمللی ممنوع شد، سعی کردهاست تا خود را از این روش دور کند. او در سال ۲۰۱۲ از تیم درساژ هلند و رقابتهای ملی درساژ خداحافظی کرد. در سال ۲۰۱۵ او به نمایندگی از هلند در مسابقات رینینگ اروپا شرکت کرد و موفق شد مدال برنز تیمی را به همراه تیم هلند بهدست بیاورد. او هماکنون به عنوان مربی درساژ کار خود را دنبال میکند.
زندگینامه برگزیده ۲۴
درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۲۴
برتولد کنراد هرمان آلبرت اشپِر (آلمانی: Berthold Konrad Hermann Albert Speer؛ تلفظ [ˈʃpe:ɐ̯] (؛ ۱۹ مارس ۱۹۰۵ – ۱ سپتامبر ۱۹۸۱) معمار آلمانی و وزیر تسلیحات و تولید نظامی )رایش سوم در بخشی از جنگ جهانی دوم بود. او پیش از تصدی وزارت، معمار ارشد آدولف هیتلر بود.
اشپر در سال ۱۹۳۱ به حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان پیوست که به مدت چهارده سال او را درگیر امور سیاسی کرد. مهارتهایش در معماری او را به طرزی فزاینده در حزب سرشناس کرد و او یکی از اعضای حلقهٔ مرکزی حکومت نازی شد. آدولف هیتلر به او دستور داد تا بناهایی چون کاخ صدارت عظمای رایش و استادیوم تسپلینفلد در نورنبرگ را طراحی کند و بسازد. استادیوم تسپلینفلد جایی بود که رژههای حزب در آن برگزار میشد. او طرحهایی در مقیاس بزرگ هم برای بازسازی برلین با ساختمانهای عظیم، بلوارهای پهن و یک سیستم ترابری درونشهری جدید آماده کرد.
وی در سال ۱۹۴۲ به عنوان وزیر تسلیحات آلمان نازی برگزیده شد. او موفق شد تولیدات جنگی آلمان را با وجود بمبارانهای مخرب و عظیم متفقین افزایش دهد. پس از پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم، اشپر اسیر و در دادگاه نورنبرگ محاکمه شد. بنا بر مستند نازیهایی که گفتند متأسفیم، وی مسؤولیت اعمالش را در زمان فعالیت در حکومت آلمان پذیرفت. میزان درگیر بودن او در آزار یهودیان و سطح اطلاعات او از هولوکاست مورد مناقشه است. او پس از جنگ و در دادگاه نورنبرگ، به خاطر نقشش در حکومت رایش و خصوصاً برای استفاده از کار اجباری از مردم کشورهای تحت اشغال، به ۲۰ سال زندان محکوم شد. او بیشتر مدت محکومیت خود را در زندان اشپانداو در برلین غربی گذراند.
اشپر در پی رهایی از اشپانداو، دو خودزندگینامه پرفروش با نامهای درون رایش سوم و اشپانداو:خاطرات محرمانه منتشر کرد و رابطهٔ اغلب نزدیکش با هیتلر را تشریح کرد و به خوانندگان و مورخان ابعاد جدیدی از حکومت رایش را شناساند. او بعدها کتاب سومش نفوذ را دربارهٔ اساس نوشت. او در ۱۹۸۱ در حین بازدید از لندن درگذشت.
زندگینامه برگزیده ۲۵
زندگینامه برگزیده ۲۶
زندگینامه برگزیده ۲۷
زندگینامه برگزیده ۲۸
زندگینامه برگزیده ۲۹
زندگینامه برگزیده ۳۰
زندگینامه برگزیده ۳۱
زندگینامه برگزیده ۳۲
زندگینامه برگزیده ۳۳
زندگینامه برگزیده ۳۴
زندگینامه برگزیده ۳۵
زندگینامه برگزیده ۳۶
زندگینامه برگزیده ۳۷
زندگینامه برگزیده ۳۸
زندگینامه برگزیده ۳۹
زندگینامه برگزیده ۴۰
زندگینامه برگزیده ۴۱
زندگینامه برگزیده ۴۲
زندگینامه برگزیده ۴۳
زندگینامه برگزیده ۴۴
زندگینامه برگزیده ۴۵
زندگینامه برگزیده ۴۶
زندگینامه برگزیده ۴۷
زندگینامه برگزیده ۴۸
زندگینامه برگزیده ۴۹
زندگینامه برگزیده ۵۰
زندگینامه برگزیده ۵۱
زندگینامه برگزیده ۵۲
زندگینامه برگزیده ۵۳
زندگینامه برگزیده ۵۴
زندگینامه برگزیده ۵۵
زندگینامه برگزیده ۵۶
زندگینامه برگزیده ۵۷
زندگینامه برگزیده ۵۸
زندگینامه برگزیده ۵۹
زندگینامه برگزیده ۶۰
زندگینامه برگزیده ۶۱
زندگینامه برگزیده ۶۲
زندگینامه برگزیده ۶۳
زندگینامه برگزیده ۶۴
زندگینامه برگزیده ۶۵
زندگینامه برگزیده ۶۶
زندگینامه برگزیده ۶۷
زندگینامه برگزیده ۶۸
زندگینامه برگزیده ۶۹
زندگینامه برگزیده ۷۰
زندگینامه برگزیده ۷۱
زندگینامه برگزیده ۷۲
زندگینامه برگزیده ۷۳
زندگینامه برگزیده ۷۴
زندگینامه برگزیده ۷۵
زندگینامه برگزیده ۷۶
زندگینامه برگزیده ۷۷
زندگینامه برگزیده ۷۸
زندگینامه برگزیده ۷۹
زندگینامه برگزیده ۸۰
زندگینامه برگزیده ۸۱
زندگینامه برگزیده ۸۲
زندگینامه برگزیده ۸۳
زندگینامه برگزیده ۸۴
زندگینامه برگزیده ۸۵
زندگینامه برگزیده ۸۶
زندگینامه برگزیده ۸۷
زندگینامه برگزیده ۸۸
زندگینامه برگزیده ۸۹
زندگینامه برگزیده ۹۰
زندگینامه برگزیده ۹۱
زندگینامه برگزیده ۹۲
زندگینامه برگزیده ۹۳
زندگینامه برگزیده ۹۴
زندگینامه برگزیده ۹۵
زندگینامه برگزیده ۹۶
زندگینامه برگزیده ۹۷
زندگینامه برگزیده ۹۸
زندگینامه برگزیده ۹۹