گرشاسپ (پسر زو)
گَرْشاسْپ کَرْشاسْپ کِرِسِسپَ | |||||
---|---|---|---|---|---|
دهمین پادشاه ایران | |||||
سلطنت | ۹ سال (۲۴۳۲–۲۴۴۱ پس از کیومرث) | ||||
پیشین | زَوْ | ||||
جانشین | کیقباد (بهعنوان پادشاه کیانی) | ||||
دهمین و واپسین پادشاه پیشدادی | |||||
سلطنت | ۹ سال (۲۴۳۲–۲۴۴۱ پس از کیومرث) | ||||
پیشین | زَوْ | ||||
جانشین | سرنگونی پادشاهی پیشدادی | ||||
فرزند(ان) | |||||
| |||||
خاندان | پیشدادیان | ||||
پدر | زَوْ |
گَرْشاسْپ (به اوستایی: ت.ت. 'کِرِسِسْپَ'؛ به پارسی میانه: ت.ت. 'کَرْشاسْپ')، پسر زَوْ، از پادشاهان پیشدادی است. او را نباید با گرشاسپ پهلوان و نیای رستم اشتباه کرد. نام گرشاسپ از اوستایی کِرِسِسپَ گرفته شده و بهمعنای «دارندهٔ اسب لاغر» است.
جلال خالقی مطلق ابیات مربوط به پادشاهی گرشاسپ را الحاقی و غیر اصیل میداند، و این ابیات را در نسخهٔ تصحیحی خود ندارد؛ زیرا که این ابیات در نسخههای فلورانس (۶۱۴ هجری) و استانبول (۷۳۱ هجری) نیست و در ترجمهٔ عربی بنداری هم نیامده است. و همچنین با توجه به اشعار شاهنامه پس از درگذشت زَوْطهماسپ، ایران بیشاه میماند و ایرانیان به زال پناه میبرند و از زابل، زال و رستم و سپاه ایران برای مقابله با افراسیاب میشتابند.[۵]
ابیات مربوط به پادشاهی گرشاسپ در ترجمهٔ عربی شاهنامهٔ فردوسی، غررالسیر ثعالبی نیز نیامده است.[۶]
در کتاب فارسنامه از ابن بلخی آمدهاست، مادر گرشاسپ دختر پورِ یامین پورِ یعقوب بودهاست.[۷]
ایرانیان در دوران گرشاسپزَو و پدرش زَوْطهماسپ به سبب شکست سختی که در زمان نوذر از تورانیان خورده بودند و حتی نوذر به دست افراسیاب کشته گشته بود، هرگز نتوانستند قد راست نمایند. نوذر هنگام محاصرهٔ پایتخت کشور توسط افراسیاب، پشت به قارن شاه ری گرم داشت، اما قارن نیز در آن زمان توان رویارویی با افراسیاب را نداشت. به همین سبب ایرانیان چشم یاری و کمک به زابلیان دوخته بودند.
زَوْطهماسپ که درگذشت و گرشاسپزَوْ بر تخت ایران نشست، خبرش به توران رسید، افراسیاب که در آن زمان سپهسالار توران بود نه شاه توران، درنگ را جایز ندانست علیرغم بیمیلی پشنگ نیایش، از طریق خوار ری[۸] به ایران هجوم آورد و ایرانیان نزد زال شتافتند[۹] زال از پیری و کهولت شکوه نمود، ولی نوید رستم را در مشارکت و دفاع به ایرانیان داد، ولی رستم نوجوانی است که هنوز لباش بوی شیر میدهد.[۱۰]
پسر بود زو را یکی خویش کام | پدر کرده بودیش گرشاسپ نام | |
بیامد نشست از بر تخت و گاه | به سر برنهاد آن کیانی کلاه | |
چو بنشست بر تخت و گاه پدر | جهان را همی داشت با زیب و فر | |
چنین تا برآمد برین روزگار | درخت بلا کینه آورد بار | |
به ترکان خبر شد که زو در گذشت | بر آنسان که بد تخت بیکاره گشت | |
بیامد به خوار ری افراسیاب | ببخشید گیتی و بگذاشت آب[۱۱] |
پانویس
[ویرایش]- ↑ https://www.cgie.org.ir/fa/news/154322/پارسی-سره-از-جلال-تا-جلال---دکتر-محمدعلی-سلطانی---بخش-دوم
- ↑ https://www.digitale-sammlungen.de/en/view/bsb11180462?page=354,355
- ↑ https://opacplus.bsb-muenchen.de/discovery/fulldisplay?docid=alma991034077359707356&context=L&vid=49BVB_BSB:VU1&lang=de&search_scope=MyInstitution&adaptor=Local%20Search%20Engine&tab=LibraryCatalog&query=any,contains,BV037248174
- ↑ https://www.bsb-muenchen.de/en/collections/orient/languages/persian/
- ↑ گل رنجهای کهن، برگزیده مقالات دربارهٔ شاهنامه فردوسی، دکتر جلال خالقی مطلق، به کوشش علی دهباشی، انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری انتشارات سخن ۱۳۹۷
- ↑ برابر نهاد شاهنامه فردوسی و غرر السیر ثعالبی، عباس پریشروی، انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری انتشارات سخن، ۱۳۹۰
- ↑ ابن بلخی، فارسنامه، ص ۳۹
- ↑ شاید همان ری باستان باشد
- ↑ البته همه این کشورها در خطر تهاجم توران قرار داشتند و چارهای جز یاری یکدیگر تحت یک اتحادیه نداشتند
- ↑ هنوز از لبت شیر بوید همی … دلت ناز و شادی بجوید همی
- ↑ شاهنامه. جلد دوم. گرشاسپ ص ۷۰
منابع
[ویرایش]- حسین، الهی قمشهای (۱۳۸۶). شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.