پرش به محتوا

عباس کیارستمی

از ویکی‌گفتاورد

عبّاس کیارستمی (۲۲ ژوئن ۱۹۴۰ – ۴ ژوئیه ۲۰۱۶) (۱ تیر ۱۳۱۹ – ۱۴ تیر ۱۳۹۵) کارگردان، فیلمنامه‌نویس، شاعر، عکاس و تهیه‌کننده فیلم ایرانی بود. زادهٔ تهران، دانش‌آموختهٔ رشتهٔ نقاشی از دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران؛ از سال ۱۹۷۰م/ ۱۳۴۹ش فعالیت خود را آغاز کرد، در ساخت بیش از چهل فیلم از جمله کوتاه و مستند نقش داشته‌است. به سن ۷۶ سالگی در پاریس درگذشت و در لواسان به خاک سپرده شود.[۱]

Colored dice with white background
سینماگری را نمی‌توان آموخت یا آموزش داد. مسائل تکنیکی یاد داده می‌شوند اما هنر نه.
Colored dice with white background
ما باید به دنبال آدم‌های ویژه بگردیم یا آدم‌های معمولی در شرایط ویژه.

گفته‌ها

[ویرایش]
  • «یک هفته قبل از اینکه اینجا بیایم یکی از فیلمسازانی که سال‌ها فیلم جنگی ساخته…، گوش من را پیچانده بود که زمانی که ما داشتیم می‌جنگیدیم کیارستمی داشت دنبال دفترچه دوستش می‌گشت. خانه دوست کجاست یکی از پربیننده‌ترین فیلمهایی بود که من ساختم، در واقع همه جای دنیا آن را می‌شناسند. خانه دوست کجاست ماندگار شد چون راجع به یک ارزش انسانی صحبت می‌کرد اما فیلم‌های تو نماند چون تو راجع به یک پریودی از تاریخ ایران حرف زدی که تازه آن پریود هم بچه‌ها را به هیجان آورد. احمدپور (شخصیت فیلم خانه دوست کجاست) رفت دفترچه را پس داد، اما تو به هیجان آوردی و احمدپورهای دیگر رفتند در جنگ و کشته شدند و حالا پس از سال‌ها می‌شود راجع به آنها فکر کرد که چطوری از بین رفتند. در یک جنگی که هیچ مفهومی نداشت.»[۲]
  • «من جنگ را اساساً بیهوده می‌دانم و به این نمی‌شود شک داشت. اما مسئول جنگ کسی است که آغازش می‌کند نه کسی که دفاع می‌کند. بله هنوز هم می‌گویم و از این جمله خود ذره‌ای عقب‌نشینی نمی‌کنم که ما درگیر جنگی شدیم که هیچ مفهومی نداشت. اما این جنگ به ما تحمیل شد و نمی‌خواستیم درگیر این جنگ بی‌مفهوم شویم. درست است که هردو طرف در جنگ سهیم هستند اما مسئول کسی است که آغاز می‌کند.»[۳]
  • «سینما را نمی‌شود یادگرفت یا یاد داد. مسائل تکنیکی یاد داده می‌شوند اما هنر نه. مدارسِ سینمایی می‌توانند به درد بخورند اگر به دانشجویان توضیح داده شود روزی که آغاز به کار کردند هر چه یادگرفته‌اند باید فراموش کنند. مشکل اینجاست که آن‌ها می‌خواهند از تمام دانسته‌های خود در فیلم اولشان استفاده کنند و این ناگوار است.»[۴]
  • «می‌توانم بگویم بعد از انقلاب تیغ سانسور هیچ‌کدام از فیلم‌های من را نگرفته‌است. سانسور زمانی معنی می‌دهد که قاعده و قانون وجود نداشته باشد اما ما چون از قبل قواعد را می‌دانیم، این قابلیت را داریم که خودمان را با شرایط وفق دهیم و بعد برویم سراغ فیلمسازی. من تا امروز چیزی را ساخته‌ام که دوست داشته‌ام و این نبوده که به‌خاطر سانسور، دنبال داستانی آبکی بروم و خودسانسوری کنم».[۵]
  • «من فیلم «ده» را قبول کردم که نشان ندهم، برای اینکه در یک جایی، خیلی خیلی بی‌ربط و بدون دلیل گفتند که ما این فیلم را نشان نمی‌دهیم، چون باعث می‌شود که بچه، نسبت به مادرش بی‌احترامی کند. در حالی که اگر شما فقط یک بار تلویزیون را باز بکنید، و روابط خانوادگی را در یک سریال تلویزیونی ببینید، مفهوم بی‌احترامی به خانواده را از این سریال‌های کوتاه تلویزیونی می‌توانید ببینید. فیلم «ده» من مطلقاً بی‌احترامی را نشان نمی‌دهد. یک عصبیتی بود که باید نشان داده می‌شد و نشان داده شد. عصبیت که بی‌احترامی نیست. بی‌احترامی، دوپهلو حرف زدن است، ایهام است. به کار بردن کلمات زشت و کلمات فرهنگ کوچه است که الان این همه در تلویزیون ما متداول است. حالا شما بفرمایید من چه طور با این قضیه کنار بیایم؟ طبیعتاً کنار نمی‌آیم.»
  • «من معتقد نیستم که فیلمهای من شاعرانه است، اما تصور می‌کنم فیلمی که دارای پایه‌های عاطفی باشد در روح و وجدان انسانها باقی می‌ماند و تأثیر آن بیش از فیلمهای سیاسی است.»[۶]
  • «من دربارهٔ هیچ‌یک از فیلم‌هایم نظری ندارم.»
    • بدون منبع
  • «ما باید به دنبال آدم‌های ویژه بگردیم یا آدم‌های معمولی در شرایط ویژه.»
    • بدون منبع
  • «آدم‌ها اگر خود ناهنجار نباشند چطور می‌توانند به ناهنجاری دیگران پی ببرند.»
    • بدون منبع
  • «به ناهنجاری باید هنرمندانه نگاه کرد.»
    • بدون منبع
  • «سینمایی که در آن دروغ زیاد باشد، جیب‌بری در تاریکی‌ست.»
    • مجله چلچراغ
  • «من سعی دارم در فیلم‌هایم دروغ را به حداقل برسانم.»
    • مجله چلچراغ
  • «سبک مثل چهره آدم است. کاری که آدم انجام می‌دهد خاص است. بنابر این بله، تصور می‌کنم سبک من وجود داشته باشد. همان‌طور که تمامی کسانی که در دنیای سینما کار می‌کنند و فیلم می‌سازند صاحب سبک هستند. اما تصور نمی‌کنم که قابل تقلید باشد یا دست کم صد در صد بتوان تقلیدش کرد. اما گاهی در شگفتم که حتی قسمت‌هایی از کار خودم هم به سبک من تعلق ندارند. بعضی وقت‌ها سینمای خودم را هم به جا نمی‌آورم، چه رسد به سینمای دیگران.»
    • ماهنامه سینمایی فیلم – شماره ۳۵۴ – بیستم آبان ۱۳۸۵ – صفحه ۶۷
  • «برای من به عنوان یک شهروند زندگی در ایران خیلی سخت است، اما به عنوان فیلمساز ایران برایم بهشت است.»
  • «فیلم‌های جنگی ایرانی کپی‌برداری سخیف و پیش‌پا افتاده‌ای از سینمای آمریکا هستند که خودشان هم دیگر این فرمول‌های کهنه‌شده را کنار گذاشته‌اند.»[۷]
  • [با اشاره به دست‌گیری جعفر پناهی]: «این فاجعه‌ای است که اکنون در ایران می‌گذرد و تنها یک هنرمند در زندان نیست بلکه هنر در زندان است.»
  • «به نظرم می‌آید دولت ایران نه فقط با سینماگران مستقلی مثل من یا جعفر پناهی مشکل دارد بلکه اساساً با استقلال سینما و استقلال سینماگر در ایران مشکل دارد. همه ما این را درک می‌کنیم. آنها دلایل خیلی ساده‌ای دارند. چون یک فیلم را دوست ندارند فکر می‌کنند که ما با غرب زد و بند داریم. آنها با سوءتفاهم به فیلم‌های ما نگاه می‌کنند.»
  • «با دستگیری آقای پناهی، حریم بین دولت و سینماگران ایران برداشته شده‌است، و از حالا به بعد هر اتفاقی ممکن است بیفتد.»
  • «به نظر من هیچ جایی فرقی با جای دیگر ندارد. به نظرم همه کشورها مثل هم هستند.»
  • «هرجا کارگاه دارم برای من یادآور استعداد ذاتی دانشجویان ایرانی است که نمی‌دانم از کجا و نمی‌دانم چرا؟! تیزهوشی هنرجویان ایرانی را کمتر جایی دیده‌ام. این را واقعاً می‌توان به‌راحتی دید.»

دربارهٔ او

[ویرایش]
Colored dice with white background
هنرمند واقعی کسی است که از سنتی بسیار کهن می‌آید، سنتی که شاید می‌پندارد همه‌چیز را گفته و نشان داده‌است، ولی او بدون زحمت خود را با تکنیک‌های زمانش وفق می‌دهد و ناگاه یک نگاه، یک صدا، یک حس جدید می‌آورد. این مورد عباس کیارستمی بود. ما سینما را پیش از او می‌شناختیم. اما او بدون تقلید از ما، بدون تلاش آشکار، با اجرای هنر خود در سرزمینش، احساسات، ریتم و هیجاناتی را که پیش از او نمی‌شناختیم، به هدیه آورد. ~ژان-کلود کریر
Colored dice with white background
برای من، این حرف بدنه کاری خارق‌العاده کیارستمی را جمع‌بندی می‌کند: «واقعیت همیشه جادو می‌کند»... او انسان بسیار خاصی بود ساکت، برازنده، متواضع، خوش‌سخن و بسیار هوشیار… او یک جنتلمن حقیقی بود و واقعاً یکی از بزرگترین هنرمندان ما. ~مارتین اسکورسیزی
Colored dice with white background
آقای کیارستمی نازنین… از شما سپاسگزارم که بیش از شمارگان فیلم‌ها و عکس‌ها و شعرهایتان در گوشه‌گوشه جهان، تشنگان فراگیری را گرد خود جمع کردید، نه‌فقط برای آموختن به آنها، بلکه بالاتر از آن برای دلگرم‌کردنشان به اینکه می‌توانند در هر شرایطی با اندک امکانی، رؤیاهایشان را به تصویر بکشند. ~اصغر فرهادی
Colored dice with white background
گنجی بود و گنج را در دل خاک پنهان می‌کنند تاماندگار باشد. سالهاست نام او بر کتیبه فرهنگ و هنر کشورمان و کل جهان نگاشته شده و تا سال‌های دور خواهد درخشید. ~خسرو سینایی
Colored dice with white background
عباس کیارستمی؛ تو با سینمای فراموش‌ناشدنی‌ات زیبایی و پیچیدگی را به دنیا هدیه دادی ~میرا نایر
Colored dice with white background
کیارستمی فرزند اصیل و خلف این آب و خاک بود. عباس برای آموختن به انباشت اطلاعات نیازی نداشت و این رفتارش مرا یاد لئوناردو داوینچی می‌انداخت که می‌گفت نیازی به خواندن ندارد. عباس، عناصر و اتفاقات را نمی‌دید بلکه آنها را رادیوگرافی می‌کرد~داریوش شایگان
  • «هنرمند واقعی کسی است که از سنتی بسیار کهن می‌آید، سنتی که شاید می‌پندارد همه‌چیز را گفته و نشان داده‌است، ولی او بدون زحمت خود را با تکنیک‌های زمانش وفق می‌دهد و ناگاه یک نگاه، یک صدا، یک حس جدید می‌آورد. این مورد عباس کیارستمی بود. ما سینما را پیش از او می‌شناختیم. اما او بدون تقلید از ما، بدون تلاش آشکار، با اجرای هنر خود در سرزمینش، احساسات، ریتم و هیجاناتی را که پیش از او نمی‌شناختیم، به هدیه آورد.»
  • «او دلیل زنده این بود که هنر نمی‌تواند بایستد، مکث کند، منجمد شود، چراکه از ما قوی‌تر است، چراکه تنها فعالیت انسانی است که قادر به شکستن تمام موانع است، به‌خصوص آنهایی که بدون آگاهی در درونمان برپا می‌کنیم. دلیل اینکه هنر، در یک سطح به‌خصوص، تنها حریفی است که ما هنوز می‌توانیم در برابر مرگ آن را به کار گیریم. مرسی عباس.»
  • «عباس کیارستمی، هنرمند بزرگ ایرانی بود که سینمایش جهانی حرف می‌زد و فکر می‌کرد. او جایگاه والایی در تاریخ سینما دارد. او یک فیلمساز بود و همچنین یک شاعر و عکاس. عباس کیارستمی در آثار ادبی خود به مسائل ریز و روزمره بُعدی خاص و جهانی می‌بخشید.»
  • «نگاه متفاوت و عمیق عباس کیارستمی به زندگی و دعوت انسان‌ها به صلح و دوستی، دستاوردی ماندگار در هنر هفتم خواهد بود.
  • «او یکی از آن هنرمندان نادر با دانش ویژه از دنیا بود که اگر بخواهیم با کلمات ژان رنوآر بزرگ بگوییم: واقعیت همیشه جادو می‌کند. برای من، این حرف بدنه کاری خارق‌العاده کیارستمی را جمع‌بندی می‌کند. بعضی‌ها به فیلم‌های او به عنوان مینیمال اشاره می‌کنند، اما در حقیقت دقیقاً برعکس آن است هر صحنه از «طعم گیلاس» یا «خانه دوست کجاست؟» پر از زیبایی و سورپرایز است که با صبر و دقت ضبط شده‌است. من توانستم طی ۱۰ یا ۱۵ سال اخیر عباس را بشناسم. او انسان بسیار خاصی بود ساکت، برازنده، متواضع، خوش‌سخن و بسیار هوشیار - فکر نمی‌کنم چیزی را از دست می‌داد. بسیار کم هم مسیر می‌شدیم و وقتی این اتفاق می‌افتاد خیلی خوشحال می‌شدم. او یک جنتلمن حقیقی بود و واقعاً یکی از بزرگترین هنرمندان ما.»
  • «... هنر هفتم کشورمان را بین‌المللی کرد و پیام آزادگی، صلح و دوستی مردم ایران را به سراسر دنیا رساند…»
  • «افتخار آفرینی‌های متعدد آقای کیارستمی برای سینمای ایران در صحنه‌های بین‌المللی که نشانگر ذوق و خلاقیت ایشان بود باعث شد نام و خاطره این هنرمند مردمی در تاریخ فرهنگ و هنر ایران ماندگار شود.»
  • «من در محله‌ای زندگی می‌کنم که عباس کیارستمی یکی از افتخارات آن محسوب می‌شود؛ محله چیذر… عباس کیارستمی مصداق تئوری معروف: «جهانی بیندیشید و محلی زندگی کنید» بود. محله چیذر تهران یک هنرمند جهانی را از دست داد.»
  • «همیشه شگفت‌زده‌ام می‌کرد؛ موضوعات به‌ظاهر ساده را با زبانی آن‌هم به‌ظاهر و فقط به‌ظاهر ساده چنان می‌ساخت که فراموشمان می‌شد به تماشای فیلم نشسته‌ایم… ساده، اما تیز و دقیق. آن نگاه پرعطوفت که هرگز موعظه نشد، چشم بر جهان بست، آن جان بی‌قرار باوقار.

آینه‌ای بود عباس کیارستمی…»

  • «بعضی مرگ‌ها تأثیرگذار هستند و مرگ آقای عباس کیارستمی روی روند فکری، ذهنی و روحی من تأثیر زیادی داشت. مرگ حق است؛ همه ما روزی می‌میریم. اما رفتن و عزیمت آقای کیارستمی به دیار باقی نه‌تنها برای من، بلکه برای بسیاری از فیلم‌سازان جور دیگری رقم خورد. رفتن او جهان فکری من را برای سالیان‌سال تحت‌تأثیر خود قرار داد.

عباس کیارستمی با مرگش زندگی را تقدیر کرد. در فیلم «باد ما را خواهد برد» سوژه اصلی داستان مرگ است؛ اما از زندگی تقدیر می‌شود. به نظر من این فیلم از زندگی کیارستمی سخن گفت… .»

  • «... هنرمندی که امروز به‌عنوان میراث فرهنگی ایرانی در جهان شناخته می‌شود… کیارستمی فقط یک فیلم‌ساز، فقط یک شاعر، فقط یک تصویرگر و عکاس نیست. او همه اینهاست، ولی فقط همه اینها نیست».
  • «در دوره‌ای که فیلم‌هایی پر از قتل، غارت و خونریزی تولید می‌شدند، کیارستمی با ساخت فیلم‌های ساده و انسانی‌اش نشان داد فیلم می‌تواند سرشار از مهر و دوستی باشد. می‌گویند همه جهان او را نمی‌شناسد ولی مگر همه جهان «میکل‌انژ» را می‌شناسد؟! این افراد استثنایی، جهان را تکان داده‌اند و کیارستمی برای سینمای جهان الفبای تازه‌ای طراحی کرد».
  • «کیارستمی به ما آموخت سینما می‌تواند پر از مهر و دوستی باشد و قلب‌های تمام جهان را به هم پیوند دهد. کیارستمی الفبای جدیدی برای سینمای جهان طراحی کردواشخاصی مانند کیارستمی استثنایی هستند.»
  • «کیارستمی فرزند اصیل و خلف این آب و خاک بود. عباس برای آموختن به انباشت اطلاعات نیازی نداشت و این رفتارش مرا یاد لئوناردو داوینچی می‌انداخت که می‌گفت نیازی به خواندن ندارد. عباس، عناصر و اتفاقات را نمی‌دید بلکه آنها را رادیوگرافی می‌کرد. تأثیر عجیب عباس در جهان به دلیل حساسیت شاعرانه اش بود. یکی دیگر از صفاتش فروتنی بود. او بار گران این شهرت را تحمل کرد و هرگز خود را در دام این نام قرار نداد.»
  • «وسعت وجودی عباس کیارستمی به قدری است که نمی‌توان دربارهٔ آن به‌طور کامل سخن گفت. معتقدم نور خداوندی در هنرمندان است و این نور در بین هنرمندان مظلوم بیشتر است. کیارستمی آن قدر ماندگار است که نام او به بلندای تاریخ باقی می‌ماند.»
  • «عباس کیارستمی؛ تو با سینمای فراموش‌ناشدنی‌ات زیبایی و پیچیدگی را به دنیا هدیه دادی
  • «عمر کیارستمی یک عمر ساده نبود همان‌طور که یک هنرمند عادی نبود. او دو وجه تأثیرگذار داشت. یکی وجه شخصی که یک هنرمند بود و در سینما فعالیت اصلی داشت. او نوعی از سینما را ساخت که پیش از او وجود نداشت. جهان سینمای کیارستمی به یک سینمای جدید تبدیل شد. کیارستمی نه بیرونی ماند و نه دور دست بود و بر سینمای جهان تأثیر گذاشت. وجه دیگر با ارزش زندگی کیارستمی این است که او هنرمند جامع‌الاطرافی بود و این روح پرتکاپوی او تنها در سینما نمی‌گنجید و فعالیت او در حوزه‌های مختلف قابل تحسین است. نمی‌توان آثار او را بدون نگاه به همه جنبه‌های هنری وی نگاه کرد. میراث کیارستمی گران بهاست و کمتر هنرمندی است در روزهای آخر عمر خود این قدر راضی باشد. او حق دارد بگوید کارش را انجام داده چراکه آمده بود کارش را در این دنیا انجام دهد. او در لحظات آخر زندگی خوشحال بود چون حاصل عمر و زندگی و آثارش باقی خواهد ماند. او در یک قالب نمی‌گنجید.
  • «از شما سپاسگزارم که نام این سرزمین را در جهان، به نامی پراحترام و دلنشین بازگرداندید.

سپاسگزارم که دل نبریدید از این خاک با همه نادیده‌گرفتن‌ها و قدرناشناسی‌ها و سنگ‌اندازی‌ها.
سپاسگزارم که راه ناهموار و سنگلاخ جهانی‌کردن سینمای این مرزوبوم را بردبارانه هموار کردید که اگر امروز کنجکاوی و اشتیاقی است برای دیدن آثار ایرانی بیرون از این مرزها، وام‌دار گام‌هایی است که در آن دوران سخت برداشتید.
سپاسگزارم که بیش از شمارگان فیلم‌ها و عکس‌ها و شعرهایتان در گوشه‌گوشه جهان، تشنگان فراگیری را گرد خود جمع کردید، نه‌فقط برای آموختن به آنها، بلکه بالاتر از آن برای دلگرم‌کردنشان به اینکه می‌توانند در هر شرایطی با اندک امکانی، رؤیاهایشان را به تصویر بکشند.
سپاسگزارم نه به این خاطر که زیبایی‌های جهان را می‌دیدید، بلکه چون جهان را زیبا می‌دیدید.
سپاسگزارم که دوری از هیاهو را آموختید؛ که با همه بزرگی‌تان، از دایره فروتنی فرو نلغزیدید.»

روزنامهٔ خراسان، شماره: ۱۹۳۰۲–۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۴ تیر، ص ۷

  • «من از زبان بیزارم، از زبان تلخ، از زبان تند بیزارم، از دستور و کنایه بیزارم، با من به اشاره صحبت کن»
  • «با تعریفی که از «عارف» داریم، کیارستمی «عارف» روزگار ما بود.»
  • «هنرمندی بزرگ، خلاق و دوست‌داشتنی را از دست داده‌ایم. او هرگز خود را تکرار نکرد. همیشه خلاق بود و راه‌های نرفته را رفت که دیگران جرات رفتنش را نداشتند و این کار بسیار دشوار بود.»
  • «همه هنرجویان کارگاه‌های کیارستمی می‌گفتند ما در این کارگاه‌ها سینما یادنگرفتیم بلکه زندگی‌کردن را یادگرفتیم.»
  • «انسانی بزرگ و خلاق را از دست داده‌ایم. درگذشت او اتفاق تلخی بود اما امیدوارم سنگ بنایی باشد تا از این به بعد حواسمان به چهره‌های ماندگارمان باشد. ما آقای کیارستمی را خیلی مفت از دست دادیم. می‌شد او همچنان در کنار عکس‌هایش حضور داشته باشد.»
  • «از بزرگان‌مان می‌خواهم نروند. ما را تنها نگذارند چون دنیا بدون آن‌ها جای ترسناکی می‌شود.»
  • «من از ایشان انسانیت و معرفت را یادگرفتم و آن را ادامه خواهم داد.»
  • «مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی که من قرار ندارم که دیده از تو نشانم»
  • «زندگی و دیگر هیچ. اما پرسشم این است آنچه آقای مهرجویی گفت و این تلخی که بر جان ما تحمیل شده چرا اتفاق افتاده‌است؟ اما از عباس کیارستمی آموختم باید صبور بود و بدی‌ها را تحمل کرد. با این حال نمی‌دانم اگر دربارهٔ خودش چنین می‌شد چه برخوردی می‌کرد.
  • «هیچ هنرمندی این روزها نمی‌تواند غمگین نباشد. عباس کیارستمی بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افق‌های باز نسبت داشت.
  • «ستایشگر زندگی بود و مناعت طبع داشت. هیچ آدمی بزرگ نمی‌شود مگر اینکه ظرفیتش را داشته باشد. مرام و روش کیارستمی بود که او را بزرگ می‌کرد.
  • «جایش همیشه خالی خواهد بود. گنجی بود و گنج را در دل خاک پنهان می‌کنند تاماندگار باشد. سالهاست نام او بر کتیبه فرهنگ و هنر کشورمان و کل جهان نگاشته شده و تا سال‌های دور خواهد درخشید
  • «سفری دور رفته اما در قلب همه ماست.»
  • «همه ما طوری از مرگ می‌گوییم که انگار از ما دور است در حالی که بسیار به ما نزدیک است اما چرا این حرف‌ها را فقط در مراسم تشییع جنازه می‌زنیم؟ اجازه دهید کیارستمی دنیای جدیدش را تجربه کند چون همه ما باید این دنیا را تجربه کنیم.
  • «انگار نه کسی آمده بود که فخر بفروشد و نه کسی به‌دنبال خریدن ناز هنرمندان برای عکس یادگاری بود. همه به‌نوعی خود را صاحب‌عزا می‌دانستند و سیاه‌پوش این مرگ، اما در کمال سادگی و آرامش.»
  • «این نخستین‌بار است که مردم تا این حد رعایت آداب سوگواری هنرمندان را کردند، نه خبری از سلفی‌های رایج بود و نه درخواستی از هنرمندان که بیایند و در این گرما، عکسی یادگاری بگیرند.»
  • «کیارستمی با نگاه شاعرانه و انسانی‌اش به تنهایی و بی‌هیچ حمایتی توانست درگاهی تازه، فرهنگی و زیبا به روی ایران باز کند. با مشکلات و محدودیت‌هایی که در ایران داشت، هرگز به زندگی در جایی دیگر فکر نکرد. سینمای عباس کیارستمی از همه ویژگی‌هایی که فیلم‌های امروز را موفق می‌سازد، برکنار بود. سینمای او ساده بود و انسانی… پایه‌گذار بخش سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود… کانون سکویی پرتابی بود برای پیروزی‌های جهانی کیارستمی و مکانی برای آموزش فیلم‌سازی برای کارگردانان نسل بعدی… در نوسازی و پیشرفت سینمای ایران و سربلندی مردمش نقشی بزرگ داشت.»
  • «به نظرم فیلم‌های این کارگردان ایرانی خارق‌العاده هستند. کلمات نمی‌توانند احساسات مرا بیان کنند. پیشنهاد می‌کنم فیلم‌هایش را ببینید و بعد متوجه می‌شوید چه می‌گویم. ساتیا جیت رای که درگذشت خیلی ناراحت شدم اما با دیدن فیلم‌های کیارستمی خدا را شکر می‌کنم که جایگزینی برای او پیدا کردیم.»
  • «اصولاً هنرمندها، همه پیچیده هستند و به نظرم کیارستمی هم شبیه به همه آنها بود و از پیچیدگی خاص خودش برخوردار بود. او مدام در حال کارکردن بود و کل کار در ذهنش بود، کیارستمی شیوه خاص خودش را داشت که کاملاً منحصربه‌فرد بود، او را نمی‌شود با هیچ‌کس دیگر مقایسه کرد.»
  • کیارستمی سینمای ایران را جهانی کرد و خود او نیز جهانی شد. کیارستمی سینماگری تنها ایرانی نبود.»
  • «کارگردان سرشناس آلمانی، فیلم خانه دوست کجاست؟ کیارستمی را یکی از پنج فیلم محبوب خود دانسته‌است..»
  • «کلوزآپ کیارستمی واقعیت را به سینما برمی‌گرداند، اما آن را سوژه توهم، نقاب و دوسویگی سینما می‌سازد..»
  • «از میان فیلم‌های دهه ۹۰، فیلمی که بیشتر از همه عمیقاً تکانم داد و به لحاظ شکل و فرم، ماجراجویانه به نظرم آمد زیر درختان زیتون عباس کیارستمی بود..»

«چشمانش افق را می‌کاود…

گفتارش برصحنهٔ سفید نقش زندگی می‌زند…
عشقی به تصویر می‌کِشد، یادگار چشم‌های شُسته…
آغاز با گزارش و حیرت…
سفر با بادی که ما را خواهد برد.
مشق شب، بی هیچ غلط و خط خوردگی…
طعم گیلاس و ذائقهٔ زندگی…
ساده در جستجوی خانهٔ دوست…
چه تلخی شیرینی که هیچ کپی برابر اصل او نیست.
حتا اگر چشم و زبانش امروز بسته باشد،
او برای قرن‌ها سخن گفته‌است.»


منابع

[ویرایش]
  1. امید، جمال. فرهنگ سینمای ایران. تهران: نگاه، ۱۳۷۷ش-۱۹۹۸م. ۳۶۶. شابک ‎۹۶۴۶۱۷۴۸۹۲. 
  2. http://www.mehrnews.com/news/2377764/کیارستمی-چه-گفت-که-همه-را-خشمگین-کرد-واکنش-رییس-سازمان-سینمایی
  3. http://www.bbc.com/persian/arts/2014/10/141001_l41_cinema_kiarostami_response
  4. http://www.salamcinama.ir/news/4818/مصاحبه-ای-خواندنی-گفتگوی-روزنامه-ی-Le-Temps-با-عباس-کیارستمی-اختصاصی-سلام-سینما-
  5. http://www.hamshahrionline.ir/details/339666
  6. فیلمهای ایرانی همچنان مورد توجه سینماگران غربی است. روزنامه رسالت، شماره 4859، 4 آذر 1380.
  7. http://www.dw.de/کیارستمی-جنگ-چیز-بیهودهای-است/a-17968733
  8. «از زیر درختان تا بخش‌خصوصی». روزنامهٔ شرق، ۳ بهمن ۱۳۹۱. 
  9. http://www.sharghdaily.ir/News/97822/مرسی-عباس
  10. http://www.sharghdaily.ir/News/97822/مرسی-عباس
  11. http://www.liberation.fr/direct/element/hollande-rend-hommage-a-kiarostami-un-immense-artiste-iranien-dont-le-cinema-disait-et-pensait-le-mo_41874/
  12. http://www.mehrnews.com/news/3706448/روحانی-و-ظریف-درگذشت-کیارستمی-را-تسلیت-گفتند
  13. http://www.indiewire.com/2016/07/abbas-kiarostami-dead-martin-scrosese-1201702430/
  14. http://fararu.com/fa/news/279916/پیام-هاشمی-برای-عباس-کیارستمی
  15. http://www.isna.ir/news/95040108668/عارف-نام-و-خاطره-کیارستمی-در-تاریخ-فرهنگ-و-هنر-ایران-ماندگار
  16. http://www.sharghdaily.ir/News/97691/درباره-پرونده-پزشکی-کیارستمی-
  17. http://www.sharghdaily.ir/News/97438/خانه-دوست
  18. http://www.sharghdaily.ir/News/97438/خانه-دوست
  19. http://www.sharghdaily.ir/News/97432/روز-جشن-آینه‌ها
  20. http://www.sharghdaily.ir/News/97432/روز-جشن-آینه‌ها
  21. http://www.hamshahrionline.ir/details/339666
  22. http://www.sharghdaily.ir/News/97432/روز-جشن-آینه‌ها
  23. http://www.sharghdaily.ir/News/102447/در-هاليوود-فرق-بين-ايراني-و-عرب-را-نمي‌دانند
  24. http://www.sharghdaily.ir/News/97477/حاشیه‌های-بدرقه-بزرگ-کیارستمی-
  25. http://www.sharghdaily.ir/News/97477/حاشیه‌های-بدرقه-بزرگ-کیارستمی-
  26. http://www.farahpahlavi.org/fa/2016-02-26-00-12-20/156-2016-07-07-00-44-08
  27. «کوروساوا و اسکورسیزی دربارهٔ کیارستمی چه نظری داشتند؟». آنا. 
  28. http://www.sharghdaily.ir/News/104090/این-عكس‌ها-با-هم-بازی-می‌كنند
  29. سایت رادیو فرانسه، ۱۳۹۵
  30. http://www.mehrnews.com/news/3707196/حتی-اگر-چشم-و-زبانش-امروز-بسته-باشد-او-برای-قرن-ها-سخن-گفته-است

پیوند به بیرون

[ویرایش]
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ