Gypsy's Reviews > ملت عشق

ملت عشق by Elif Shafak
Rate this book
Clear rating

by
31690889
's review

it was ok
bookshelves: همچینم-مالی-نبودن

شوخی‌تون گرفته؟! :|

من چرا تازگی این‌قد بدسلیقه شدم؟ :))

اصن خوشم نیومد! اصن اون انتظاری که داشتمو براورده نکرد.. ینی ماجرای خود اللا و خانواده‌ش و بحران‌هاش و عزیز، به تنهایی به نظرم پنج می‌گرفت. ولی قصه مولوی و شمس.. نه! گرچه یه سری عبارات قشنگ قشنگ داشت که چپ و راست ملت تو تلگرام و اینستا و این‌جا و جاهای دیگه می‌ذارن. ولی تو بطن داستان، بعضی جاها خوب ننشسته بود که هیچ، مصنوعی هم درومده بود. حالا من اطلاعات تاریخی‌مم خوب نیست که بتونم ازین نظرگاه تطبیق بدم. ولی چون کیمیاخاتون رو قبلاً خوندم، به شدت سردرگم شدم. کیمیاخاتون باورپذیرتر بود؛ ازین نظر که اصلاً به نظر نمی‌رسه دختر یه همچین شخصیتی مثل مولانا، این‌قد.. این‌طوری بگم بهتره؛ یه دختر پونزده‌ساله، طبیعیه عاشق یه شخصیتی مثل شمس بشه. ولی این‌که تب کنه و بسوزه از این‌که چرا شمس قبول نمی‌کنه باهاش همبستر شه؟! خدایی! :| از یه طرف این دختر خیلی ساده و بچه‌ساله، از یه طرف این‌قد براش مهمه که از نظر جنسی بتونه شمس رو ارضا کنه؟ من خیلی با این قسمت مشکل داشتم؛ چون قسمت تأثیرگذاری توی داستان بود که خیلی چیزای دیگه رو بهش ربط می‌داد. و برام اصلاً منطقی نیومد. یه دختر تو اون سن و سال، باید وحشت هم داشته باشه ازینکه بخواد با یه مرد با اون سن و سال باشه و همون طور که همه عالم می‌دونن، دختر جماعت خیلی اهمیت نمی‌ده که یه اتفاقایی بینشون نیوفته- تو سن پایین منظورمه. بعد، یهو کلی بهش بربخوره که چرا ازین کار امتناع می‌کنه؟ در حالی که شمس هم دوستش داره؟ آقا یکی بیاد منو قانع کنه خب. :|

آخه مسئله اینه که برا اینکه مردم براشون حرف درنیارن، شمس میاد دستشو خراش می‌ده و رو ملافه کیمیا می‌ریزه خونشو که انگار آره و اینا. و بهشم می‌گه اینم برا اینکه مردم چیزی نگن. خب یه شخصیت صوفی‌منش، تظاهر می‌کنه؟ حالا خب حرف دریارن! این آخه چه کاریه! و من بازم با اینکه می‌گم یه دختر تو این سن طبیعیه عاشق یه همچین شخصیتی بشه، دیالوگا و رفتارای کیمیا برام به طرز مشمئزکننده‌ای غیرقابل باور بودن. اون صحنه‌ای که جلو مولانا مثلاً با خجالت و حیا در مورد ازدواج شمس حرف می‌زنه و یهو در کمال تعجب، می‌گه می‌خوام زنش شم.. :| بابا یه دختر به اون سن! اونم کیمیا! اونم کسی که باباش مولاناست! اینقد راحت می‌گه می‌خوام زن شمس بشم؟! ینی در حالت عادی هم قرن بیست و یک نیست که من برم به بابام بگم بابا یه شمسی هست می‌خوام زنش شم، بگه اوکی دخترم! ( تازه نمی‌گه بازم ولی می‌خوام خیلی روشن‌فکرانه نیگا کنم به قضیه :دی ) اون‌وقت تو اووون دوران که اینقد جنس ِ زن محدود بوده، برداشته یه همچین حرفی به باباش زده؟ بعد! آخه! واکنش ِ مولانا خیلی دیدنیه! :|

من بازم، بازم، بازم، بخاطر داستان اللا و عزیز ستاره دادم. وگرنه به داستان ِ متصل‌کننده‌شون هر چی نیگا می‌کنم، قیافه‌م کج و معوج میشه. :| یکی منو قانع کنه که چرا عشق کیمیا این‌قد نگاهش جسمانی بوده به شمس، در حالی که نه به شخصیتش می‌خورده نه به طرفی که عاشقش بوده. البته یحتمل اگه اول اینو می‌خوندم بعد کیمیاخاتون رو، اونو کلی می‌کوبیدم؛ چون سنگ ِ بنای شمس و مولوی و داستانشون برام اون‌جوری ریخته شده. و تازه یه چیزای دیگه هم یادمه حین خوندن تو ذوقم زدن که الآن اینقد درگیر این مسئله شدم یادم رفتشون. :)) چقد حرف زدم. سرم رف. :|
257 likes · flag

Sign into Goodreads to see if any of your friends have read ملت عشق.
Sign In »

Quotes Gypsy Liked

Elif Shafak
“Patience does not mean to passively endure. It means to be farsighted enough to trust the end result of a process. What does patience mean? It means to look at the thorn and see the rose, to look at the night and see the dawn. Impatience means to be so shortsighted as to not be able to see the outcome. The lovers of God never run out of patience, for they know that time is needed for the crescent moon to become full.”
Elif Shafak, The Forty Rules of Love

Elif Shafak
“If we are the same person before and after we loved, that means we haven't loved enough.”
Elif Şafak, The Forty Rules of Love


Reading Progress

November 5, 2016 – Started Reading
November 5, 2016 – Shelved
November 11, 2016 – Finished Reading
November 13, 2016 – Shelved as: همچینم-مالی-نبودن

Comments Showing 1-50 of 109 (109 new)


message 1: by Fereshteh (new)

Fereshteh من چرا فکر می کردم کیمیا رو به زور دادن به شمس...اینجوری نبود تو کیمیا خاتون؟ من خیلییییی سال پیش خوندمش اخه


message 2: by Niloufar (new) - added it

Niloufar سرکلاس ادبیات استادمون میگفت .مولانا برای اینکه شمس رو نگه داره واز معرفتهای صوفیانه اش استفاده کنه کیمیا رو به شمس میده و کیمیا هم عاشق یه پسر دیگه بوده که این باعث حسادت شمس میشه و میکشه کیمیا رو!
البته من نمیدونم چقدر سندیت داره اما به نظرم باور پذیرتره !و قطعا به دلیل قاتل بودن شمستو این ورژن از داستان !ممکنه سنداش رو نشه!


Gypsy FeReSHte wrote: "من چرا فکر می کردم کیمیا رو به زور دادن به شمس...اینجوری نبود تو کیمیا خاتون؟ من خیلییییی سال پیش خوندمش اخه"

آره دقیقاً! تو کیمیاخاتون قضیه این بود- تا جایی که یادمه، امیدوارم اشتباه نگفته باشم- که شمس عاشق کیمیا می‌شه. ولی کیمیا وحشت داره ازینکه زن یه مرد سن و سال‌دار بشه و همش از شمس دوری می‌کنه و اینا. تازه من یادمه کیمیا عاشق علاء‌الدین بوده و نصف ناراحتی‌شم بخاطر همین بوده که از عشق واقعی‌ش جدا شده. ولی اینجا علاء‌الدین یه عشق یه طرفه داره. با عقل جور نمی‌آد واقعاً یه دختربا این شرایط براش خوشایند باشه به عقد شمس دربیاد.


Gypsy Niloufar wrote: "سرکلاس ادبیات استادمون میگفت .مولانا برای اینکه شمس رو نگه داره واز معرفتهای صوفیانه اش استفاده کنه کیمیا رو به شمس میده و کیمیا هم عاشق یه پسر دیگه بوده که این باعث حسادت شمس میشه و میکشه کیمیا رو..."

خدا رو شکر پس، دیگه استاد ادبیات بگن خیلی موثقه تا این کتاب‌های تألیفی. تو کیمیاخاتون هم همین‌طوری می‌شه و من نمدونم این خانم الیف شافاک با چه منابعی این داستانو نوشتن. ولی به قول شما حقیقتاً اونطوری باورپذیرتره. منتها یه مسئله‌ای هست که یادمه یه بار تو یه جلسه‌ای بحثش شده بود، می‌گفتن خیلی از داستان‌های قدیمی که بازنویسی می‌شن، برای اینکه شأن و مقام اون شخصیت‌ها پایین نیاد یه دخل و تصرفاتی توش می‌کنن که به نظرم بعید نیس سر ِ همین داستان هم چنین بلایی اومده باشه؛ چون یحتمل بتی که از مولانا و شمس برای عموم ساخته شده، خراب می‌شه.


message 5: by Fatemeh (new) - added it

Fatemeh sherafati موقع خوندن ریویوت یاد زمانایی افتادم که خودم بی وقفه و یه نفس راجع به یه موضوعی صحبت می کنم :D


Parvin Rezagholi من کتاب کیمیا خاتون رو نخوندم،ولی چیزی که میدونم این کتاب تخیلیه واحتمال اینکه خیلی از جاها واقعی ودرست نباشه هست،ضمنا کیمیا دختر خونده ی مولاناست ودختر واقعیش نیست،ولی در کل من از جملات کتاب و مطالب آموزندش خیلی لذت بردم واین قسمتش که شمارو درگیر کرده توجهم رو جلب نکرد


message 8: by Fereshteh (new)

Fereshteh اگه این طوری که شما میگی باشه پس کاملا داستانش برعکس کیمیاخاتونه. کیمیاخاتون خیلی باورپذیرتر و منطقی تره


message 9: by Gypsy (last edited Nov 14, 2016 12:01PM) (new) - rated it 2 stars

Gypsy Parvin wrote: "من کتاب کیمیا خاتون رو نخوندم،ولی چیزی که میدونم این کتاب تخیلیه واحتمال اینکه خیلی از جاها واقعی ودرست نباشه هست،ضمنا کیمیا دختر خونده ی مولاناست ودختر واقعیش نیست،ولی در کل من از جملات کتاب و مطا..."

آره خب، کیمیا دختر زن دوم مولانائه انگار. یکی از قسمت‌های تخیلی داستان هم اینه که روح زن اول مولانا رو کیمیا می‌بینه و باهاش حرف می‌زنه. :| من نمدونم چرا از وقتی عاشق می‌شه و بعدش، دیگه خبری ازیشون نمی‌شه یا حداقل من یادم نمیاد. حالا خوبه بابای واقعی‌شم نبوده مولانا این‌قد راحت در مورد شمس پیشش حرف زده. :| البته منم وقتی این ریویو رو نوشتم خیلی انفجاری بودم. :)) وگرنه نکات آموزنده و خوبی هم داشت. کاش فقط رو داستان مولانا واقعاً بیشتر کار می‌کرد. یه جورایی حیف شد. همچنانم هیجانی‌ام :دی


message 10: by Negar (new)

Negar Khalili در کل خوشحالم که هنوز وسوسه نشدم بخونم کتابو...فک کنم با این ریوویو همون یه ذره تردیدم از بین رفت


Gypsy Negar wrote: "در کل خوشحالم که هنوز وسوسه نشدم بخونم کتابو...فک کنم با این ریوویو همون یه ذره تردیدم از بین رفت"

آره حیفه وقت و انرژی‌ای که روش بذارین.


Farinazebrahimzadeh باهاتون موافقم، من هم به هيچ وجه از كتاب خوشم نيومد، نيمه كاره رهاش كردم و رفتم سراغ "وقتي نيچه گريست"


Pantea من به اين قسمت ها نرسيدم حقيقتا و راستيت با واقعيت داستان مولانا و شمس هم بطور كامل اشنا نيستم اما اين قانون هاي شمس و شيوه نگرششون عجيب جذبم كرده. اگاه بودم به اين شيوه نگرش ولي تو اين قالب داستاني انگار بيشتر داره خود نمايي ميكنه


Gypsy Pantea wrote: "من به اين قسمت ها نرسيدم حقيقتا و راستيت با واقعيت داستان مولانا و شمس هم بطور كامل اشنا نيستم اما اين قانون هاي شمس و شيوه نگرششون عجيب جذبم كرده. اگاه بودم به اين شيوه نگرش ولي تو اين قالب داستان..."

آره، این نگرشش واقعاً ویژگی مثبتش بود. از حق نگذریم.


message 15: by Anahita (new)

Anahita Jozi موافقم باهات منم نصفه رهاش کردم اصلا نمیشه ادامه داد


میعاد بسكه بيخود بود😂


Gypsy Akram wrote: "موافقم باهات منم نصفه رهاش کردم اصلا نمیشه ادامه داد"

خوب شد رهاش کردی :))


Gypsy میعاد wrote: "بسكه بيخود بود😂"

آره آقا خیلی بیخود بود :)) نمدونم چرا هنوزم همه هی دنبالشن بخونن. البته قابل درکه.


message 19: by Mahsa (new)

Mahsa خوشحالم که سمتش نرفتم 😂


Gypsy Mahsa wrote: "خوشحالم که سمتش نرفتم 😂"

آره خوب کردی :دی


message 21: by Rosie (new) - added it

Rosie krd این کتاب اگر مدعی بیان زندگی نامه مولوی باشه با وجود کتابی مثل پله پله تا ملاقات خدا اصلا کتاب جالبی نیست


Gypsy Rezvan wrote: "این کتاب اگر مدعی بیان زندگی نامه مولوی باشه با وجود کتابی مثل پله پله تا ملاقات خدا اصلا کتاب جالبی نیست"

موافقم. فکر می‌کنم نویسنده اینو استفاده کرده که به داستان آب و تاب بده فقط.


Firooz Amini از دیدار شمس و مولانا هیچ حرفی نمیشه زد ! که اینجا داستان پیامبر و بسطامیو گفته ! این نکته نشون میده که صرفا بیان مکررات بوده من همین داستان رو و مشابهشو خیلی شنیدم ولی با مطالعه اشعار مولانا به هیچی در این باب نرسیدم جز همون شعری که گویا مکالمه شمس و مولاناست ! که میگه : گفت که تو شمع شدی قبله ی این جمع شدی ... . نکته منفی داستان به نظرم اونجاست که دیدار اول شمس و مولانا رو به وضوح توضیح میده ! بعد داستان کیمیا و روح زن گوهر عجیب غریبه ! ولی اگر به نظرم به چهل قاعده ی عشق شمس توجه کنیم میشه خیلی عرفانی به موضوع نزدیک شد و از کتاب لذت کافی و حظ وافر برد . به نظرم شما هم بهتر بود با این دید لذت کتاب رو از بین نمیبردین ! کامنتتون رو در بین هزاران کامنت موجود به صورت اتفاقی دیدم و برام جالب بود ؛)


message 24: by Gypsy (last edited Oct 04, 2017 05:54AM) (new) - rated it 2 stars

Gypsy Firooz wrote: "از دیدار شمس و مولانا هیچ حرفی نمیشه زد ! که اینجا داستان پیامبر و بسطامیو گفته ! این نکته نشون میده که صرفا بیان مکررات بوده من همین داستان رو و مشابهشو خیلی شنیدم ولی با مطالعه اشعار مولانا به هی..."

جدی؟ :/ چقد زشت.

من واقعاً می‌خواستم لذت ببرم، چون در درجه اول برام لذت و سرگرم‌شدن مهمه. از داستان اصلی هم خوشم می‌اومد. ولی از دخل و تصرفی که برده بود تو داستان مولانا، خیلی حرصم گرفت. خیلی می‌خواستم باز هم دوستش داشته باشم چون بالاخره همیشه تو اینجور داستان‌ها دست می‌برن. ولی یه جاهایی واقعاً منزجر می‌شدم. مثلاً گفتم، تو بافت اون دوره اصلاً امکان نداره یه دختر بره به پدرش که تازه پدر واقعیش هم نیس، بگه من فلانی رو می‌خوام! با عقل جور در نمی‌آد وگرنه من خیلی به مباحث عرفانی علاقه داشتم یه زمانی. به نظرم گاهی از قدما بت می‌سازیم.


Golakoo البته واسه من اینکه کیمیا در اون سن و سال بخواد بترسه از ازدواج و همبستری قابل قبول نیست. چون در اون زمان مطمئنن ازدواج در سنین پایین مرسوم بوده و تعجب نداره. اما اینکه حالا منطبق به واقعیت هست یا نه داستانی دیگر است.


Gypsy ოﻨռձ wrote: "شاید ورژن جدیدی چیزه ی😁
قبل از خوندن حرفاتون فک می کردم باید خیلی باحال باشه الان کلا نا امید گشتم😞"


آره نخونین این موج ملت عشق و زردهای خارجی بخوابن اینقد به‌به نکنیم با اینا :))


Katan ولی من خیلی از خوندنش خوشحالم و به همه هم توصیه میکنم که این کتاب رو بخونن. کتاب واقعا مطالب خوبی داره که در قالب داستان حالا واقعی یا ساختگی این نکات و مطالب درک میشن و تو ذهن میمونن. من تا صفحه 422ش رسیدم و هیچ مشکلی با هیچ جای داستان ندارم. کتابی که در طول 2_3سال به چاپ 50برسه لابد حرفی برای گفتن داشته، اونم تو این بازار کساد نشر.
چون فقط تمرکز کردید روی بخشی جزیی که شاید 10درصد داستان هم نیست، از یک عالمه مفاهیم خوب و آموزنده بی نصیب شدید.یا خودتون بهره بردید ولی به واسطه ی ایرادهایی که از نظر خودتون به اثر وارد کردید ؛باعث شدید تعدادی از خوندن کتاب و بهره بردن از آن منصرف بشن.


Gypsy Katan wrote: "ولی من خیلی از خوندنش خوشحالم و به همه هم توصیه میکنم که این کتاب رو بخونن. کتاب واقعا مطالب خوبی داره که در قالب داستان حالا واقعی یا ساختگی این نکات و مطالب درک میشن و تو ذهن میمونن. من تا صفحه 4..."

آخ نه، عمیقاً اگه باعث منصرف شدنِ یه عده شدم برای خودم متأسفم، هرچند به‌نظرم بهشون فرصت خوندن کتاب‌هایی بسیار بهتر از این رو دادم. اما هرچی نباشه نظرمو گفتم. برای من چیز آموزندۀ چندانی نداشت درحقیقت. و خواهش می‌کنم، به هیچ‌وجه آمار فروش رو ملاک برتری یه کتاب ندونین! همینه که کتاب‌های خوب مهجور می‌مونن و کتاب‌های عامه‌پسند به چاپ‌های فضایی می‌رسن. هرچند تمام مخاطب‌ها محترمن، منم یه مقدار تندم و از کاستی‌های خودم چشم‌پوشی نمی‌کنم، اما آمار فروش برای یه اثر فاخر مطرح نیست.

حالا منم سلیقۀ خودمو دارم و دیگه فعالیت این مدتم توی گودریدز باعث شده آدمای اینجا بدونن تقریباً چقد فکرشون بهم نزدیکه یا نیست. منم یه کاربرم به‌هرحال، کتاب اگه واقعاً به‌لحاظ داستانی والا باشه می‌آم پنج ستاره‌مو می‌دم و می‌‌رم! :D


message 29: by Mb (new) - rated it 2 stars

Mb بدون اينكه متنتون رو بخونم دارم كامنت ميذارم..تازه شروع كردم به خوندنش..اميدوارم خوب باشه..بعد نظرمو مينويسم..متن شما رو نخوندم چون ترسيدم تصوراتم رو نسبت به كتاب بيهوده خوب يا بد كنه


آیلار راستش نميدونم قصه ى ملت عشق از لحاظ تاريخى چقد معتبره يا نه.. و خب قطعن اگه آدم بخاد با زندگى مولانا و شمس آشنا بشه كتاباى بهترى هستن. ولى ملت عشق به عنوان يه كتاب، خيلى چيزا بهم ياد داد. خيلى وقتا خوندنش بهم آرامش داد. اولين بار تو يه برهه ى بدى از زندگيم خوندمش و جدن بهتر كرد حالمو خوندنش:)) باهات موافق نيستم كه مهمترين جاى داستان اتفاقات مربوط به كيميا بود. خيييلى حرفاى مهمترى داشت كتاب براى گفتن. و خب اينم موافق نيستم كه اين كتاب جزو رمان هاى زرد اينستاگرامه! به نظرم كتابيه كه هركسى ميتونه ازش برداشت خودشو داشته باشه، از تك تك جملاتش. و خييييلى موقعا برداشتهام از اين كتاب به باز شدن ذهنم، آرامش گرفتن روحم و خووب شدن دوباره ى حالم كمك كرده... با تموم وجود دوست ميدارمش. :)


Gypsy Mb wrote: "بدون اينكه متنتون رو بخونم دارم كامنت ميذارم..تازه شروع كردم به خوندنش..اميدوارم خوب باشه..بعد نظرمو مينويسم..متن شما رو نخوندم چون ترسيدم تصوراتم رو نسبت به كتاب بيهوده خوب يا بد كنه"

خوب کاری کردین :))


Gypsy Aylar wrote: "راستش نميدونم قصه ى ملت عشق از لحاظ تاريخى چقد معتبره يا نه.. و خب قطعن اگه آدم بخاد با زندگى مولانا و شمس آشنا بشه كتاباى بهترى هستن. ولى ملت عشق به عنوان يه كتاب، خيلى چيزا بهم ياد داد. خيلى وقتا..."

اووو، من طرفدار پروپاقرص کتابایی‌ام که حال آدمو خوب می‌کنن. بنابراین ازین منظر هیچ به خودم اجازه نمی‌دم موضع‌گیری کنم. حرفاتون رو دربست می‌پذیرم، چون ارتباط حسی خود آدمم خیلی مؤثره. ملت عشق که هیچی، یه وقت ممکنه با همینگوی هم ارتباط برقرار نکنی! این ارتباطه نباشه انگار فقط خوندی و گذشتی ازش. بنابراین من تسلیم. :D


message 33: by [deleted user] (new)

من کتاب کیمیا خاتون رو نخوندم و اولین بار بود که توی ملت عشق داستان آشنایی شمس و مولانا رو میخوندم و البته با توجه به اینکه قبلا جسته گریخته شنیده بودم که بین شمس ومولانا رابطه ای وجود داشته(رابطه ی سکشوال منظورمه درواقع)اتفاقا اون قسمت برام باور پذیر بود:)
و راجع به خود کیمیا هم همونطور که چندتا از بچه ها اشاره کرده بودن ازدواج توی اون سن توی اون برهه از زمان چیز نامعقولی نبوده بنظرم.و راجع به تمایلی که میگی کیمیا داشته برات عجیبه باز برای من عجیب نبود.چون خیلی از زنها وقتی از طرف مردی انتخاب نمیشن یا به اصطلاح پس زده میشن برای جبران غرورشون تلاش میکنن تا بخوانشون.
نمیدونم داستان برباد رفته رو خوندی یا فیلمش رو دیدی یا نه.ولی اسکارلت اوهارا وقتی اشلی اون رو پس میزنه تمام تلاشش رو میکنه که برای بقیه دلبری کنه و بقیه رو عاشق خودش کنه بدون اینکه خودش کوچکترین اهمیتی به احساسشون بده.تنها چیزی که دنبالش هست ترمیم غرور خدشه دار شدش هست.همین چندروز پیش داشتم به دوستم میگفتم که بیشترمون اینجوری هستیم.حالا توی بعدای مختلف میتونه باشه این قضیه.برای یکی توی پول میتونه باشه,برای یکی توی شهرت,قیافه,اندام,موقعیت اجتماعی,رابطه ی جنسی یا هرچیز دیگه ای که فکر کنی اصلا.
ولی با خوند ریوییوت یادم اومد که کمتر باید هرچیزی رو که توی کتابا میخونم باور کنم بهشون استناد کنم همیشه باید یه شکی داشته باشم نسبت به هرچیزی که میخونم.اینش جالب بود برام


Gypsy Fatemeh wrote: "من کتاب کیمیا خاتون رو نخوندم و اولین بار بود که توی ملت عشق داستان آشنایی شمس و مولانا رو میخوندم و البته با توجه به اینکه قبلا جسته گریخته شنیده بودم که بین شمس ومولانا رابطه ای وجود داشته(رابطه ..."

هوم، اسکارلت برام ملموس بود اما نمدونم شاید ذهن من خیلی نسبت به ایران قدیم سنتی و بسته‌ست! توی عقلم نمی‌گنجید کیمیا بره به باباش بگه من شمس رو می‌خوام. نه شمسی که یه پسری همسن و سال خودشه، یکی که شصت سالشه. و نه کیمیایی که به سن پختگی رسیده باشه، کیمیای نوجوون. هرچند آره، شاید من ناخودآگاه نمی‌خوام این قسمت رو قبول کنم و این داستان صحت تاریخی هم داشته باشه.

ممنونم ازتون. :گل:


Mohammad Khazaie اتلاف وقت و دیگر هیچ
یه ستاره هم زیادش بود


Gypsy Mohamad wrote: "اتلاف وقت و دیگر هیچ
یه ستاره هم زیادش بود"


اوخ، شما اینقد سنگین می‌گین بعد خیلیا می‌گن من چرا اینقد حمله کردم بش :دی


message 37: by [deleted user] (new)

Gypsy wrote: "Fatemeh wrote: "من کتاب کیمیا خاتون رو نخوندم و اولین بار بود که توی ملت عشق داستان آشنایی شمس و مولانا رو میخوندم و البته با توجه به اینکه قبلا جسته گریخته شنیده بودم که بین شمس ومولانا رابطه ای و..."

خواهش میکنم عزیزم:)


message 38: by Fateme (new)

Fateme Amirkhani منم خیلی بد ازش شنیدم. غالبا آدمهای کتابخون خوششون نیمده بود.


Nasim_s کتاب جالبیه ولی همین طور که گفته شد بیشتر داستان تخیلی نویسنده است و مستند به نظر نمیاد


message 40: by Shiva (new) - added it

Shiva اما من از خوندن این کتاب خیلی لذت بردم. خیلی


message 41: by Fateme1364 (new)

Fateme1364 من نمیدونم پس چرا این جور کتابا انقدر معروف میشن. والا حیفه تو این گرونی کتاب اینطوری کتاب های ضعیف معروف بشن و خریدار رو وسوسه کنن به خرید.


Gypsy Fateme1364 wrote: "من نمیدونم پس چرا این جور کتابا انقدر معروف میشن. والا حیفه تو این گرونی کتاب اینطوری کتاب های ضعیف معروف بشن و خریدار رو وسوسه کنن به خرید."

چون نویسنده واقعاً نویسندۀ بدی نیست. منتها دست می‌ذاره روی چیزهای سطحی و عوامانه. و چندان نمی‌خواد توی داستان به عمق خاصی برسه. به معنای متفاوتی، به نگاه جدیدی، و دغدغه‌ای فراتر از روزمرگی.


message 43: by pooriya (new)

pooriya alaei دقیقا مثل چهار اثر از فلورانس فقط اسم در کرده


message 44: by Sepideh (new)

Sepideh من چندین صفحه از كتاب رو خوندم احساس كردم خیلی شبیه سریال های شبكه جم هست 😐 و فهمیدم چرا اینقدر بین عوام طرفدار داره .نخوندمش و كتاب رو هدیه دادم . اصلا برام كششی نداشت


Gypsy pooriya wrote: "دقیقا مثل چهار اثر از فلورانس فقط اسم در کرده"

اون بد نیست باز، برا کسایی که یه ورودی می‌خوان به روانشناسی داشته باشن. هرچند بازم خیلی خیلی ساده‌ست.


Gypsy Sepideh wrote: "من چندین صفحه از كتاب رو خوندم احساس كردم خیلی شبیه سریال های شبكه جم هست 😐 و فهمیدم چرا اینقدر بین عوام طرفدار داره .نخوندمش و كتاب رو هدیه دادم . اصلا برام كششی نداشت"

دقیقاً =)) آره منم رفتم جمعه‌بازار دادمش دو تا هاروکی موراکامی جاش برداشتم. :لبخند شیطانی:


message 47: by Sadaf (new)

Sadaf واي خوب نشد نخريدمش :دي هي يه حسي بهم گفت صبر کن :))


Gypsy Sadaf wrote: "واي خوب نشد نخريدمش :دي هي يه حسي بهم گفت صبر کن :))"

آره واقعاً کار درستی کردی!


message 49: by Mohammad (new)

Mohammad Ali شما داری رمان را براساس تاریخ بررسی میکنی.
مهم موضوع نوشته است وسبک نگارش.
کتاب تاریخی که نخریدیم بگیم غلط داره یا نه.
اگر بحث تاریخی کتابو بزاریم کنار بهش چند میدید؟


Gypsy Mohammad wrote: "شما داری رمان را براساس تاریخ بررسی میکنی.
مهم موضوع نوشته است وسبک نگارش.
کتاب تاریخی که نخریدیم بگیم غلط داره یا نه.
اگر بحث تاریخی کتابو بزاریم کنار بهش چند میدید؟"


ببینین منم نمی‌گم باید مستند باشه که. اون‌جوری باید خیلی ریزتر می‌شدم. من چه کار به تاریخ دارم؟ داستان عیب ساختاری داره. کدوم دختری توی اون دوران برمی‌داره به پدرش می‌گه من از یه شمس‌نامی با این همه سن خوشم می‌آد. با اون جایگاه و سن و سال. اینکه دیگه به تاریخ ربطی نداره. عقل آدم تعجب می‌کنه. حالا اینو مثال زدم چون یادم بود، وگرنه جاهای باورنپذیر زیاد داشت.

داستان خود مادره و عزیز به‌نظرم قشنگ‌تر و واقعی‌تر بود. من اصلاً فکر می‌کنم نویسنده نمی‌تونسته اون داستان رو جمعش کنه. یه تمثیل بینش اورده و کار خودشو راحت کرده. بنابراین برا من همون دو ستاره‌ست بازم. هرچند روی خیلی‌ها هم تأثیر گذاشته.


« previous 1 3
back to top