Gypsy's Reviews > سیرک میراندا
سیرک میراندا
by
by
سیرک میراندا رو با هزار شوق و ذوق خواهرمو مجبور کردم بخره( بله، پولای خودم تموم شده بود زورم به بچه رسیده بود. :/ ) و با ولع شروعش کردم. شروعش خیلی عالیه. فضای داستانو خیلی دوست داشتم. ولی نویسنده اصلاً از پس بستنِ داستانش برنمیآد به نظرم. یه همچون سیرکی با اون گذشته- بسیار بسیار از جریان ویکتوریا خوشم اومد، نقطهعطف داستان بود و میشد خیلی حوادث دیگه هم بهش ربط داد- خیلی کودکانه، در واقع زیادی کودکانه رها شد. اینقد ما درگیر سلامتی پدر میکا شدیم که سیرک اصلاً دیگه جذابیت نداشت. لایتبندر و آقای هد، عجب کاراکترهایی. و حیف این کاراکترها که اینقد به حاشیه برده شدن، در حالیکه خیلی میشد روشون کار کرد. به خصوص آقای هد، خیلی ماهیت سایهگون و مبهمی داشت.
فلسفهی سیرک میراندا خیلی لذتبخش بود؛ اینکه سعی میکنن جادو رو توی دنیا زنده نگه دارن، هرچقدرم که افراد کمی فقط بتونن قبولش کنن. چیتسی- اگه اسمشو درست نوشته باشم، همون طوطیه، خیلی بامزه بود یا بی بی، کلاً خیلی میشد روی خودِ سیرک کار کرد. وقتی اسم کتاب" سیرک میراندا"ست، آدم انتظار نداره با درگیری مداوم شخصیت با دنیای واقعی سروکار داشته باشه. فکر میکنی مسئله سیرکه. ولی سیرک جز توی پایان، محور اصلی قرار نگرفت.
بعد عمه گروترس.( وای خدا من با املای اینا خیلی مشکل دارم) وقتی فهمیدیم در گذشته ویکتوریا چه گندهایی به زندگیشون زده، رفتارهاش خیلی قابل درک شد و دیگه شخصیت نفرتانگیزی به نظر نمیرسید. اما نمیفهمیدم چرا اینقد به خودِ پدربزرگه بیتوجهه. اگه واقعاً واسه اون اومده بود خونهشون، چرا اینقد با بیزاری رفتار میکرد؟ ینی دلبستگیای بین این و داداشش نمیدیدی. انگار از سر وظیفه انجام میداد. راستش من همهش فکر میکردم عمه گروترس یه جادوی خبیثی چیزی داره که اینطوری شده و انتظار داشتم توجیه بشه چرا اینقد با میکا و پدربزرگه بده. آخه جریان پرت کردنشم به خاطر اینکه ویکتوریا مجبور بشه بگیرتش، نصفه ول شد. دلیل کافی واسه نفرتش از سیرک و جادو بود. اما واسه رفتاراش با میکا و بابابزرگه، نه.
خیلی دلم میخواست امتیاز بالایی بهش بدم. اما الآن خیلی بین دو و سه موندم. برا من دوئه. ولی میخوام به چشم یه کتاب کودک نگاهش کنم و میبینم بازم خیلی نمیتونه سه باشه. سیرک میراندا با توجه به پایانبندیش، میتونه مقدمهی یه مجموعه باشه تا تو جلدهای بعد بیشتر متوجهی " سیرک" بشیم. به نظرم خیلی فضای رنگارنگ و جونداری داشت که نویسنده درست ازش استفاده نکرده بود. فقط انگار فکر کرده بود خب، بچهها سیرک دوست دارن. یه داستانِ سیرکدار بنویسم. :همر: من حتی فکر میکردم اینکه اسمش میراندائه، یه جریان خاصی داره. ولی حتی نفهمیدم چرا اسمش میراندائه. ینی سیرک هر اسم دیگهای میتونست داشته باشه. چرا میراندا؟
یه سری فلش بک تو داستان بود که خیلی خوب بودن. اگه اونا بیشتر میشدن دیگه لزومی هم نداشت به جلدهای بعد فکر کنیم. فلش بکی که به جریان ویکتوریا زد و خرابکاریای که کرد، و اونجایی که لایت بندر قدرتشو ازش گرفت، خیلی خیلی فوقالعاده بود( تازه اصلاً من نفهمیدم لایت بندر که " مردی که نور را خم میکرد" بود، چطور تونست قدرت ویکتوریا رو بگیره؟! اگه باور ویکتوریا باعث شده بود جادوی پرواز داشته باشه، بعد ازون فاجعه هم که باورشو داشت. لایت بندر باورشو ازش نگرفت، جادو رو گرفت و بعد گفت رفیق، تو اشتباه ملتفت شدی. جادو مال تو نبود، مال باورت بود. :/ ) و واقعاً ناراحت شدم یه همچین چیزی فقط یه فصل از داستان بود. من دلم میخواست دربارهی لایت بندر و آقای هد خیلی بیشتر بدونم. مثلاً یادمه چیتسی میگفت لایت بندر، اسمیه که خودش روش گذاشته. و یه جوری گفت انگار قبلاً چیز دیگهای بوده. دلم میخواست بدونم چی بوده. شخصیتها خیلی توی این داستان حیف شدن.
+ میکا؟! آخه میکا؟! مشکل از منه یا شما هم فکر میکنین میکا اسم دختره؟ :/ یه چل صفحه اینایی خونده بودم فکر کنم که یه جا دیدم گفته پسر! من تا اون موقع فکر میکردم دختره! جدا از اسم، اصن رفتارهاشم به پسرها نمیخورد! میکا دختر بود! :/
فلسفهی سیرک میراندا خیلی لذتبخش بود؛ اینکه سعی میکنن جادو رو توی دنیا زنده نگه دارن، هرچقدرم که افراد کمی فقط بتونن قبولش کنن. چیتسی- اگه اسمشو درست نوشته باشم، همون طوطیه، خیلی بامزه بود یا بی بی، کلاً خیلی میشد روی خودِ سیرک کار کرد. وقتی اسم کتاب" سیرک میراندا"ست، آدم انتظار نداره با درگیری مداوم شخصیت با دنیای واقعی سروکار داشته باشه. فکر میکنی مسئله سیرکه. ولی سیرک جز توی پایان، محور اصلی قرار نگرفت.
بعد عمه گروترس.( وای خدا من با املای اینا خیلی مشکل دارم) وقتی فهمیدیم در گذشته ویکتوریا چه گندهایی به زندگیشون زده، رفتارهاش خیلی قابل درک شد و دیگه شخصیت نفرتانگیزی به نظر نمیرسید. اما نمیفهمیدم چرا اینقد به خودِ پدربزرگه بیتوجهه. اگه واقعاً واسه اون اومده بود خونهشون، چرا اینقد با بیزاری رفتار میکرد؟ ینی دلبستگیای بین این و داداشش نمیدیدی. انگار از سر وظیفه انجام میداد. راستش من همهش فکر میکردم عمه گروترس یه جادوی خبیثی چیزی داره که اینطوری شده و انتظار داشتم توجیه بشه چرا اینقد با میکا و پدربزرگه بده. آخه جریان پرت کردنشم به خاطر اینکه ویکتوریا مجبور بشه بگیرتش، نصفه ول شد. دلیل کافی واسه نفرتش از سیرک و جادو بود. اما واسه رفتاراش با میکا و بابابزرگه، نه.
خیلی دلم میخواست امتیاز بالایی بهش بدم. اما الآن خیلی بین دو و سه موندم. برا من دوئه. ولی میخوام به چشم یه کتاب کودک نگاهش کنم و میبینم بازم خیلی نمیتونه سه باشه. سیرک میراندا با توجه به پایانبندیش، میتونه مقدمهی یه مجموعه باشه تا تو جلدهای بعد بیشتر متوجهی " سیرک" بشیم. به نظرم خیلی فضای رنگارنگ و جونداری داشت که نویسنده درست ازش استفاده نکرده بود. فقط انگار فکر کرده بود خب، بچهها سیرک دوست دارن. یه داستانِ سیرکدار بنویسم. :همر: من حتی فکر میکردم اینکه اسمش میراندائه، یه جریان خاصی داره. ولی حتی نفهمیدم چرا اسمش میراندائه. ینی سیرک هر اسم دیگهای میتونست داشته باشه. چرا میراندا؟
یه سری فلش بک تو داستان بود که خیلی خوب بودن. اگه اونا بیشتر میشدن دیگه لزومی هم نداشت به جلدهای بعد فکر کنیم. فلش بکی که به جریان ویکتوریا زد و خرابکاریای که کرد، و اونجایی که لایت بندر قدرتشو ازش گرفت، خیلی خیلی فوقالعاده بود( تازه اصلاً من نفهمیدم لایت بندر که " مردی که نور را خم میکرد" بود، چطور تونست قدرت ویکتوریا رو بگیره؟! اگه باور ویکتوریا باعث شده بود جادوی پرواز داشته باشه، بعد ازون فاجعه هم که باورشو داشت. لایت بندر باورشو ازش نگرفت، جادو رو گرفت و بعد گفت رفیق، تو اشتباه ملتفت شدی. جادو مال تو نبود، مال باورت بود. :/ ) و واقعاً ناراحت شدم یه همچین چیزی فقط یه فصل از داستان بود. من دلم میخواست دربارهی لایت بندر و آقای هد خیلی بیشتر بدونم. مثلاً یادمه چیتسی میگفت لایت بندر، اسمیه که خودش روش گذاشته. و یه جوری گفت انگار قبلاً چیز دیگهای بوده. دلم میخواست بدونم چی بوده. شخصیتها خیلی توی این داستان حیف شدن.
+ میکا؟! آخه میکا؟! مشکل از منه یا شما هم فکر میکنین میکا اسم دختره؟ :/ یه چل صفحه اینایی خونده بودم فکر کنم که یه جا دیدم گفته پسر! من تا اون موقع فکر میکردم دختره! جدا از اسم، اصن رفتارهاشم به پسرها نمیخورد! میکا دختر بود! :/
Sign into Goodreads to see if any of your friends have read
سیرک میراندا.
Sign In »
Reading Progress
August 3, 2017
–
Started Reading
August 3, 2017
– Shelved
August 6, 2017
– Shelved as:
همچینم-مالی-نبودن
August 6, 2017
–
Finished Reading
آوو، ممنون از توضیح. انگار واقعاً اسم پسره :))