کتابی که یه روزه خوندمش و خیلی خیلی دوستش داشتم. مینا و امپراطور دریا و اراده اش برای غلبه به سرنوشت کتابی که حتی خطی اضافه و گزاف نداشت. سرزمین اشباح و کتابی که یه روزه خوندمش و خیلی خیلی دوستش داشتم. مینا و امپراطور دریا و اراده اش برای غلبه به سرنوشت کتابی که حتی خطی اضافه و گزاف نداشت. سرزمین اشباح و نیاکان مینا :((((( بچه ای که مرده بود ولی تو دنیای اشباح بود و شین دوست داشتنی و فوق العاده در کل عاشق این کتاب شدم چه داستانش چه فضای فانتزی زیر دریاش، شخصیت پردازی پایانش چه تک تک لحظاتش چه پیام اخلاقیش :دی نه بهمن ۱۴۰۲ شروع کردم و ساعت یک نصفه شب تمام❤️...more
فرض کنید میتونید همه زندگی های نزیسته تون رو زندگی کنید. با تک تک حسرت ها روبرو بشید و فرصت اینو داشته باشید که هرکدوم رو خواستید برای ادامه زندگی انتفرض کنید میتونید همه زندگی های نزیسته تون رو زندگی کنید. با تک تک حسرت ها روبرو بشید و فرصت اینو داشته باشید که هرکدوم رو خواستید برای ادامه زندگی انتخاب کنید. خیلی دوسش داشتم. گویندگی هم عالی بود....more
این کتاب رو به صورت صوتی که توسط کتابخانه عمومی حسینیه ارشاد تهیه شده بود گوش کردم،برای درک نیچه شروع کردم به خوندن شوپنهاور که بنظر بسیاری استاد و الاین کتاب رو به صورت صوتی که توسط کتابخانه عمومی حسینیه ارشاد تهیه شده بود گوش کردم،برای درک نیچه شروع کردم به خوندن شوپنهاور که بنظر بسیاری استاد و الگوی نیچه و فروید بوده، ولی برخلاف انتظارم شوپنهاور خیلی روونتر حرف میزنه و منظور شوپنهاور رو درک میکنم یا لااقل اینطور فکر می کنم. البته شوپنهاور گویا این کتاب رو برای عوام نوشته و به همین خاطر روان و قابل درکه. وتلاش اون برای بیان مفاهیم فکری به زبان ساده ستودنیه
اوایل کتاب من رو یاد "استرس درک شده" انداخت که با توجه به اون آدمای مختلف در شرایط یکسان عکس العمل های مختلفی نشون میدن که به مسائل مختلفی برمیگرده، که زنتیک یکی از این عوامله اما علم امروز میدونه که برخلاف تصور شوپنهاور اپی ژنتیک هم در عکس العمل انسان ها دخیله
اوایل کتاب شوپنهاور در مورد سعادت که چیزی جز شادی نیست حرف میزنه، و میگه شادی هم چیزی جز سلامتی نیست و باید بکوشیم تا عقل سالم در بدن سالم رو داشته باشیم و از دست ندیم. شادی کافی است و کسی که بسیار می خندد سعادتمند است. شادی سکه نقد سعادت است
وقتی شادی در زد، به جای شک مکرر که آیا ورودش جایز است یا نه، همه درها را بگشا چون شادی هرگز بی موقع نمی آید
البته عقیده اصلی شوپنهاور این است که سعادت کامل وجود ندارد و باید با دوری از رنج ها تا حد ممکن سعادتمند شد. و فقط شادی است که مایه سعادت ما در این زندگی کوتاه بین دو ابدیت است. پس سعادت شادی است و شادی سلامتی و دو دشمن سعادت رنج و بی حوصلگی است که همیشه با هم در تضاد هستند. هرجا رنج باشد بی حوصلگی نیست و هرجا رنج نباشد بی حوصلگی است .
بنظر میرسد که روحی پلید مدام ما را از وضعیت بی رنجی که درجه اعلای سعادت واقعی است با تصاویر اغوا کننده آرزوها بیرون می کشد
بخش بعدی در مورد آبرو است. آبروی جنسی، آبروی شهروندی و ابروی فردی. آبرو امری است که مانند یک وام همه افراد از آن دارا هستند و در طول زندگی بر اساس آنچه می کنند یا نمی کنند آبرویشان تعیین می شود. بخش آبروی شهسواری بسیار خنده آور بود و بحث دوئل بود، آبروی شهسواری آبروی زور است.دوئل در سرزمین فرهیختگان فقط در مبارزات گلادیاتورها دیده میشد با این تفاوت که قربانی بردگان بودند نه نجبا. خردمند به اهانت بی اعتناست. سقراط لگد میخورد و میگفت چهارپایان لگد می زنند و دشنام که میشنید ناراحت نمی شد چون می گفت من این اهانت را سزاوار نیستم و مصداق آن نمی باشم. پس چه اهمیتی دارد. آبرو بیم از عقیده دیگران است هرچند درون هر فرد بسار با ارزش تر است. آبروی جنسی در زنان از هم بستگی گروهی آنان سرچشمه می گیرد تا مردان را به ازدواج و فراهم کردن شرایط زندگی زنان ترغیب کنند و هرکس از این امر تخطی کند طرد می شود (از دید جوامع امروزی اروپایی بسیار فاصله داره و بسار شبیه دیدگاه اسلامه)
سعادتمندترین افراد کسی است که خود را تحسین کند و منتظر تحسین دیگران نباشد. هابز می گوید: شادی های ناب از اینجا سرچشمه می گیرد که وقتی خود را با دیگران مقایسه می کنیم ارزشمند جلوه می کنیم، (فروتنی موجب هم سطح شدن با دیگران می شود که این امر پسندیده نیست)
بهترین جنبه هرکس ناگزیر از آن ِ خود اوست، آنچه در نظر دیگران به نظر می آییم در درجه دوم اهمیت است یا فاقد اهمیت.
نظر شوپنهاور در مورد غرور ملی و ناسیونالیستی حدود پنجاه سال قبل از نازی ها بسیار جالب است او آلمانی ها را فاقد این غرور میبیند و به نظر او غرور ملی حرف بیهوده ای است چون فرد در خود نکات با ارزشی نمی بیند که به آن مغرور باشد پس به چیزهایی مغرور می شود که هزاران نفر دیگر در به وجود امدن آن دخیل هستند، اما فرد عاقل نقص های جامعه خود را بیشتر میبیند چون با ملت خود بیشتر و نزدیکتر در ارتباط است. شخصیت مهم تر از ملیت است، چون ملیت به توده مردم مربوط می شود و رذیلت ها در هر ملتی یکطور خودش را نشان می دهد. .اما غرور فردی بنظر او امر پسندیده ای است و با خود پسندی متفاوت است چون از استعدادهای فردی سرچشمه میگیرد
( بنظرم کتاب از یه جایی به بعد درستایش تنهایی شد )
خُلق خوش را دریاب چون به ندرت به سراغت می آید
ما باید در فکرمان کشوهایی اشته باشیم که وقتی در یکی باز است در آن یکی بسته شود باشد تا درخور هر فکر به آن بپردازیم و درگیری با یکی مانع کیف از لذات دیگری نشود. مواظب اراذل وجود مئل یادآوری خاطرات تلخ باشیم که به یکباره قیام نکنند چون هر کس به میزانی دارای این اراذل وجودی است.
وجود ما وجود بی قراری است.
این قسمت به نظرم بسیار جالب بود که در واقع درمورد ضمیر ناخودآگاه صحبت میکنه ولی سال ها قبل از مطرح کردن بحث ضمیر ناخودآگاه توسط فروید، شوپنهاور میگه: وقتی کسی در طرف مقابل نبوغ و عقل میبینه و برتری فکری اون رو نسبت به خودش احساس می کنه در نهان و پنهان خودش فکر میکنه که به همین میزان طرف مقابل حماقت و محدودیت اون رو حس میکنه که این تلخ ترین نوع نفرت و کینه رو در فرد ایجاد میکنه.
.خشم را در کلام و صورت نشان ندهید، تا در عملتان از آن بهره ببرید. فقط زهر حیوانات خونسرد سمی است سخن را بدون تاکید بیان کنید و نتیجه را به ذهن مخاطب بسپارید.
همانطور که سزای بدی ها را در دنیای دیگر می بینیم سزای حماقت هایمان در این دنیا خواهیم دید
شخصیت هر فرد متناسب با یک رده سنی است یعنی یک نفر در پیری بهترین وضعیت را دارد یک نفر در جوانی چون فرد ممکنه ذاتا اصلاح گر باشه یا ذاتا جوان و مشاهده گر
در جوانی تاثیر میگیریم و در پیری تاثیر می گذاریم پیری زمان تفکر و جوانی زمان مشاهدات است جوانی زمان شعر و پیری زمان فلسفه است
اشتباه در حوانی خوب است، نوجوانان بهتر است رمان نخوانند و به جای آن زندگی نامه بخوانند (خیلی قبول دارم حرفش رو و مدت ها دنبال یه برنامه زمانی برای مطالعات در دوران مختلف زندگی هستم) هرچه سالمندتر می شویم پیرها بنظرمان جوانتر بنظر می رسد. مرگ گنجینه بزرگی است.
کتاب پر مغزی بود پر از حرف های ناب و جالب و از این کتاب چیزهای زیادی یاد گرفتم .
تو یه تابستون تو دوران دبیرستان این کتاب رو خوندم، هزارو خورده ای صفحه رو دو روز و نصفی بهتر بگم دو شبانه روز و نصفی خوندم ازش دست نمیکشیدم نمی تونستمتو یه تابستون تو دوران دبیرستان این کتاب رو خوندم، هزارو خورده ای صفحه رو دو روز و نصفی بهتر بگم دو شبانه روز و نصفی خوندم ازش دست نمیکشیدم نمی تونستم زمین بذارمش و با کمال شرمندگی باید بگم شخصیت محبوبم رت باتلر بود با تمام رذایل اخلاقیش و از همه مهم تر شیوه روایی داستان که خیلی خیلی تک و عالیه یادمه یه چیزی که اون وقتا بهش خیلی فکر میکردم این بود که مارگارت میشل چطوری تو سیر داستان به خواننده القا میکنه که رت باتلری که همه به شهوت پرستی میشناسنش فقط روح اسکارلت رو میخواد و اشلی که همه به پاکی میشناسنش فقط جسم اسکارلت براش اهمیت داره
و اما شخصیت اول داستان اسکارلت اوهارا! یه آدمی که نویسنده به خوبی اون رو شخصیت پردازی کرده که یه جاهایی واقعا بهش حق میدی حتی وقتی نامزد خواهرش رو میدزده یا هر کلک دیگه ای میزنه (من به شخصه تو اون دوران عاشق لباس دوختنش از پرده اتاق بودم :)) وقتی م یخواست به ملاقات رت بره :)) ( اما یه جاهایی هی با خودت میگی این دختر چه مرگشه چرا آروم نمیگیره چرا آدم نمیشه انقدر این کتاب برام جذاب بوده که حتی هنوز هم خیلی از صحنه های داستان رو یادمه و برام بسیار بسیار خاطره انگیزه...more
بعد از مدت ها دارم کتابی میخونم که هم تقریبا مضمونش رو می فهمم هم ازش لذت می برم و کلی مطلب ازش یاد می گیرم ابتدای اون شرح دعای ابوحمزه ثمالی است که ابعد از مدت ها دارم کتابی میخونم که هم تقریبا مضمونش رو می فهمم هم ازش لذت می برم و کلی مطلب ازش یاد می گیرم ابتدای اون شرح دعای ابوحمزه ثمالی است که اتفاقا توی ماه رمضان هم در حال خوندنش هستم
مضامین زیبا زیاد داره: جهان بر پایه لطف و رحمت است بیشتر تا عدل ما کاری نکرده بودیم که استحقاق نعمت ها را داشته باشیم و خدا بدون در نظر گرفتن استحقاق به ما عطا کرده و در ضمن هر کاری هم که انجام بدیم سود و سرمایه از خودشه و اگر پاداشی میده از کرم و لطف خداست
خدا انقدر بزرگه که هیچکس نمی تونه گناهی انجام بده که در حد لطف و کرم خدا نباشه
همین که در باره بودن و نبودن خدا فکر و بحث می کنیم دلیل وجود خداس که اگه کامل پوشیده بود بهش فکر هم نمی کردیم،مثل داستان های مولانا که میگه اگه مادری به بچش بگه بیا شیر بخور بچه نمی گه اصلا تو هستی یا نه؟ این شیره یا زهر همین که مادر لطف میکنه و حرف میزنه دلیل بودنشه یا در جای دیگه که میگه اگه یک عرب با زبان عربی بگه من عربی بلدم دیگه احتیاجی به تحقیق ادعاش نیست چون داره عربی صحبت میکنه "اگر تو نبودی ما تو را درک نمی کردیم"
گنجی پنهان بودم ودوست داشتم تا شناخته شوم . لذا مخلوقات را آفریدم تا مرابشناسند
تو از مخلوقات خود محجوب و پنهان نیستی،مگر اینکه رفتار آدمیان آن ها را از تو محجوب نماید
اساسا دعا از خدا شروع می شود وقتی او میخواهد در اوضاع و احوال کسی تغییر ایجاد کنداو را به دعا متمایل می کند
از یک طرف خدا را باید خواند، از یک طرف باید معتقد بود که در اراده ی خدا تغییری ایجاد نمی شودو خداوند هم تغییر حالت نمی دهد و از سوی دیگر قوانین علی عالم هم دست نخوردنی است و نظام عالم ،ذاتی عالم است
آیا علم خدا تغییرپذیر است؟ ! ! آیا حكم خدا قابل نقض است؟ ! ! آیا دانی می تواند در عالی اثر بگذارد؟ ! ! جواب همه ی اینها مثبت است. بلی، علم خدا تغییرپذیر است؛ یعنی خدا علم قابل تغییر هم دارد. حكم خدا قابل نقض است؛ یعنی خدا حكم قابل نقض هم دارد. بلی، دانی می تواند در عالی اثر بگذارد. نظام سفلی، و مخصوصاً اراده و خواست و عمل انسان بلكه اختصاصاً اراده و خواست و عمل انسان، می تواند عالم علوی را تكان بدهد و سبب تغییراتی در آن بشود، و این عالی ترین شكل تسلّط انسان بر سرنوشت است. اعتراف می كنم شگفت آور است، امّا حقیقت است. این همان مسأله ی عالی و شامخ «بداء» است كه قرآن كریم برای اوّلین بار در تاریخ معارف بشری از آن یاد كرده است: یَمْحُوا اَللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ اَلْكِتابِ. [1]."انسان و سرنوشت مرتضی مطهری
آن یار نکوی من بگرفت گلوی من گفتا که چه می خواهی گفتم که همین خواهم
آن که تو را از دست داد چه چیز یافت و آنکه تو را یافت چه چیزی ازدست داد؟ قسمت آخر شرح دعای عرفه است. ...more
با چند تا از دوستان تصمیم گرفتیم شبی 4 صفحه نهج البلاغه بخونیم از بین بخش ها با بخش حکمت ها بیشتر از سایر بخش ها ارتباط برقرار کردم، حکمت هایی که بیشتبا چند تا از دوستان تصمیم گرفتیم شبی 4 صفحه نهج البلاغه بخونیم از بین بخش ها با بخش حکمت ها بیشتر از سایر بخش ها ارتباط برقرار کردم، حکمت هایی که بیشتر خوشم اومد رو می نویسم :
هیچ کاری همراه با تقوا اگر باشد کوچک نیست و چطور کوچک باشد، آنچه پذیرفته می گردد.
با درد خود بساز تا با تو بسازد.
حذر کنید حذر کنید خدا آنچنان پرده بر گناه بنده افکنده، که انگار عفوش کرده.
قربتی ایجاد نکند،مستحباتی که به واجبات ضرر می رساند.
اگر با این شمشیر بر بینی مرد مومنی زنم تا مرا دشمن قلمداد کند،چنین نکند، و اگر همه دنیا را به منافق دهم تا بهئ من ارادت ورزد،اردت نورزد، این از آن روست که قضا جاری گردید و بر زبان پیامبر امی امد که فرمود: ای علی! مومن دشمن نگردد و منافق دوستت ندارد.
قدر مرد به اندازه ی همت اوست و صدقش به میزان جوانمردی اش و شجاعت او به مقدار ننگ او از گناه و عفتش به اندازه ی غیرتش.
اگر آن کسی که خواهی نیستی، پس فرقی ندارد که کیستی!
حکمت را هرجا یافتی برگیر.که گاه در سینه ی منافق می شود اسیر، پس در سینه اش تکان خورد تا خارج گردد، و به سینه ی مومن رود و با ماننده های خود آرام گردد.
فقیه واقعی آن است که مردم را از آمرزش خداوند ناامید نگرداند و از مهربانی اش مایوس ننماید و از مکر خدا ایمنشان ندارد.
در قبایل عرب همواره جنگ بود.اما مکه، زمین حرام بود و چهار ماه رجب و ذی القعده وذی الحجه ومحرم. زمان حرام: یعنی که در آن جنگ حرام است.دو قبیله که با هم در قبایل عرب همواره جنگ بود.اما مکه، زمین حرام بود و چهار ماه رجب و ذی القعده وذی الحجه ومحرم. زمان حرام: یعنی که در آن جنگ حرام است.دو قبیله که با هم در جنگ بودند تا وارد ماه حرام می شدند.جنگ را موقتا تعطیل میکردند اما برای آنکه اعلام کنند که : در حال جنگند و این آرامش از سازش نیست! ماه حرام رسیده است و چون بگذرد جنگ ادامه خواهد یافت ، سنت بود که بر قبه خیمه فرمانده قبیله ، پرچم سرخی برمی افراشتند تا دوستان و دشمنان ومردم همه بدانند که جنگ پایان نیافته است . آنها که به کربلا می روند و می بینند که در ظاهر جنگ با پیروزی یزید پایان یافته و بر صحنه جنگ آرامشِ مرگ سایه افکنده است ، اما می بینند که بر قبه آرامگاه حسین علیه السلام پرچم سرخی در اهتزاز است!! بگذار این سال های حرام بگذرد.
از اول محرم 94 تا آخر محرم 94 خواندم و به جرئت یکی از بهترین کتاب هایی که خواندم :) امیدوارم جهان بینی من نزدیک به جهان بینی اصیل انسانی باشد :) خیلیچیزا ازش یاد گرفتم و میخوام نوشته های دکتر شریعتی رو بازهم بخونم :) ...more
مــرا از مــن بشــوی تا از پــس خــود برخیــزم و تــــــــــو مــانی! .....
نالیدن من از درد، از بیمِ زوالِ درد است.
او که پر از مناجات های دلنشین و ناب
مــرا از مــن بشــوی تا از پــس خــود برخیــزم و تــــــــــو مــانی! .....
نالیدن من از درد، از بیمِ زوالِ درد است.
او که از زخـــــم ِ دوســت بنالد
در مهر ِ دوست ،نامرد است. ............
هر چه مرا از دنیا نصیب است به کافران ده! و آنچه مرا از عقبی نصیب است ،به مومنان ده! مرا در این جهان یاد و نام تو بس! و در آن جهان دیدار وسلام تو بس! .......
همه عالم تو را می خواهند ،کار آن دارد که تا تو که را خواهی!
به ناز کسی که تو او را خواهی!
که اگر برگردد زتو ،او را در راهی! ............
روزگاری او را می جستم ، خود را می یافتم، اکنون خود را می جویم ، او را می یابم. ...more
Loading...
